14. دو نامۀ استاد به دو فرزندش – پسرش و دخترش – جالب است: یکی پس از عزیمت به شهرستان برای تحصیل، و دیگری پس از ازدواج. دو وضع متفاوت، و توصیههایی که بعضی مشترک و بعضی متفاوتاند. (ص 103 – 107).
به پسرش توصیه میکند: افزایش اطلاعات اسلامی و انسانی (دقت شود)، تداوم بر قرائت قرآن روزی پنج دقیقه، دقت در انجام فرایض، پیگیری سؤالها از دانشجویان غیر مذهبی.
و برای دخترش مینویسد که: تجربههای زندگی را پاس دارد، تعقل و حذر از برخوردهای احساسی، شکر نعمت، نگرش به زندگی که از صفر شروع میشود و به تدریج بهتر میشود، پرهیز از بی خردی و سبکسری، اعلام آمادگی استاد برای مشاورۀ همیشگی با فرزندانش، توصیه به ادامۀ تحصیل و...
هر دو نامه در سال 1356 بوده، یعنی در اوج پختگی مطهری، و در عین حال، در شدت گرفتاریهای علمی و اجتماعی او. دقت در این امور ریز و مشاورهها به فرزندان – گرچه از راه دور – برای محققانی که کمتر به فرزندان خود رسیدگی میکنند، دیدنی است.
لحن نامهها بسیار صمیمانه و دوستانه است، در عین عمق مطالب، به گونهای که گویی این پدر هیچ کاری جز نامهنگاری به فرزندانش ندارد! این صمیمیت جز با خواندن متن نامهها حس نمیشود. خواندن آنها را توصیه میکنم.
در همین زمینه، نکتۀ لطیف دیگر در این کتاب آمده است:
آقای محمد مطهری – که امروز خود استادی است وارث جسمی و علمی پدر – در سال 1351 شمسی در کلاس اول ابتدایی – چهار ماه پس از آغاز درس – روزی به علتی به دبستان نرفته، و پس از آن نامهای به عنوان عذرخواهی به پدر نوشته است. متن این نامه که به خط کودکانۀ محمد مطهری در صفحه 216 آمده، چنین است:
به پسرش توصیه میکند: افزایش اطلاعات اسلامی و انسانی (دقت شود)، تداوم بر قرائت قرآن روزی پنج دقیقه، دقت در انجام فرایض، پیگیری سؤالها از دانشجویان غیر مذهبی.
و برای دخترش مینویسد که: تجربههای زندگی را پاس دارد، تعقل و حذر از برخوردهای احساسی، شکر نعمت، نگرش به زندگی که از صفر شروع میشود و به تدریج بهتر میشود، پرهیز از بی خردی و سبکسری، اعلام آمادگی استاد برای مشاورۀ همیشگی با فرزندانش، توصیه به ادامۀ تحصیل و...
هر دو نامه در سال 1356 بوده، یعنی در اوج پختگی مطهری، و در عین حال، در شدت گرفتاریهای علمی و اجتماعی او. دقت در این امور ریز و مشاورهها به فرزندان – گرچه از راه دور – برای محققانی که کمتر به فرزندان خود رسیدگی میکنند، دیدنی است.
لحن نامهها بسیار صمیمانه و دوستانه است، در عین عمق مطالب، به گونهای که گویی این پدر هیچ کاری جز نامهنگاری به فرزندانش ندارد! این صمیمیت جز با خواندن متن نامهها حس نمیشود. خواندن آنها را توصیه میکنم.
در همین زمینه، نکتۀ لطیف دیگر در این کتاب آمده است:
آقای محمد مطهری – که امروز خود استادی است وارث جسمی و علمی پدر – در سال 1351 شمسی در کلاس اول ابتدایی – چهار ماه پس از آغاز درس – روزی به علتی به دبستان نرفته، و پس از آن نامهای به عنوان عذرخواهی به پدر نوشته است. متن این نامه که به خط کودکانۀ محمد مطهری در صفحه 216 آمده، چنین است:
آقای مرتضی مطهری پدر عزیز من امیدوارم که حالتان خوب باشد. ببخشید که پریروز به دبستان نرفتم. پوی برای شما خرج کردم [یعنی خرج برای شما تراشیدم]. بچهها ناهارم را خوردند. پس از امروز با هم دوست باشیم.
