بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
﴿فلم تحاجّون في ما لیس لکم به علم﴾ (قرآن)
چون نجستند حقیقت رهِ افسانه زدند
1. در بارۀ مکتب معارفی خراسان – که آن را مکتب تفکیک نیز مینامند – بسیار گفته و نوشتهاند. جناب هادی ربانی در کتابنامه تفکیک، شمار مدخلهای مربوط به آن را (در چند سویۀ ردّ و قبول و تبیین و غیره) تا آخر سال 1388 به عدد 906 رسانده و همچنان به استدراک و روزآمدی آن مشغول است.
این همه اقبال به یک نظاماندیشگی جای تأمّل جدی دارد. صرف نظر از آن که دغدغۀ ردّ و قبول داشته باشیم – که این دغدغۀ نگارندۀ این سطور نیست – شناخت صحیح از این مکتب، ضرورتی است جدّی که به عنوان مقدّمهای واجب بر این همه نگارش، خود را مینمایاند.
2. نکتۀ دیگر اینکه نباید به آسیبهای شبهاندیشه اجازه داد که به پیکرۀ این اندیشه ضربه بزنند. متأسفانه بعضی از این نوشتارها را که نگارنده دیده، گاه نوشتهاند تا <بالاخره چیزی نوشته باشند!> (نگارش برای نگارش، و به قول مدقق شیروانی در سدۀ یازدهم: محض تسوید اوراق) و گاه فقط فضای ژورنالیستی محض را تقویت کردهاند. و این در هر دو سویۀ ردّ و تأیید دیده میشود؛ به گونهای که نیاز به نشان دادن نمونه نیست.
3. آفت کمیت محوری به این موضوع نیز رسیده، و سخن جدّی و تأمل برانگیز را در میانۀ غوغا گم کرده است. کریمۀ ﴿فلم تغن عنکم کثرتکم شیئاً﴾ را باید آویزۀ گوش داشت و از هشدار الهی که فرمود: ﴿ألهاکم التکاثر﴾ باید بر حذر بود؛ مبادا موضوع تکاثر را منحصر در طلب ثروت و شهرت مادی بدانیم.
4. باری، بدیهی است که در این زمینه، مانند هر بحث علمی دیگر، باید فقط به منابع درجه اول رجوع شود، آن هم با مبانی خاصی که صاحب مکتب ادعا میکند، و در فضای جست و جوی خالصانه، و نه آمیخته با شائبههایی که – چنانکه افتد و دانی – ذهنها را آلوده است.
چون نجستند حقیقت رهِ افسانه زدند
1. در بارۀ مکتب معارفی خراسان – که آن را مکتب تفکیک نیز مینامند – بسیار گفته و نوشتهاند. جناب هادی ربانی در کتابنامه تفکیک، شمار مدخلهای مربوط به آن را (در چند سویۀ ردّ و قبول و تبیین و غیره) تا آخر سال 1388 به عدد 906 رسانده و همچنان به استدراک و روزآمدی آن مشغول است.
این همه اقبال به یک نظاماندیشگی جای تأمّل جدی دارد. صرف نظر از آن که دغدغۀ ردّ و قبول داشته باشیم – که این دغدغۀ نگارندۀ این سطور نیست – شناخت صحیح از این مکتب، ضرورتی است جدّی که به عنوان مقدّمهای واجب بر این همه نگارش، خود را مینمایاند.
2. نکتۀ دیگر اینکه نباید به آسیبهای شبهاندیشه اجازه داد که به پیکرۀ این اندیشه ضربه بزنند. متأسفانه بعضی از این نوشتارها را که نگارنده دیده، گاه نوشتهاند تا <بالاخره چیزی نوشته باشند!> (نگارش برای نگارش، و به قول مدقق شیروانی در سدۀ یازدهم: محض تسوید اوراق) و گاه فقط فضای ژورنالیستی محض را تقویت کردهاند. و این در هر دو سویۀ ردّ و تأیید دیده میشود؛ به گونهای که نیاز به نشان دادن نمونه نیست.
3. آفت کمیت محوری به این موضوع نیز رسیده، و سخن جدّی و تأمل برانگیز را در میانۀ غوغا گم کرده است. کریمۀ ﴿فلم تغن عنکم کثرتکم شیئاً﴾ را باید آویزۀ گوش داشت و از هشدار الهی که فرمود: ﴿ألهاکم التکاثر﴾ باید بر حذر بود؛ مبادا موضوع تکاثر را منحصر در طلب ثروت و شهرت مادی بدانیم.
4. باری، بدیهی است که در این زمینه، مانند هر بحث علمی دیگر، باید فقط به منابع درجه اول رجوع شود، آن هم با مبانی خاصی که صاحب مکتب ادعا میکند، و در فضای جست و جوی خالصانه، و نه آمیخته با شائبههایی که – چنانکه افتد و دانی – ذهنها را آلوده است.
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
5.شتاب زدگی آفت هر کار علمی است، و در اینجا نیز صحت و استواری کارها را تهدید میکند. مدعای این مکتب، آن است که طرحی نو در معرفت دینی درانداخته و نقدی زده بر مبانی خاصی که چند هزاره از عمر بشر بر سر آن رفته و در جهان اسلام نیز بیش از هزار سال سابقه دارد؛ آن هم از فحول دانش بشری که مردان اثرگذار سدههای دراز بودهاند. همان طرح نو، طبق مدعای صاحب مکتب، ثمرۀ یک عمر تلاش مجدّانه در عرصههای مختلف علم و عمل بوده است. انصاف را، دستکم در حدّ همین مدّعا، چنین امر مهمی را نمیسزد که شتاب زده بدان پرداخته شود، و در حدّ گذران پایان نامه ای – از آن گونه که دیده اید و دیده ایم – بدان بنگریم.
صد البته این نکته نیز فارغ از دغدغۀ ردّ و قبول، جای تأمّل جدّی دارد، که دغدغۀ این قلمانداز نیست.
6. اجازه دهید این نکته را فاش بگویم که عموم جامعۀ فرهیختۀ ما، علم را – با لوازم آن مانند: روشهای علمی، ابزارهای پژوهش، چگونگی شناخت منابع و مبانی و ... – درست نشناختهاند؛ یعنی برای شناخت خود علم، مستقلّ از متعلّق و مضاف آن جایگاهی قائل نیستند. در نظر آنها مثلاً فیزیک مترادف با <علم فیزیک> است. به عبارت دیگر، <علم> فانی در متعلّق آن است. پس هر که فیزیک میداند، ضرورتاً علم را شناخته است.
اما واقعیات موجود، مطلب دیگر به ما مینمایاند. بااندکی تأمل میتوان یافت که علم، علاوه بر آنکه طریقیت برای مضاف خود دارد، موضوعیت نیز دارد. آشکارا میبینیم که گروهی نه چندان اندک از دانش آموختگان دانشگاه و حوزه، با این پندار که واحدهای درسی رسمی آنها را کفایت میکند، به وادی نگارش، بلکه به وادی نقد و بررسی روی میآورند، در حالی که مبانی و روشهای علمی را نشناختهاند، و این در کلام و بیانشان پیدا است، که امیر کلام علیه السلام فرمود: <المرءُ مخبوء تحت لسانه> و فرمود: <کتابك ترجمان عقلك>.
