[۴۱]
متن: مهیمناً علی کل حدیث قصصته
ترجمه: نگهبان و بر تمامی داستانهایی که بازگو فرمودی برتری دادی.
پیشنهاد: نگهبان مقرر کردی و بر آن قصه‌هایی که بازگفتی، برتری دادی.
نکته: ۱. قصه غیر از داستان است. قصه تفکر بر می‌انگیزد و داستان سرگرم می‌کند. قرآن در مورد قصه هایش می‌فرماید: «فاقصص القصص لعلهم یتفکرون». گاهی مشکل مترجم این می‌شود که فکر کند برای هر کلمۀ عربی باید یک معادل فارسی (رسا یا نارسا) پیدا کند یا بسازد. چنین الزامی غلط و مشکل آفرین است. ۲. استفاده از فعلهای طولانی و مرکب جهل نویسنده را نسبت به ظرفیت فعل سازی در ادبیات فارسی نشان می‌دهد. خودتان قضاوت کنید. «بازگو فرمودی» روان تر و خوش خوان تر است یا «بازگفتی»؟ و آیا با فعل جدید مطلبی ناگفته باقی می‌ماند؟

[۴۲]
متن: بذلت ... غایة سعیی
ترجمه: نهایت سعی خود را کرده ام
پیشنهاد: بسیار کوشیده ام
نکته: اینجا بار دیگر «پرهیز از دراز نویسی» را یادآور می‌شوم. افزون بر آن، پرهیز از «برگردان واژه محور». پیشتر اشاره شده که حرفها فانی در واژه اند، واژه‌ها فانی در جمله ها، جمله‌ها فانی در فقره (پاراگراف) ها، فقره‌ها فانی در کلّ متن، و کلّ متن فانی در معنای کلّی. نادرستیِ برگردان واژه محور، در همین جا نمودار می‌شود.

[۴۳]
متن: ماحل مصدَّق
ترجمه: ستیزه جویی تصدیق شده است
پیشنهاد: گزارشگری است که کلامش را تصدیق می‌کنند.
نکته: متن عربی بخشی از حدیث شریف نبوی است در وصف قرآن. اگر مترجم گرامی یک بار دیگر نوشته اش را می‌خواند، از خودش می‌پرسید که قرآن کجا و ستیزه جویی کجا؟ ولی دریغ از آن بازخوانی و بازنگری!
این حدیث شریف باید مدّ نظر اهل قلم باشد که امیر کلام علیه الصلوة و السلام فرمود: «کتابک أبلغ ما ینطق عنک» (نهج البلاغه حکمت ۳۰۱).
برای توضیح بیشتر، بند ۴۴ را نیز بخوانید.

[۴۴]
متن: الماحل: الساعی ... و المَحل: السعایة من ناصح و غیر ناصح
ترجمه: ماحل یعنی ساعی، سعایت کننده ... المحل: بدگویی از نصیحت کننده و غیر نصیحت کننده
پیشنهاد: ماحل یعنی ساعی، سعایت کننده ... مَحل یعنی گزارش دهنده، چه خیرخواه باشد یا نباشد.
نکته: در متن یادشده این جمله از یک کتاب لغت برای توضیح معنای «ماحل» نقل شده است.
۱. سعایت یعنی گزارش دادن در مورد کسی به مقامات بالاتر، چه گزارش مثبت یا منفی. قرآن چنین نقشی در بارۀ افراد دارد، همانند دیگر شاهدان اعمال، مثبت یا منفی. چرا وجه منفی آن غالب شده؟ نمی‌دانم. ولی مجاز نیستیم وجه مثبت را نادیده انگاریم، آن هم در مورد کتابی ارجمند مانند قرآن. ۲. نصیحت به معنای خیرخواهی است. اندرزگویی معنای فرعی و محدود شدۀ آن است. دقت شود. آنجا که فرموده اند: «النصیحة لأئمة المسلمین» مراد، خیرخواهی برای پیشوایان است نه اندرزگویی به آنها. البته گاهی این خیرخواهی به وسیلۀ اندرزگویی تحقق می‌یابد نه همیشه.

[۴۵]
متن: لا تسألوا به خلقه
ترجمه: با وجود آن چیزی از آفریدگانش نخواهید.
پیشنهاد: به سبب آن از آفریدگانش دریوزگی نکنید.
نکته: ۱. به دو بخش جملۀ مترجم گرامی نیک بنگرید. می‌گوید: از آفریدگان نخواهید و از قرآن بخواهید. چگونه؟ اگر مترجم را احضار می‌کردند و از او معنای این جمله را می‌خواستند، بازنگری می‌کرد. ۲. در احادیث دیگر آمده که «استیکال به دین» یا «استیکال به قرآن» را نهی کرده اند. این جمله همان مضمون را می‌رساند. نقش آشنایی با مضامین در اینجا روشن می‌شود.