استاد مطهری این نامه را ضمن اسناد خود نگاه داشته و ذیل آن نیم صفحه نوشته است. از جمله عبارات آن:
یک روز آقای محمد مطهری به علت یک ناراحتی جسمی یا روحی به مدرسه نرفت ... روز بعد سخت پشیمان شد. دو روز بعد به ابتکار خودش این نامه را به من نوشت و مایۀ سرور قلب پدر گشت.
در سطور بعدی توضیح میدهد که مرادش از «پول برای شما خرج کردم» این است که:
چون مدرسه ملی (= خصوصی) است، من باعث خرج اضافی شما در دبستان شدم.
سپس آرزو میکند که خداوند او را از علمای ربانی قرار دهد که مسلمانان از او بهرهمند شوند.
بار دیگر به نامه فرزند و توضیح پدر بنگرید: پدری دانشمند در شدت اشتغالات، میتوانست این نامه را:
الف. بخواند و از پسر شش ساله دلجویی کند و دور بیندازد.
ب. نگاه دارد و حاشیه ننویسد.
ج. به آن بیتوجهی کند که در این صورت، به دلیل کثرت مشاغل علمی و عملی، قابل ملامت نبود.
اما چنین نمیکند. نامه را ضمن اسناد خود نگاه میدارد. آنگاه بر آن حاشیه میزند. در این حاشیه فرزند شش ساله خود را، نه با عنوانی مانند نور چشمی، بلکه با عنوانی بزرگ و مستقل (آقای محمد مطهری) یاد میکند. حتی در حاشیۀ خود، خطای کودکانۀ او را عالمانه تصحیح میکند. و سندی از «دوستیِ» یک پسر شش ساله با پدر دانشمند پنجاه و چند ساله را برای آیندگان بر جای میگذارد.
امیدوارم آقای محمد مطهری توضیحات بیشتر در مورد این نامه را به مردم بگویند. به هر حال، مرحوم مطهری در این ماجرا، با نوشتن این یادداشت، درس بزرگی در تربیت فرزندان داده که برای همگان ارزش دارد، به ویژه برای دانشورانی که اشتغال زیاد در کارهای علمی و عملی خارج از خانه دارند.
همینگونه است نگاهداری یک برگه از فرزند دیگرش (علی مطهری) مربوط به سال 1343 شمسی که او در دورۀ ابتدایی بوده است، آن هم با حاشیه ای خواندنی (ص 218).
15. چند نوشتار نسبتاً مفصل در مورد شورای روحانیت تهران و تشکیلات و اساسنامهاش (ص 137 تا 168) شامل مطالبی است که ظاهراً استاد برای طرح در برخی از جلسات مشورتی نوشته است. ولی پختگی طرحها و برنامهها به گونهای است که امروز هم، پس از گذشت چند دهه، تازگی و روز آمدیِ خود را حفظ کرده و هنوز درس آموز است.
صراحت، دقت، ریزبینی، مسئولیتشناسی، زمانشناسی، آیندهنگری و دیگر عناصر این نوشتارها، دو نوشتار از استاد محمدرضا حکیمی را به یاد نگارنده میآورد: یکی مقالۀ بلند – و در واقع رسالۀ – «غیاب» (که در یادنامه مرحوم سید روح الله خاتمی منتشر شده است)، دیگری: کتاب قصد و عدم وقوع که نسخه اول آن با عنوان «نامه» در چند شماره مجله آینه پژوهش (شماره 9 به بعد) منتشر شده بود.
باری، در راستای مطالب مربوط به روحانیت، نامه استاد مطهری به متولیان مسجد الجواد علیه السلام در تهران قابل ذکر است، زمانی (تیر 1350) که از ایشان برای اقامۀ جماعت در آن مسجد دعوت کرده بودند. شرایط ایشان برای پذیرش این مسئولیت خواندنی است. او قبول عنوان امام جماعت را وسیله میداند نه هدف، و مسجد را یک مرکز ترویج فرهنگ اسلام میداند. لذا در مورد مجالس ترحیم و سوء استفاده تجاری از تالار تبلیغ آن تذکر جدی میدهد. (ص 109 – 111).
ماجرای طولانی استاد با حسینیه ارشاد که منجر به استعفای او از ارشاد شد، (متن نامه مورخ 27 دی 1347 در ص 179 کتاب) و اعلامیه مشترک با مهندس مهدی بازرگان در مورد آثار دکتر علی شریعتی (ص 195 – 197) در همین زمینه برگی مهم از تاریخ نیم قرن اخیر است.