این مطلب مهمی بوده که نگارنده سالها در گفت و گوی روش تحقیق و بیان و نگارش، همواره به جست و جوی آن بوده و ضرورت آن را تذکر داده است.
7. البته در این راستا، توجه به مغالطاتِ رهزن اندیشه را نیز مدّ نظر داشته و در این زمینه، کتابی مانند کتاب مغالطات نوشتۀ علیاصغر خندان را بارها معرفی و مرور کرده است.
8. سخن کوتاه کنم، که خرد ورزان را اشارتی بسنده است. و این مقدمه مجال تطویل ندارد.
باری، در این گفتار، میخواهم دو منبع را بشناسانم که نزدیک به هفتادمین سال رحلت میرزای اصفهانی منتشر شده و نگارنده اخیرا دیده است، یکی چاپ تهران و دیگری چاپ بیروت. این دو کتاب به نظر نگارنده به لحاظ روششناسی در جهت شناخت مکتب خراسان، کارآمد و استوار است؛ و روشن است که گامی کوتاه و سنجیده بهتر است از مسافتی دراز که ناسنجیده و بیحساب طی شود. بدیهی است که بررسی محتوایی مکتب، امری دیگر است و مجال خود را میطلبد. و من الله التوفیق.
کتاب اول
نماز، معراج بنده تا بلندای معرفت. ترجمۀ غایة المُنی ومعراج القرب واللقاء> تألیف: میرزا محمدمهدی غروی اصفهانی (1303 – 1365) بازگردان: ریحانۀ عباسی، با شرح استاد محمد اسماعیل مدرس غروی. تهران: آفاق، 1393 ش. 248 ص.
1. محور اصلی این کتاب، رسالهای است از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در بارۀ نماز با عنوان <غایة المُنی و معراج القرب و اللقاء> که میتوان بااندکی مسامحه، آن را در گروه کتابهای <اسرار الصلوة> جای داد.
2. میرزای اصفهانی در این کتاب، نماز را به عنوان وسیلهای در جهت رسیدن انسان به توحید شناسانده و توحیدِ مورد نظر خود را باز میگوید.
3. این رساله پیش از این یکی دو بار، به صورت چاپ مغلوط متن یا ترجمۀ آزاد فارسی عرضه شده بود. اما امتیاز این نسخه در آن است که زیر نظر فرزند دانشمند میرزا، یعنی جناب استاد محمد اسماعیل مدرس غروی تهیه شده است؛ که دهها سال به دور از سر و صداهای روزمرّه به شناخت و شناساندن آثار پدر اشتغال داشته و دارد. گرچه کمتر تن به نگارش یافتهها و دانستههایش داده است.
4. ساختار کتاب، به این شرح است:
الف. گفتاری در موضوع <لقاء الله> بر اساساندیشۀ میرزای اصفهانی.
ب. شرح حال میرزای اصفهانی با نکاتی که در منابع دیگر کمتر دیده شده است. و بدیهی است که: <اهل البیت أدری بما في البیت>.
ج. متن رسالۀ غایة المُنی بر اساس نسخههای معتبر.
د. ترجمه فارسی آن.
ه. شرح برخی فقرات آن برگرفته از درس گفتارهای آقای مدرس غروی.
5. لقاء الله (ص 13 – 45) گفتاری است در بیان اینکه مراد از این تعبیر، دیدار مادّی و جسمی نیست. بلکه معرفت فطری و شناخت وجدانی است. و این به معنای القای مفاهیم به وسیلۀ الفاظ و بحث و استدلال اصطلاحی نیست. بلکه با تنبیه نفوس به دست میآید، تا دلها حجابها را کناری زنند و به خود باز گردند و بیابند که قائم بالغیرند. یادآوری فرستادگان الهی در این مسیر، نقش تذکر و تنبه دارد نه تعلیم به معنای مصطلح بشری. در این حال، انسان مییابد که دیگری او را نگاه داشته و تصرف در او میکند؛ دیگری که انسان نمیتواند بر او احاطه یابد، و در عین حال، آن چنان آشنای جان و درون هر فرد است که نمیتوان انکارش کرد.
لذا همۀ مخلوقات حتی خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله در او حیراناند و نام مقدس <الله> همین معنا را میرساند. این معرفت حقیقی به خدای حقیقی است که خارج از دو حدّ <تعطیل و تشبیه> است. معرفت فطری خدا، چیزی جز عجز از معرفت احاطی او نیست. درجات معرفت میتواند کم و زیاد شود، لکن نه به بحث و درس رایج، بلکه به کاستی و افزونی در عبادت خالصانه که شهود وجدانی را کم و زیاد میکند.
این معرفت صنع خدا است، نه ساخت بشر. باید خدا را به معرفی خودش شناخت. معرفی خدا خودش را، طور و طرز ندارد و قابل درک اصطلاحی نیست. نقش انسان در این میانه چیست؟ این است که شکر نعمت گزارد و این لطف الهی را با تمام وجود – به زبان و دل و عمل – پذیرا شود؛ و خداوند در این کار، اختیار را به معنای واقعی به او داده است، بدون اینکه قدرت و سلطۀ الهی او کم شود. در واقع خداوند او را مالک کرده، در حالی که خود املک است و هر چه را به انسان داده، میتواند بگیرد، نگاه دارد، کم یا زیاد کند.
گرفتاریها و شدائد در اینجا معنا مییابد که هر جا انسان احساس استغنا از خدایش کرد، خداوند به لطف خود او را بنوازد و فقر ذاتی انسان را به او بنمایاند. تنبه امری ذاتی برای بلایا نیست، بلکه در این مرحله نیز انسان مختار میتواند این تذکر را بپذیرد یا نپذیرد. لذا قرآن از گروهی یاد و شکوه میکند: ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرّعوا ولکن قست قلوبهم ...﴾
راه دیگر تذکر به خدای حیّ قیّوم، سیر در آیات آفاقی و انفسی است که نشانههای علم و قدرت خدایند؛ البته به نظر آیتیّت نه محض نگاه علمی به مصطلح بشری. دیدار انبیا و اوصیا که آیت عظمای خدایند، باب مهمی در این طریق است.
این حقایق، مستقلّ عقلی هستند که هر عاقلی با کنار زدن حجاب از عقل خود آنها را مییابد. آیات و روایات، در این زمینه نقش تذکر به مستقلّ عقلی را دارند. به ویژه قرآن که تجلّی خاصّ الهی است و خود را به صفاتی همچون: علم، برهان، بصائر، هدی ، شفاء ستوده است.
به هر حال، لقای اضطراری برای همگان در لحظۀ مرگ روی میدهد، در لحظهای که: ﴿لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کیبت في إیمانها خیراً﴾. ولی لقای اختیاری خداوند، با عبادت و تداوم آن است، عبادت از آن گونه که خداوند حکیم، خود، از آفریدگان میخواهد، نه آن گونه که آنها راهی ترسیم کنند و بپیمایند. لذا پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام همواره خود را با تمام وجود، به راستی بندۀ خدا و فقیر و ناتوان در برابر خدایشان و نیازمند لطف لحظه لحظۀ حضرت سبحان میدیدند. و پرهیز داشتند از اینکه در این وادی، از پیش خود چیزی بگویند.