[۴۶]
متن: عدم جواز اختلاط مرتبة الدعوة العامّة بمرتبة علومه الخاصّة
ترجمه: جایز نبودن آمیختن مرتبۀ فراخوانی عمومی با مرتبۀ دانش‌های ویژه
پیشنهاد: مرتبۀ دعوت عمومی را با مرتبۀ دانشهای ویژه نباید در هم آمیخت
نکته: یک بار دیگر اشاره شد که مترجم با نماد «کسره» قرارداد بسته است که به تعبیر قدما، «تتابع اضافات» را اصل بداند. چه اشکالی دارد که جمله را از ساختار اسمی به ساختار فعلی برگردانیم؟ آیا جمله خوش خوان و خوش فهم تر شد یا نه؟

[۴۷]
متن: جمیع جوانبه و نواحیه
ترجمه: همه پیرامون‌ها و بخش ها
پیشنهاد: همه جوانب و نواحی آن
نکته: اصرار بر فارسی کردن تمام واژه‌ها سبب می‌شود که معنا را فدای واژه کنیم، یعنی روح را پیش پای جسم قربانی کنیم.

[۴۸]
متن: مثل قوله تعالی: ...
ترجمه: مانند فرموده اش تعالی ...
پیشنهاد: مانند آیۀ ...
نکته: سبک گفتاری عربی گونه ای است و سبک گفتاری فارسی گونه ای دیگر. این تنوع سبک نباید در برابر واژه‌ها فدا شود.

[۴۹]
متن: صرّحوا بجواز تخصیص عمومات الکتاب بالخبر الواحد الواجد لشرائط العمل
ترجمه: تصریح کرده اند که احکام عمومی قرآن با یک روایت که دارای شرط‌های عمل است، قابل اجرا و عمل کردن به آن است.
پیشنهاد: تصریح کرده اند که عمومات قرآن با خبر واحدی که دارای شرایط باشد، تخصیص می‌خورد.
نکته: در اینجا مصطلحات را که خود کلیدواژه اند، از بار معنایی تهی کرده اند و این برگردان بی روح و بی معنا به دست آمده که می‌بینید. فاجعه خود فریاد می‌زند و نیازی به توضیح بیشتر نیست.

[۵۰]
متن: [بعد از نقل یک دیدگاه آمده است]: ففیه اوّلاً: ...
ترجمه: در این گفتار، اوّل آنکه ...
پیشنهاد: در نقد این سخن چند نکته وجود دارد. اول اینکه ...
نکته: در بارۀ معنای «فیه» قبلاً توضیح داده شده است. بار معنایی نقد، از ترجمۀ مترجم ما ساقط شده و جمله ای بی معنا به دست داده است.

[۵۱]
متن: لبرهانیته علی ذاته بذاته و علی جمیع محتویاته و کونه مهیمناً تصریح بحاکمیته علی تصدیق جمیع ما ینسب الی الوحی السماوی من اوّل الدنیا الی یوم القیامة
ترجمه: بنا بر این دلیل برهان بودن ذاتش بر ذاتش و بر تمامی مطالبش و نگهبانی بر ذاتش تصریح دارد بر حاکمیتش که بر تصدیق تمام آنچه به وحی آسمان نسبت داده می‌شود از آغاز آفرینش دنیا تا روز قیامت.
پیشنهاد: بنابر این ذاتش بر ذاتش و بر تمامی مطالبش و بر نگهبانی بر ذاتش برهان است. این برهانیت تصریح دارد که بر تصدیق تمام آنچه به وحی آسمانی نسبت داده می‌شود، حاکم است. و این تمام آموزه‌های وحیانی را – از آغاز آفرینش دنیا تا روز قیامت – دربر می‌گیرد.
نکته: متنی که به دست می‌دهیم، باید هم صحیح باشد و هم فصیح. ترجمۀ مترجم گرامی صحیح است ولی فصیح نیست. لذا چندان مفهوم نیست. می‌پذیرم که اصل عبارت عربی پیچیدگی ای دارد که کار را بر مترجم دشوار می‌کند، ولی این وضعیت بار مسئوولیت را از دوش مترجم برنمی دارد. مترجم قول داده که متنی صحیح و روان به خوانندۀ فارسی زبان (زبان مقصد) تحویل دهد. لذا باید این امانت را سالم و زیبا به مقصد برساند.
شنبه ۱۵ دي ۱۳۹۷ ساعت ۹:۰۲