تحلیل و بررسی هر یک از این موارد، خود سرفصل پژوهشی مستقل است.
16. ماجرای زندگی دانشگاهی استاد مطهری که تا کنون کمتر روشن شده، از خلال یک بخش با عنوان «نامههای دانشگاهی» (ص 113 – 134) به دست میآید.
فشرده این بخش در سطور زیر میآید. (بندها به ترتیب تاریخ شمسی است):
10 بهمن 1333 – درخواست همکاری استاد به دانشگاه تهران بر اساس کتاب اصول فلسفه که در آن زمان فقط جلد اول آن منتشر شده بود.
3 مهر 1334 – آغاز به تدریس در دانشگاه.
9 بهمن 1338 – دکتر محمدجواد باهنر – که آن زمان دانشجو بوده، از آقای مطهری درخواست میکند که پایان نامهاش را در باره ولایت فقیه بنویسد.
8 خرداد 1340 – آقای مطهری نامهای به معاون دانشکده مینویسد که با سفر تبلیغی محمدجواد باهنر به ژاپن به مدت سه سال موافقت شود.
11 خرداد 1345 – مطهری نامهای به فروزانفر به عنوان ریاست دانشکده الهیات مینویسد که پس از 12 سال تدریس، وضعیت استخدامی او را از پیمانی به رسمی تغییر دهند.
18 دی 1348 – ارتقاء درجه استاد به دانشیاری.
25 دی 1348 – نامه استاد به مدیر گروه فلسفه در مورد ویژگیها و شرایط ترجمه کتاب الهیات شفای بوعلی به فارسی.
سال 52 و 53 – درخواست دانشگاههای مختلف به اعزام آقای مطهری برای سخنرانی (مانند: دانشگاه مشهد و تبریز، مدرسه عالی کرج، دانشگاه آریامهر – شریف فعلی، و ...)
سال 51 و 52 – چند مرتبه ترفیع دانشگاهی
21 آذر 52 – انتصاب مجدد به مدیریت گروه فلسفه دانشگاه
4 اردیبهشت 53 – ارتقاء به مرتبه استاد تمام
17 آذر 53 و 4 خرداد 54 – درخواست مرخصی از دانشگاه
12 شهریور 56 – بازنشستگی
باید دانست که در سال 1355 گفت و گویی علمی میان یکی از دانشجویان مذهبی دانشکده الهیات با یک استاد مارکسیست آن دانشکده پیش آمد که در پی آن استاد دانشجو را مورد ضرب و شتم قرار داد. آقای مطهری به این برخورد اعتراض جدّی کرد که همان برخورد، بازنشستگی ایشان را تسریع کرد. این مسئله در زمان ریاست دکتر محمد محمدی بر دانشکده روی داد. در آن زمان اعلامیههایی در دانشکده الهیات پخش شد که نسبتهایی به مرحوم مطهری دادند. ایشان در پاسخ به آن اعلامیهها، نامهای مفصل به دکتر محمدی نوشت که متن آن در کتاب نامهها و ناگفتهها ص 180 – 194 آمده است. جزئیات این نامه خواندنی است و صفحات محدود این مقال، حتی مجال اشاره به سرفصلهای آن را ندارد. ولی گوشهای از خون دلهایی را که دینباوران در سالهای گذشته میخوردند، نشان میدهد.
17. در میان اندک یادداشتهای سیاسی مرحوم مطهری یادداشتی است که عنوان آن را «در باره قیام 15 خرداد 42» نوشتهاند (ص 169). ولی در واقع به مقدمات آن یعنی قضایای انجمنهای ایالتی و ولایتی در سالهای 40 و 41 برمیگردد. در این نوشتار مختصر ولی تحلیلی، پیشنهاد میدهد که علما در تلگرافها و پیامهای خود به مسئولین حکومت پهلوی، به چند نکته توجه کنند، از جمله: اتحاد در نظرات، صراحت و دوری از تملق، استناد به قانون اساسی و دیگر قانونهای مورد قبول حکومت پهلوی، توضیح در مورد علت مخالفت با حق رأی زنان و اصلاحات ارضی؛ زیرا این مخالفت برای نیمی از مردم قابل هضم نیست و لذا زمینۀ تبلیغات تودهایها و بهائیها علیه روحانیت را فراهم میآورد.