نماز، وسیلهای است بسیار والا برای رسیدن به قرب و لقای الهی.
6. شرح حال میرزای اصفهانی پس از آن میآید (ص 51 – 68) که یکی از مستندترین شرح حالهای ایشان است. برخی از منابع این شرح حال، بجز اطلاعات آقای مدرس غروی (شامل اطلاعات خانوادگی و آنچه از اساتیدش شیخ هاشم قزوینی و دیگران)، کتابهایی است مانند:
الف. گنجینۀ دانشمندان، شریف رازی (شرح حال دو تن از اساتید بزرگ خراسان: شیخ حسنعلی نخودکی و میرزا مهدی اصفهانی در این کتاب، به انشای حاج شیخ محمود حلبی است که سالها شاگرد این دو بزرگ بوده است).
ب. بغیة الراغبین، سید عبدالحسین شرفالدین (اطلاعات دست اول در مورد سید اسماعیل صدر که در شمار نخستین اساتید میرزا است).
ج. تاریخ حکما و عرفای متأخر، منوچهر صدوقی سها (در مورد ملا فتحعلی سلطانآبادی که استاد سلوک میرزا بوده است).
د. مکتب تفکیک، محمدرضا حکیمی (شرح حال میرزا که آورده است).
ه. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، غلامرضا کرباسچی (خاطرات او از میرزا).
بر این اساس، میرزا در نجف، نزد بزرگانی مانند آخوند خراسانی، سید یزدی و به ویژه میرزای نایینی درس آموخته و مبانی اصولی خود را استوار نموده است. ضمن آنکه در مراتب سیر و سلوک، محضر شیخ محمد بهاری همدانی و ملا حسینقلی همدانی و سید احمد کربلایی را درک کرده است.
باری، بازگشت به مشهد به سال 1340 قمری و همراهی با شیخ هاشم قزوینی نقطۀ عطف مهمی در زندگی او بود که برپایی مکتب معارفی خراسان مدیون این اقامت 25 ساله او در مشهد است. آثار فقهی، اصولی و معارفی، از جمله تقریرات سه دوره تدریس اصول فقه، در این دوره پدید آمد. همزمانی و ارتباط علمی با بزرگانی همچون حکیم آقابزرگ شهیدی، میرزا محمد آقازاده، سید حسین طباطبایی قمی عامل مهمی در زندگی ایشان به حساب میآید.
توجه و توسل هماره به ساحت قدس مهدوی – با تمام وجود و در تمام شؤون علمی و عملی – جایگاهی والا و نقشی بس مهم در آموزههای میرزا دارد که این به مکتب سامرّا باز میگردد، و در عموم شاگردان ایشان دیده میشود.
7. متن رساله غایة المنی و ترجمۀ فارسی آن (در صفحه روبرو) و شرح برخی از مطالب آن (در پانویس) که با هم عرضه شده، محور اصلی کتاب است (ص 70 – 232).
این رساله شامل یک مقدمه و سه مقام است:
# مقدمه: آیات و روایات در فضیلت نماز، و جایگاه آن در لقاء الله.
# مقام اول: عبادت و عبودیت، 22 آیه و 9 روایت و توضیح مفصل مؤلف در باب حقیقت عبودیت، که مولویت و معبودیت، از شؤون آن است. این بخش با حدیث زیبای پیامبر در مورد برخورد با نفس و توضیح مؤلف بر آن پایان مییابد.
# مقام دوم: کشف حقیقت نماز. بحث اصلی این است که:
صلاة به معنی نداء نیست، بلکه به معنای توجه است، یعنی توجه قلبی به خدای تعالی. این مدعا بر اساس لغت، تاریخ، حدیث روشن شده است. از جمله:
نماز به عنوان توجّه، عبادتی قدیمی است که از زمان حضرت آدم علیه السلام وجود داشته است.
حدیث مفصل منصور دوانیقی با امام صادق علیه السلام در مورد حقیقت نماز
ارتباط طهارت (وضو، غسل، تیمم) با صلاة بر این اساس.
# مقام سوم: نماز، عروج به سوی معرفت خدا است. میرزا عقل را اساس دین میداند و قبول توحید فطری را نخستین و مهمترین وظیفۀ عقلی هر انسانی میداند. این معرفت به گونه ای است که در سطور پیشین بطور مختصر بیان شد. مهم اینکه درجات معرفت، نهایت ندارد، چون بنده هرگز به خدایی نمیرسد، و لذا باب ارتقای معنوی در قیامت نیز گشوده است. معراج این معرفت که طور و کیفیت ندارد، نماز است. میرزا متن کامل حدیث امام امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر اذان را آورده که گویای این معانی است. (توحید ص 238، معاني الأخبار ص 38). حدیث معراج در تفسیر اذان، پایانبخش رساله است، که لفظ و ترجمۀ خبر در متن کتاب، از علل الشرایع ص 315 و در پانویس، از فروع کافی ج 3 ص 485 (با اختلافهای قابل ملاحظه) نقل شده است.
8. مترجم در یادداشت خود اصول کارش را توضیح داده، از جمله اینکه ترجمه را زیر نظر ناظر مجموعه (آقای مدرس غروی)انجام داده است (ص 47). ترجمه روان و دقیق است. و جدا از متن نیز قابل استفاده است. تنوع و زیبایی حروف، کتاب را خوشخوان کرده و دقت در مراحل چاپ، خطاهای چاپی را به حد اقل رسانده است.
9. در میان تعلیقات و توضیحات آقای مدرس غروی چند عنوان به دلیل تفصیل، در حدّ مقالات مستقل قابل ذکر است:
# لقاء الله در قرآن مجید (ص 72 – 75)
# نماز وسیلۀ قرب الهی و لقای او (ص 76 – 79)
# مالکیت و مولویت، مملوکیت و عبودیت (ص 114 – 131)
# لفظ صلاة، معنای آن (توجه)، و سخنی در باب حقیقت الفاظ (ص 147 – 157 و 178 – 185)
# جلوههای مختلف الهی در نماز (ص 170 – 171)
10. کتاب، سه گونه تعلیق دارد:
گروه اول، نشانیهای احادیث که در بخش پیوست آمده است (ص 235 – 243)
گروه دوم، تعلیقات شارح که در پانویس درج شده است. عنوان بخشی از آنها در بند 8 یاد شد.
گروه سوم، نشانی آیات و اختلاف جزئی الفاظ میان نسخههای مختلف یک حدیث است.
گرچه این شمارههای مربوط به این سه گروه با سه نوع حروف متمایز قید شده، ولی تا حدّی کار را بر خواننده در بدو ورود به کتاب دشوار میکند، مگر اینکه با تمایز آنها آشنا شود.
11. از قراین بر میآید که برای تحقیق متن رساله، چند نسخه مورد رجوع بوده، چنانکه در متن صفحه 120 چنین آمده: <وادّعاها لآلهة کثیرة> و در پانویس نوشتهاند: <في کلّ النسخ: ادعائه إیّاها، و لکنّ الصواب ما أثبتناه>
این جمله نشان میدهد که دست کم به سه نسخه از رساله رجوع شده، ولی ویژگیهای این نسخهها چیست؟ در هیچ جا، از مقدمه تا متن و پانویس و تعلیقات اشاره نشده است.