علاوه بر اینها، چند پیشنهاد به علما داده است، با توضیح مبانی آنها و فواید اجرای این پیشنهادها. خلاصه اینکه نهضت علمای ایران بطور تحلیلی توضیح داده شود تا ابهامات در مورد آن برطرف گردد. (ص 169 – 173).
همین دقت نظرها در بیانیهای که به سال 1357 نوشته دیده میشود (ص 198 – 203).
در همین جا باید به یکی از دست نویسهای اخلاقی استاد مطهری اشاره کنم که در دورۀ زندانی شدن سال 1342 برای یکی از دوستانش نوشت. متن این دست نویس را نگارنده در نخستین ویژه نامه شهادت استاد در نخستین سالگرد شهادت (سال 1359) – که ویژهنامه ای به ضمیمه روزنامه جمهوری اسلامی در سه شماره ارائه کرد – آورده است. و میتواند مکمل این بخش باشد، به ویژه با دقت در نکات تربیتی که در مورد آداب معاشرت دارد.
18. استاد مطهری بر آن بود که اهل علم نباید وقت خود را تلف کنند، چنانکه خودش مدیریت زمان داشت و از آن بهرۀ بهینه میبرد. در نامهای به پدرش نوشته است: «من بر کار مسلطم نه کار بر من» (ص 101). و نسبت به زمان نیز همین گونه بود. موفقیت او در کارهایش این حقیقت را نشان میدهد.
لذا به سال 1356 در برابر درخواست گروهی از طلاب قم که درس معارف قرآن از او خواسته بودند، شروطب برای این درس معین میکند. خلاصهاش اینکه:
الف . فقط افرادی در این درس شرکت کنند که علاوه بر پایه بالای حوزوی با انگیزه وارد این حلقۀ درسی شوند. و اگر افراد غیر فعال نیز بیایند، از افراد فعال متمایز شوند.
ب. کارت مشخصات برای حاضران صادر شود.
ج. هر فرد، باید از طریق یک "معرف" معرفی شود. آن معرف اولاً فقط افراد فعال و با انگیزه را معرفی کند، ثانیاً مسئولیت رسیدگی به کارهای درسی افرادی را که معرفی کرده به عهده گیرد. (ص 214 – 215).
نیک میدانیم که این گونه برنامهریزی درسی جدی نه در حوزه سابقۀ زیادی دارد نه در دانشگاه. این شیوۀ مدیریت – آن هم در سال 56 – از کسی بر میآید که به مدیریت زمان و مدیریت استعدادها عقیده و علاقه دارد.
19. در این کتاب، باز هم نکاتی از جنبههای تربیتی و فرهنگی و اجتماعی مطهری میتوان یافت که به علت طولانی شدن این گفتار، از نقل آنها چشم میپوشم و خوانندۀ گرامی را به اصل کتاب ارجاع میدهم.
به سختگیرترین و پیشرفتهترین خواننده – چه رسد به خوانندۀ مبتدی یا متوسط – اطمینان میدهم که آنچه در این کتاب میبیند و میخواند، در منابع پیشین ندیده و نخوانده است. همین نکته در بیان ارزش این کتاب کافی است؛ در حالی که بر نکتهای که در بند دوم گفتم، تأکید میکنم. یعنی اینکه هرگز نباید آقای مطهری را مطلق و فراتر از جایگاه نقد دانست. بلکه باید باب نقد و بررسی آثار ایشان همچنان گشوده بماند و این نقادی را نشانۀ ارج گزاری به او و آثارش بدانیم.
20. امید است همین گفتار، در بازشناسی شخصیت علمی، عملی، ایمانی و تربیتی استاد مطهری مفید افتد، و توجه به سیرۀ عملی او (به شکل انتقادی نه تعبدی) زمینۀ بازنگری در تعاملات متولیان دینی با مردم را فراهم آورد. اگر از سیرۀ عملی مطهری، فقط روزآمدی – بلکه آیندهنگری – در برخوردهای متولیان دینی را فراگیریم و آن را در فضای فعلی به کار بندیم، فضایی که تمام پدیدههای فردی و اجتماعی در سونامی ارتباطات و فناوریهای نوپدید گرفتار تزلزل شدهاند، همین ما را کفایت میکند.
والحمد لله اولا وآخرا وصلّی الله علی محمد وآله الأطهار.
جمعه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۸