نیز در پانویس ص 126 و 128 و 134 و 172 و 196 و 200 و 202 به نسخه اصل اشاره شده که روشن نیست کدام نسخه مورد نظر است.
در پانویس ص 176 نیز به نسخه سید محمدباقر نجفی اشاره شده است.
به هر حال، این نقیصه ای جدّی است که باید در چاپهای بعدی برطرف شود.
1. محور اصلی این کتاب، رسالهای است از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در بارۀ نماز با عنوان <غایة المُنی و معراج القرب و اللقاء> که میتوان بااندکی مسامحه، آن را در گروه کتابهای <اسرار الصلوة> جای داد.
2. میرزای اصفهانی در این کتاب، نماز را به عنوان وسیلهای در جهت رسیدن انسان به توحید شناسانده و توحیدِ مورد نظر خود را باز میگوید.
3. این رساله پیش از این یکی دو بار، به صورت چاپ مغلوط متن یا ترجمۀ آزاد فارسی عرضه شده بود. اما امتیاز این نسخه در آن است که زیر نظر فرزند دانشمند میرزا، یعنی جناب استاد محمد اسماعیل مدرس غروی تهیه شده است؛ که دهها سال به دور از سر و صداهای روزمرّه به شناخت و شناساندن آثار پدر اشتغال داشته و دارد. گرچه کمتر تن به نگارش یافتهها و دانستههایش داده است.
4. ساختار کتاب، به این شرح است:
الف. گفتاری در موضوع <لقاء الله> بر اساساندیشۀ میرزای اصفهانی.
ب. شرح حال میرزای اصفهانی با نکاتی که در منابع دیگر کمتر دیده شده است. و بدیهی است که: <اهل البیت أدری بما في البیت>.
ج. متن رسالۀ غایة المُنی بر اساس نسخههای معتبر.
د. ترجمه فارسی آن.
ه. شرح برخی فقرات آن برگرفته از درس گفتارهای آقای مدرس غروی.
5. لقاء الله (ص 13 – 45) گفتاری است در بیان اینکه مراد از این تعبیر، دیدار مادّی و جسمی نیست. بلکه معرفت فطری و شناخت وجدانی است. و این به معنای القای مفاهیم به وسیلۀ الفاظ و بحث و استدلال اصطلاحی نیست. بلکه با تنبیه نفوس به دست میآید، تا دلها حجابها را کناری زنند و به خود باز گردند و بیابند که قائم بالغیرند. یادآوری فرستادگان الهی در این مسیر، نقش تذکر و تنبه دارد نه تعلیم به معنای مصطلح بشری. در این حال، انسان مییابد که دیگری او را نگاه داشته و تصرف در او میکند؛ دیگری که انسان نمیتواند بر او احاطه یابد، و در عین حال، آن چنان آشنای جان و درون هر فرد است که نمیتوان انکارش کرد.
لذا همۀ مخلوقات حتی خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله در او حیراناند و نام مقدس <الله> همین معنا را میرساند. این معرفت حقیقی به خدای حقیقی است که خارج از دو حدّ <تعطیل و تشبیه> است. معرفت فطری خدا، چیزی جز عجز از معرفت احاطی او نیست. درجات معرفت میتواند کم و زیاد شود، لکن نه به بحث و درس رایج، بلکه به کاستی و افزونی در عبادت خالصانه که شهود وجدانی را کم و زیاد میکند.
این معرفت صنع خدا است، نه ساخت بشر. باید خدا را به معرفی خودش شناخت. معرفی خدا خودش را، طور و طرز ندارد و قابل درک اصطلاحی نیست. نقش انسان در این میانه چیست؟ این است که شکر نعمت گزارد و این لطف الهی را با تمام وجود – به زبان و دل و عمل – پذیرا شود؛ و خداوند در این کار، اختیار را به معنای واقعی به او داده است، بدون اینکه قدرت و سلطۀ الهی او کم شود. در واقع خداوند او را مالک کرده، در حالی که خود املک است و هر چه را به انسان داده، میتواند بگیرد، نگاه دارد، کم یا زیاد کند.
گرفتاریها و شدائد در اینجا معنا مییابد که هر جا انسان احساس استغنا از خدایش کرد، خداوند به لطف خود او را بنوازد و فقر ذاتی انسان را به او بنمایاند. تنبه امری ذاتی برای بلایا نیست، بلکه در این مرحله نیز انسان مختار میتواند این تذکر را بپذیرد یا نپذیرد. لذا قرآن از گروهی یاد و شکوه میکند: ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرّعوا ولکن قست قلوبهم ...﴾
راه دیگر تذکر به خدای حیّ قیّوم، سیر در آیات آفاقی و انفسی است که نشانههای علم و قدرت خدایند؛ البته به نظر آیتیّت نه محض نگاه علمی به مصطلح بشری. دیدار انبیا و اوصیا که آیت عظمای خدایند، باب مهمی در این طریق است.
این حقایق، مستقلّ عقلی هستند که هر عاقلی با کنار زدن حجاب از عقل خود آنها را مییابد. آیات و روایات، در این زمینه نقش تذکر به مستقلّ عقلی را دارند. به ویژه قرآن که تجلّی خاصّ الهی است و خود را به صفاتی همچون: علم، برهان، بصائر، هدی ، شفاء ستوده است.
به هر حال، لقای اضطراری برای همگان در لحظۀ مرگ روی میدهد، در لحظهای که: ﴿لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کیبت في إیمانها خیراً﴾. ولی لقای اختیاری خداوند، با عبادت و تداوم آن است، عبادت از آن گونه که خداوند حکیم، خود، از آفریدگان میخواهد، نه آن گونه که آنها راهی ترسیم کنند و بپیمایند. لذا پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام همواره خود را با تمام وجود، به راستی بندۀ خدا و فقیر و ناتوان در برابر خدایشان و نیازمند لطف لحظه لحظۀ حضرت سبحان میدیدند. و پرهیز داشتند از اینکه در این وادی، از پیش خود چیزی بگویند.
نماز، وسیلهای است بسیار والا برای رسیدن به قرب و لقای الهی.
6. شرح حال میرزای اصفهانی پس از آن میآید (ص 51 – 68) که یکی از مستندترین شرح حالهای ایشان است. برخی از منابع این شرح حال، بجز اطلاعات آقای مدرس غروی (شامل اطلاعات خانوادگی و آنچه از اساتیدش شیخ هاشم قزوینی و دیگران)، کتابهایی است مانند:
الف. گنجینۀ دانشمندان، شریف رازی (شرح حال دو تن از اساتید بزرگ خراسان: شیخ حسنعلی نخودکی و میرزا مهدی اصفهانی در این کتاب، به انشای حاج شیخ محمود حلبی است که سالها شاگرد این دو بزرگ بوده است).
ب. بغیة الراغبین، سید عبدالحسین شرفالدین (اطلاعات دست اول در مورد سید اسماعیل صدر که در شمار نخستین اساتید میرزا است).
ج. تاریخ حکما و عرفای متأخر، منوچهر صدوقی سها (در مورد ملا فتحعلی سلطانآبادی که استاد سلوک میرزا بوده است).
د. مکتب تفکیک، محمدرضا حکیمی (شرح حال میرزا که آورده است).
ه. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، غلامرضا کرباسچی (خاطرات او از میرزا).
بر این اساس، میرزا در نجف، نزد بزرگانی مانند آخوند خراسانی، سید یزدی و به ویژه میرزای نایینی درس آموخته و مبانی اصولی خود را استوار نموده است. ضمن آنکه در مراتب سیر و سلوک، محضر شیخ محمد بهاری همدانی و ملا حسینقلی همدانی و سید احمد کربلایی را درک کرده است.
باری، بازگشت به مشهد به سال 1340 قمری و همراهی با شیخ هاشم قزوینی نقطۀ عطف مهمی در زندگی او بود که برپایی مکتب معارفی خراسان مدیون این اقامت 25 ساله او در مشهد است. آثار فقهی، اصولی و معارفی، از جمله تقریرات سه دوره تدریس اصول فقه، در این دوره پدید آمد. همزمانی و ارتباط علمی با بزرگانی همچون حکیم آقابزرگ شهیدی، میرزا محمد آقازاده، سید حسین طباطبایی قمی عامل مهمی در زندگی ایشان به حساب میآید.
توجه و توسل هماره به ساحت قدس مهدوی – با تمام وجود و در تمام شؤون علمی و عملی – جایگاهی والا و نقشی بس مهم در آموزههای میرزا دارد که این به مکتب سامرّا باز میگردد، و در عموم شاگردان ایشان دیده میشود.
7. متن رساله غایة المنی و ترجمۀ فارسی آن (در صفحه روبرو) و شرح برخی از مطالب آن (در پانویس) که با هم عرضه شده، محور اصلی کتاب است (ص 70 – 232).
این رساله شامل یک مقدمه و سه مقام است:
# مقدمه: آیات و روایات در فضیلت نماز، و جایگاه آن در لقاء الله.
# مقام اول: عبادت و عبودیت، 22 آیه و 9 روایت و توضیح مفصل مؤلف در باب حقیقت عبودیت، که مولویت و معبودیت، از شؤون آن است. این بخش با حدیث زیبای پیامبر در مورد برخورد با نفس و توضیح مؤلف بر آن پایان مییابد.
# مقام دوم: کشف حقیقت نماز. بحث اصلی این است که:
صلاة به معنی نداء نیست، بلکه به معنای توجه است، یعنی توجه قلبی به خدای تعالی. این مدعا بر اساس لغت، تاریخ، حدیث روشن شده است. از جمله:
نماز به عنوان توجّه، عبادتی قدیمی است که از زمان حضرت آدم علیه السلام وجود داشته است.
حدیث مفصل منصور دوانیقی با امام صادق علیه السلام در مورد حقیقت نماز
ارتباط طهارت (وضو، غسل، تیمم) با صلاة بر این اساس.
# مقام سوم: نماز، عروج به سوی معرفت خدا است. میرزا عقل را اساس دین میداند و قبول توحید فطری را نخستین و مهمترین وظیفۀ عقلی هر انسانی میداند. این معرفت به گونه ای است که در سطور پیشین بطور مختصر بیان شد. مهم اینکه درجات معرفت، نهایت ندارد، چون بنده هرگز به خدایی نمیرسد، و لذا باب ارتقای معنوی در قیامت نیز گشوده است. معراج این معرفت که طور و کیفیت ندارد، نماز است. میرزا متن کامل حدیث امام امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر اذان را آورده که گویای این معانی است. (توحید ص 238، معاني الأخبار ص 38). حدیث معراج در تفسیر اذان، پایانبخش رساله است، که لفظ و ترجمۀ خبر در متن کتاب، از علل الشرایع ص 315 و در پانویس، از فروع کافی ج 3 ص 485 (با اختلافهای قابل ملاحظه) نقل شده است.
8. مترجم در یادداشت خود اصول کارش را توضیح داده، از جمله اینکه ترجمه را زیر نظر ناظر مجموعه (آقای مدرس غروی)انجام داده است (ص 47). ترجمه روان و دقیق است. و جدا از متن نیز قابل استفاده است. تنوع و زیبایی حروف، کتاب را خوشخوان کرده و دقت در مراحل چاپ، خطاهای چاپی را به حد اقل رسانده است.
9. در میان تعلیقات و توضیحات آقای مدرس غروی چند عنوان به دلیل تفصیل، در حدّ مقالات مستقل قابل ذکر است:
# لقاء الله در قرآن مجید (ص 72 – 75)
# نماز وسیلۀ قرب الهی و لقای او (ص 76 – 79)
# مالکیت و مولویت، مملوکیت و عبودیت (ص 114 – 131)
# لفظ صلاة، معنای آن (توجه)، و سخنی در باب حقیقت الفاظ (ص 147 – 157 و 178 – 185)
# جلوههای مختلف الهی در نماز (ص 170 – 171)
10. کتاب، سه گونه تعلیق دارد:
گروه اول، نشانیهای احادیث که در بخش پیوست آمده است (ص 235 – 243)
گروه دوم، تعلیقات شارح که در پانویس درج شده است. عنوان بخشی از آنها در بند 8 یاد شد.
گروه سوم، نشانی آیات و اختلاف جزئی الفاظ میان نسخههای مختلف یک حدیث است.
گرچه این شمارههای مربوط به این سه گروه با سه نوع حروف متمایز قید شده، ولی تا حدّی کار را بر خواننده در بدو ورود به کتاب دشوار میکند، مگر اینکه با تمایز آنها آشنا شود.
11. از قراین بر میآید که برای تحقیق متن رساله، چند نسخه مورد رجوع بوده، چنانکه در متن صفحه 120 چنین آمده: <وادّعاها لآلهة کثیرة> و در پانویس نوشتهاند: <في کلّ النسخ: ادعائه إیّاها، و لکنّ الصواب ما أثبتناه>
این جمله نشان میدهد که دست کم به سه نسخه از رساله رجوع شده، ولی ویژگیهای این نسخهها چیست؟ در هیچ جا، از مقدمه تا متن و پانویس و تعلیقات اشاره نشده است.
نیز در پانویس ص 126 و 128 و 134 و 172 و 196 و 200 و 202 به نسخه اصل اشاره شده که روشن نیست کدام نسخه مورد نظر است.
در پانویس ص 176 نیز به نسخه سید محمدباقر نجفی اشاره شده است.
به هر حال، این نقیصه ای جدّی است که باید در چاپهای بعدی برطرف شود.
کتاب دوم
میرزا مهدي الأصفهاني، رائد التفکیك في المعرفة الدینیة، مجموعة مؤلفین، ترجمة: عباس جواد، بیروت: مرکز الحضارة لتنمیة الفکر الإسلامي، بالتعاون مع: جامعة المصطفی العالمیة، (سلسلة اعلام الفکر والإصلاح في العالم الإسلامي)، 2014، 462 ص.
1. این کتاب مجموعه ای است از 11 مقاله که از زبان فارسی به عربی ترجمه شده، به شرح زیر:
یک. مدرسة التفکیک/ محمدرضا حکیمی، تلخیص: نرجس انصاری و زهرا فصیحی (ص 9 – 52)
دو. المیرزا مهدي الأصفهاني، سیرة ذاتیة/ ابوالحسن محدث رضوی (ص 53 – 80)
سه. المیرزا الإصفهاني ومنهجیة التفکیر الدیني/ عبدالحمید ابطحی (ص 81 – 134)
چهار. العقل في فکر المیرزا مهدي الإصفهاني / سید محمد بنی هاشمی (ص 135 – 186)
پنج. الاتجاه الأصولي عند الإصفهاني/ حسین مفید (ص 187 – 232)
شش. النبوة في فکر المیرزا مهدي الإصفهاني/ اصغر غلامی (ص 233 – 254)
هفت. إعجاز القرآن في فکر المیرزا الإصفهاني/ اصغر غلامی (ص 255 – 306)
هشت. التأویل في الفلسفة والعرفان/ محمد بیابانی اسکویی (ص 307 – 320)
نه. نظریة المعنی في فکر المیرزا الإصفهاني/ حسین مفید (ص 321 – 362)
ده. الإنسان وحقیقته في فکر المیرزا الإصفهاني/ محمد بیابانی اسکویی (ص 363 – 398)
یازده. بیبلیوغرافیا مؤلّفات الإصفهاني وآثاره/ [بدون نام مؤلف] (ص 399 – 462).
2. نخستین گفتار، خلاصهای است از کتاب مشهور استاد محمدرضا حکیمی که برای نخستین بار، نام <مکتب تفکیک> را برای منظومۀ اندیشگی میرزای اصفهانی پیشنهاد کرد، و این نام جای خود را به زودی باز کرد.
3. گفتار دوم، زندگینامه تحلیلی میرزای اصفهانی است، که نام 27 تن از تلامیذ میرزا را یاد کرده است. و این از ویژگیهای این مقاله است (ص 76 – 78). در مورد برخی از اینان به منابعی ارجاع داده شده، ولی بعضی بدون ارجاع است. مثلاً مرحوم شیخ محمدرضا محقق تهرانی که بدون ارجاع یاد شده، در تهران میزیست. وی کتابی مفصل (حدود 50 جلد) در شرح شرایع نوشت به نام <حقائق الفقه>، و خلاصهای از آن به نام <خلاصة الحقائق> نیز نوشته بود، و هر دو را به تیراژ 500 نسخه به هزینۀ خود به چاپ رسانده بود که رایگان میداد. ایشان در جلد 48 به مناسبت آداب قاضی و ضرورت عقیدۀ صحیح ، بحثی مستوفی در باب فلسفه و عرفان دارد و به استادش میرزای اصفهانی اشاره میکند. نگارنده برای تکمیل مجموعه کتابخانه دارالعلم مرحوم آیة الله نبوی در دزفول، خدمت ایشان رسیده و چندین مجلد از این کتاب را از او برای آن کتابخانه گرفته بودم.
به هر حال، خوب است که این قسمت از نظر ارجاع کاملتر شود.
4. در چند پانویس مقاله سوم (ص 82 – 84) فهرستی از برخی مقالات و کتابها آمده که در ردّ تفکیک نوشته شده است، به ویژه نسبت ضدّ عقل بودن که به او میدهند که نویسنده مقاله به آن پاسخ داده است. عمده ترین پاسخ نویسنده، تمایز میان عقل فطری واندیشۀ فلسفی است که به تفصیل بیان میدارد. سخن در باب بدیهیات، جایگاه قیاس منطقی دراندیشه، و رابطه عقل با شرع، از دیگر عناوین این مقاله است.
5. مقاله چهارم تلخیص یا منتخبی از کتاب عقل است که نویسندۀ مقاله آن را در سه مجلد نوشته است. ده ویژگی عقل در نظر میرزای اصفهانی (ص 139)، معنای عقل از نظر لغت و روایات و رابطۀ آن با تعریف میرزا، تفاوت بین عقل با علم، حسن و قبح ذاتی به عنوان صفت فاعل مختار، اختلاف عاقلان در درجۀ عقلی، عدم اتحاد بین عقل با عاقل و معقول، حجیت ذاتی عقل در نظر میرزا بر خود و مکشوفاتش؛ برخی از عناوین این مقاله است.
6. مقاله پنجم با تعریف کلمه اخباری آغاز میشود. و به بیان میرزا از سرگذشت فقاهت امامی میرسد. دیدگاههای میرزا در زمینههای حجیت عقل، حجیت ظواهر قرآن، بحث علم و ظنّ، و ادراک واقع محورهای بحث نویسنده است که مخالفت میرزا با دیدگاه اخباری را از آن نتیجه میگیرد.
در این مقاله بارها به تقریرات میرزا اشاره شده که سید مرتضی عسکری نوشته است. باید اشاره شود که مقرّر، سید مرتضی طباطبایی عسکری است نه علامه مورخ مشهور.
7. مقاله ششم با طرح پرسشی سامان میگیرد: در حدیث منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام این مضمون آمده که هر که خدایش را بشناسد، و بداند که او خشم و رضا دارد، و اینها فقط به وسیلۀ رسولی از خدا شناخته میشود، باید در طلب رسول بر آید. پرسش این است که انسان چگونه صحت مدعای این مدعی نبوت را بیازماید؟ نویسنده در پاسخ چند مطلب بیان میدارد:
رسول به خدا شناخته میشود. رسول به نور عقل و آثارش تذکر میدهد و دفائن عقول را بر میانگیزد. جایگاه معجزه بحث بعدی است.
8. مقاله هفتم با تعریف اعجاز و تحدّی آغاز میشود. پس از مرور کلام بزرگان شیعه در مورد وجوه اعجاز قرآن، به تفصیل وجه اعجاز قرآن از نظر میرزا را شرح میدهد. در این زمینه یک سند مهم تنها رساله میرزا به زبان فارسی است که در پاسخ به یکی از معاصران خود نوشته است. وی وجه اصلی اعجاز قرآن را معارف آن و هدایت به راه خدا میداند که با راههای بشری تفاوت اساسی دارد. <حدیث> بودن قرآن به این است که در برابر راههای بشری خداشناسی، راه جدیدی پیش پای بشر نهاده است. آنگاه علل و پیامدهای حصر وجه اعجاز به فصاحت و بلاغت را بررسی میکند. و راه رهایی از این قضیه را تدبر در قرآن و رجوع به اهل بیت میداند.
9. مقاله هشتم، مروری سریع و گذرا است بر دیدگاههای فلاسفه و عرفا در زمینههای: حدوث جهان، خلود عذاب، عرش و کرسی و ملائکه، وحی و نبوت.
10. مقاله نهم، به بحث الفاظ در مبانی اصولی میرزا میپردازد. این بحث در میان مطالب معارفی کمتر کاویده شده است. حقیقت وضع و استخدام، معنای وجود و ماهیت و روح، اشارۀ الفاظ به معدومات، برخی از عناوین مقاله است.
11. در مقاله دهم، حقیقت انسان دراندیشۀ میرزا بحث میشود. معنای روح و نفس، شناخت روح و اقسام آن، چگونگی ارتباط روح و نفس با بدن، عدم تجرّد روح بحث شده و مراحل تشکل و خلقت انسان، به تفصیل بررسی میشود. مباحثی مانند عالم ذر، طینت و مانند آنها در اینجا مطرح شده است.
12. کتابشناسی و نسخهشناسی آثار مکتوب و تقریرات مباحث میرزا به ترتیب موضوعی در مقاله یازدهم آمده است. ذیل هر عنوان مروری بر مباحث کتاب و تلخیصی گویا از آن آمده است.
نویسنده آثار میرزا را به ترتیب زیر میشناساند:
یک. اعجاز قرآن. در این زمینه چهار رساله از میرزا موجود است:
الف. رساله در پاسخ امیر افسر
ب. في وجه إعجاز کلام الله المجید
ج. إعجاز القرآن: القرآن والفرقان
د. في بیان وجه إعجاز القرآن وأنه کلام الله
دو. معارف القرآن
سه. معرفة العوالم
چهار. أنوار الهدایة
پنج. الجبر والتفویض (القضاء والقدر والبداء)
شش. غایة المنی ومعراج القرب واللقاء
هفت. الصوارم العقلیة در ردّ شیخیه
هشت. المواهب السنیة والعنایات الرضویة
نه. رسالة في التعارض والمعاریض
ده. الإفتاء والتقلید
در زمینه اصول فقه نیز چند اثر از ایشان باقی مانده است:
یازده. مصباح الهدی
دوازده. الأصول الوسیط
آثار دیگر:
سیزده. خلق العوالم
چهارده. معرفة النفس
آثار فقهی:
پانزده تا بیست و هشت: رسالههایی در مباحث: آب کُر، شروط التکلیف و النجاسات، الطهارة و الطهارات الثلاثة، احکام الوضوء، المطهرات و النجاسات و صلاة المیت، الفاظ العبادات و الطهارات، القرعة، بعض احکام الصلاة، الصلاة، الخمس، الطلاق، الاطعمة و الاشربة، حصر المحرّمات من الحیوانات، الجنات الرضویة.
در مقاله، در بارۀ عناوین اخیر هیچ توضیحی جز نام و مقرّر آنها نیامده است. این نقیصه در چاپهای بعد باید جبران شود.
سیزده. در این گونه مجموعهها رسم نیکویی است که خلاصه ای از زندگینامه علمی مؤلفان در پایان کتاب یا به صورت پانویس ارائه شود. خوب است که در چاپهای بعدی این کتاب، شاهد چنین افزودهای باشیم.
چهارده. در هر حال، این کتاب، مجموعه ای است متنوع از دیدگاههای میرزای اصفهانی در زمینههای مختلف که عمدتاً با بهره گیری از آثار ایشان تدوین شده است. لذا میتوان به آن در مورد مکتب معارفی خراسان استناد کرد.
1. این کتاب مجموعه ای است از 11 مقاله که از زبان فارسی به عربی ترجمه شده، به شرح زیر:
یک. مدرسة التفکیک/ محمدرضا حکیمی، تلخیص: نرجس انصاری و زهرا فصیحی (ص 9 – 52)
دو. المیرزا مهدي الأصفهاني، سیرة ذاتیة/ ابوالحسن محدث رضوی (ص 53 – 80)
سه. المیرزا الإصفهاني ومنهجیة التفکیر الدیني/ عبدالحمید ابطحی (ص 81 – 134)
چهار. العقل في فکر المیرزا مهدي الإصفهاني / سید محمد بنی هاشمی (ص 135 – 186)
پنج. الاتجاه الأصولي عند الإصفهاني/ حسین مفید (ص 187 – 232)
شش. النبوة في فکر المیرزا مهدي الإصفهاني/ اصغر غلامی (ص 233 – 254)
هفت. إعجاز القرآن في فکر المیرزا الإصفهاني/ اصغر غلامی (ص 255 – 306)
هشت. التأویل في الفلسفة والعرفان/ محمد بیابانی اسکویی (ص 307 – 320)
نه. نظریة المعنی في فکر المیرزا الإصفهاني/ حسین مفید (ص 321 – 362)
ده. الإنسان وحقیقته في فکر المیرزا الإصفهاني/ محمد بیابانی اسکویی (ص 363 – 398)
یازده. بیبلیوغرافیا مؤلّفات الإصفهاني وآثاره/ [بدون نام مؤلف] (ص 399 – 462).
2. نخستین گفتار، خلاصهای است از کتاب مشهور استاد محمدرضا حکیمی که برای نخستین بار، نام <مکتب تفکیک> را برای منظومۀ اندیشگی میرزای اصفهانی پیشنهاد کرد، و این نام جای خود را به زودی باز کرد.
3. گفتار دوم، زندگینامه تحلیلی میرزای اصفهانی است، که نام 27 تن از تلامیذ میرزا را یاد کرده است. و این از ویژگیهای این مقاله است (ص 76 – 78). در مورد برخی از اینان به منابعی ارجاع داده شده، ولی بعضی بدون ارجاع است. مثلاً مرحوم شیخ محمدرضا محقق تهرانی که بدون ارجاع یاد شده، در تهران میزیست. وی کتابی مفصل (حدود 50 جلد) در شرح شرایع نوشت به نام <حقائق الفقه>، و خلاصهای از آن به نام <خلاصة الحقائق> نیز نوشته بود، و هر دو را به تیراژ 500 نسخه به هزینۀ خود به چاپ رسانده بود که رایگان میداد. ایشان در جلد 48 به مناسبت آداب قاضی و ضرورت عقیدۀ صحیح ، بحثی مستوفی در باب فلسفه و عرفان دارد و به استادش میرزای اصفهانی اشاره میکند. نگارنده برای تکمیل مجموعه کتابخانه دارالعلم مرحوم آیة الله نبوی در دزفول، خدمت ایشان رسیده و چندین مجلد از این کتاب را از او برای آن کتابخانه گرفته بودم.
به هر حال، خوب است که این قسمت از نظر ارجاع کاملتر شود.
4. در چند پانویس مقاله سوم (ص 82 – 84) فهرستی از برخی مقالات و کتابها آمده که در ردّ تفکیک نوشته شده است، به ویژه نسبت ضدّ عقل بودن که به او میدهند که نویسنده مقاله به آن پاسخ داده است. عمده ترین پاسخ نویسنده، تمایز میان عقل فطری واندیشۀ فلسفی است که به تفصیل بیان میدارد. سخن در باب بدیهیات، جایگاه قیاس منطقی دراندیشه، و رابطه عقل با شرع، از دیگر عناوین این مقاله است.
5. مقاله چهارم تلخیص یا منتخبی از کتاب عقل است که نویسندۀ مقاله آن را در سه مجلد نوشته است. ده ویژگی عقل در نظر میرزای اصفهانی (ص 139)، معنای عقل از نظر لغت و روایات و رابطۀ آن با تعریف میرزا، تفاوت بین عقل با علم، حسن و قبح ذاتی به عنوان صفت فاعل مختار، اختلاف عاقلان در درجۀ عقلی، عدم اتحاد بین عقل با عاقل و معقول، حجیت ذاتی عقل در نظر میرزا بر خود و مکشوفاتش؛ برخی از عناوین این مقاله است.
6. مقاله پنجم با تعریف کلمه اخباری آغاز میشود. و به بیان میرزا از سرگذشت فقاهت امامی میرسد. دیدگاههای میرزا در زمینههای حجیت عقل، حجیت ظواهر قرآن، بحث علم و ظنّ، و ادراک واقع محورهای بحث نویسنده است که مخالفت میرزا با دیدگاه اخباری را از آن نتیجه میگیرد.
در این مقاله بارها به تقریرات میرزا اشاره شده که سید مرتضی عسکری نوشته است. باید اشاره شود که مقرّر، سید مرتضی طباطبایی عسکری است نه علامه مورخ مشهور.
7. مقاله ششم با طرح پرسشی سامان میگیرد: در حدیث منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام این مضمون آمده که هر که خدایش را بشناسد، و بداند که او خشم و رضا دارد، و اینها فقط به وسیلۀ رسولی از خدا شناخته میشود، باید در طلب رسول بر آید. پرسش این است که انسان چگونه صحت مدعای این مدعی نبوت را بیازماید؟ نویسنده در پاسخ چند مطلب بیان میدارد:
رسول به خدا شناخته میشود. رسول به نور عقل و آثارش تذکر میدهد و دفائن عقول را بر میانگیزد. جایگاه معجزه بحث بعدی است.
8. مقاله هفتم با تعریف اعجاز و تحدّی آغاز میشود. پس از مرور کلام بزرگان شیعه در مورد وجوه اعجاز قرآن، به تفصیل وجه اعجاز قرآن از نظر میرزا را شرح میدهد. در این زمینه یک سند مهم تنها رساله میرزا به زبان فارسی است که در پاسخ به یکی از معاصران خود نوشته است. وی وجه اصلی اعجاز قرآن را معارف آن و هدایت به راه خدا میداند که با راههای بشری تفاوت اساسی دارد. <حدیث> بودن قرآن به این است که در برابر راههای بشری خداشناسی، راه جدیدی پیش پای بشر نهاده است. آنگاه علل و پیامدهای حصر وجه اعجاز به فصاحت و بلاغت را بررسی میکند. و راه رهایی از این قضیه را تدبر در قرآن و رجوع به اهل بیت میداند.
9. مقاله هشتم، مروری سریع و گذرا است بر دیدگاههای فلاسفه و عرفا در زمینههای: حدوث جهان، خلود عذاب، عرش و کرسی و ملائکه، وحی و نبوت.
10. مقاله نهم، به بحث الفاظ در مبانی اصولی میرزا میپردازد. این بحث در میان مطالب معارفی کمتر کاویده شده است. حقیقت وضع و استخدام، معنای وجود و ماهیت و روح، اشارۀ الفاظ به معدومات، برخی از عناوین مقاله است.
11. در مقاله دهم، حقیقت انسان دراندیشۀ میرزا بحث میشود. معنای روح و نفس، شناخت روح و اقسام آن، چگونگی ارتباط روح و نفس با بدن، عدم تجرّد روح بحث شده و مراحل تشکل و خلقت انسان، به تفصیل بررسی میشود. مباحثی مانند عالم ذر، طینت و مانند آنها در اینجا مطرح شده است.
12. کتابشناسی و نسخهشناسی آثار مکتوب و تقریرات مباحث میرزا به ترتیب موضوعی در مقاله یازدهم آمده است. ذیل هر عنوان مروری بر مباحث کتاب و تلخیصی گویا از آن آمده است.
نویسنده آثار میرزا را به ترتیب زیر میشناساند:
یک. اعجاز قرآن. در این زمینه چهار رساله از میرزا موجود است:
الف. رساله در پاسخ امیر افسر
ب. في وجه إعجاز کلام الله المجید
ج. إعجاز القرآن: القرآن والفرقان
د. في بیان وجه إعجاز القرآن وأنه کلام الله
دو. معارف القرآن
سه. معرفة العوالم
چهار. أنوار الهدایة
پنج. الجبر والتفویض (القضاء والقدر والبداء)
شش. غایة المنی ومعراج القرب واللقاء
هفت. الصوارم العقلیة در ردّ شیخیه
هشت. المواهب السنیة والعنایات الرضویة
نه. رسالة في التعارض والمعاریض
ده. الإفتاء والتقلید
در زمینه اصول فقه نیز چند اثر از ایشان باقی مانده است:
یازده. مصباح الهدی
دوازده. الأصول الوسیط
آثار دیگر:
سیزده. خلق العوالم
چهارده. معرفة النفس
آثار فقهی:
پانزده تا بیست و هشت: رسالههایی در مباحث: آب کُر، شروط التکلیف و النجاسات، الطهارة و الطهارات الثلاثة، احکام الوضوء، المطهرات و النجاسات و صلاة المیت، الفاظ العبادات و الطهارات، القرعة، بعض احکام الصلاة، الصلاة، الخمس، الطلاق، الاطعمة و الاشربة، حصر المحرّمات من الحیوانات، الجنات الرضویة.
در مقاله، در بارۀ عناوین اخیر هیچ توضیحی جز نام و مقرّر آنها نیامده است. این نقیصه در چاپهای بعد باید جبران شود.
سیزده. در این گونه مجموعهها رسم نیکویی است که خلاصه ای از زندگینامه علمی مؤلفان در پایان کتاب یا به صورت پانویس ارائه شود. خوب است که در چاپهای بعدی این کتاب، شاهد چنین افزودهای باشیم.
چهارده. در هر حال، این کتاب، مجموعه ای است متنوع از دیدگاههای میرزای اصفهانی در زمینههای مختلف که عمدتاً با بهره گیری از آثار ایشان تدوین شده است. لذا میتوان به آن در مورد مکتب معارفی خراسان استناد کرد.
ختامه مسک
این سطور بدین منظور نوشته شد که دریچه ای مطمئن بر یکی از مباحث مشهور گشوده شود؛ باشد که گامی کوچک ولی مطمئن در شناخت این مکتب معرفتی برداشته شود.
لحظات نورانی ماه رمضان فرصتی شد برای مرور برخی از مباحث علمی، گرچه در حدّ معرفی منابع برای پژوهشگران.
این قلمانداز در روزهایی پایان میگیرد که در آستانۀ روز هفدهم ماه رمضان هستیم، هجدهمین سالگرد رحلت مرحوم حاج شیخ محمود حلبی خراسانی (متوفی 1418 ق/ 1376 ش) که علاوه بر تثبیت فرهنگ مهدویت و هدایت فریب خوردگان فرقۀ ضالّه، نقش زیادی در ترویج مکتب میرزای اصفهانی داشت. پاداش معنوی این سطور را به نیابت از این عالم عامل فقید به شهید معصوم ماه رمضان، سید الموحدین امام المتقین صلوات الله علیه تقدیم میکنم. باشد که از برکات این لحظات آسمانی بیش از پیش بهره مند شویم.
لحظات نورانی ماه رمضان فرصتی شد برای مرور برخی از مباحث علمی، گرچه در حدّ معرفی منابع برای پژوهشگران.
این قلمانداز در روزهایی پایان میگیرد که در آستانۀ روز هفدهم ماه رمضان هستیم، هجدهمین سالگرد رحلت مرحوم حاج شیخ محمود حلبی خراسانی (متوفی 1418 ق/ 1376 ش) که علاوه بر تثبیت فرهنگ مهدویت و هدایت فریب خوردگان فرقۀ ضالّه، نقش زیادی در ترویج مکتب میرزای اصفهانی داشت. پاداش معنوی این سطور را به نیابت از این عالم عامل فقید به شهید معصوم ماه رمضان، سید الموحدین امام المتقین صلوات الله علیه تقدیم میکنم. باشد که از برکات این لحظات آسمانی بیش از پیش بهره مند شویم.
پنجشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۴ ساعت ۴:۰۰