متن یادداشت آیة الله شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی در مورد آیة الله شهید شیخ فضل الله نوری
مقدمه
در میان خبرنامههای همایشها که غالباً به صورت تشریفاتی و کممحتوا تهیه میشود، خبرنامهای اخیراً به دستم رسید، تحت عنوان «سید العارفین» که در تاریخ آبان 1391 به مناسبت همایش بزرگداشت آیة الله سید علی قاضی طباطبایی انتشار یافته است. این خبرنامه سرشار از نکته و تصویر و سندهای مهم در مورد بزرگان خاندان قاضی طباطبایی است، به ویژه سید علی قاضی (عارف مشهور)، سید محمدحسین طباطبایی (مفسر)، سید محمدعلی قاضی طباطبایی (امام جمعه شهید تبریز) که برگ برگ آن برای پژوهشگران سخن تازه دارد.
یکی از اسناد این مجموعه، متن یادداشتی در باره مجاهد شهید آیة الله شیخ فضل الله نوری است که آیة الله شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی ( 1294 – 1358 شمسی) نوشته و برای نخستین بار به خط ایشان منتشر شده است. متن آن را در اینجا میخوانیم.
توضیحی بر درونمایۀ این سند
برای کسانی که مطالعات تاریخی دارند، کاملاً روشن است که هر برگ سند، جدا از اینکه محتوای آن را بپذیریم یا نه، ارزش خاص خود را دارد، دست کم از آن روی که فضای عمومی یک قشر خاص در مورد یک شخص یا پدیده یا رویداد را نشان میدهد.
در بارۀ شیخ فضل الله نوری و مخالفان او، با وجود مطالعات فراوان، هنوز پروندۀ بحث گشوده است. لذا بازنشر یک سند به معنای تأیید مطلق آن نیست. مثلاً در مورد تقیزاده، و علائق دینی او و دیدگاهش در مورد شیخ فضل الله، در کنار این نوشتار، کلامی از آیة الله سید موسی شبیری زنجانی داریم که در کتاب جرعهای از دریا نقل شده است و میتواند مکمل این مطلب باشد.
متن یادداشت شهید قاضی چنین است:
داستان صلب عالم مشهور آیة الله آقای حاج شیخ فضل الله نوری قدّس سرّه شهید در راه حقّ و حقگویی و در راه اسلام
و نیز اسامی قاضیان ملعون و عکس دادستان وقت شیخ ابراهیم زنجانی و متن ادعانامه مبسوطاً در جریدۀ اطلاعات مورخ به روز پنج شنبه 13 / 9 / 54 [سیزدهم آذر 1354] شمسی مندرج است. عکس و نام سید حسن تقیزاده ( که مشکوک النسب است) و نیز عکس وثوق الدولۀ خائن ملعون و عکس محمدعلی تربیت صاحب کتاب بی ارزش دانشمندان آذربایجان و جمعی دیگر نیز در آن شماره طبع شده و جزء قضات میباشند که حکم اعدام شیخ شهید قدّس سرّه را امضا نمودهاند. لعنة الله علیهم اجمعین.
ولا تحسبنّ الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون.
و رثاء مرحوم شیخ شهید (ره) در موقع دار کشیدن آن بزرگوار – که از بزرگترین جنایات در تاریخ ایران به ویژه تاریخ طهران است – در دیوان مرحوم آقا سید احمد ادیب پیشاوری مندرج و به عربی سروده است و 23 بیت میباشد، از ص 190 [تا] ص 191 که دیوان با تعلیقات علی عبدالرسولی در سال 1312 شمسی در مطبعۀ مجلس چاپ شده است.
از جمله گوید:
رفضوا الحیاة وآثروا عنها الردی
وعلوا جذوعاً بسّقاً ونخیلا
والفعل یبقی في الزمان حدیثه
إن أذهب الدهر الغشوم فعولا
ورأیت فضل الله دین محمد
وسواه زندقة الغواة فضولا
خنقوك لا حنقا علیك وإنّما
خنقوك کیما یخنقوا التهلیلا
مسّکت بالدین القویم ولم یمل
بك زیغة کالمارقین یمیلا
رجوع به صحۀ 191 دیوان شود.
به یاد دارم موقعی که از نجف اشرف بعد از توقف یک سال در ارض اقدس که از بیمارستان مهر طهران حرکت دادند و وارد نجف شدم، میخواستم مراجعت به ایران نمایم و مرحوم آیة الله آقای حکیم طباطبایی اعلی الله مقامه به سفارت ایران در بغداد فرموده و ابلاغ کرده بود که باید فلانی – یعنی اینجانب – مراجعت کند و لذا آمدم به بغداد و کاظمین که مراجعت نمایم و سفیر ایران – دکتر پیراسته – در بغداد پیش من آمده و ملاقات نمود و در ضمن صحبت اظهار میکرد که از مبارزه خودداری نمایید و هر قانونی که دولت اجرا نماید – گرچه بر خلاف قوانین اسلام و مذهب امامیۀ اثنا عشریه باشد – اعتراض ننمایید، و الّا باید راهی را بروید که حاج شیخ فضل الله نوری رفت.
گفتم: ما آن سعادت را نداریم که به آن مقام شامخ شهادت نائل آییم که آن شیخ بزرگوار نائل شد و به خون پاک خویش قیمت داد و به هدر نرفت.
امیر المؤمنین سلام الله علیه میفرماید: «والله لألف ضربة بالسیف عليّ أهون من الموت علی الفراش»
و آن سفیر کبیر ایران عبارت از دکتر پیراسته بود و یکی از اطرافیان و نزدیکان آیة الله طبا طبایی حکیم قدس سره نامهای در موضوع مراجعت اینجانب به سفارت ایران خطاب به دکتر نامبرده نگارش داده و من آن را به وی ندادم و صلاح ندانستم و فعلاً آن نامه به خطّ خود آن شخص نزد اینجانب موجود است و حکایت از مطالبی مینماید. باید دید به کسی که آن اظهارات مسطوره را که نگارش یافت، به من مینماید، چطور نامۀ فدایت شوم نوشته است.
و الله العاصم. سید محمدعلی قاضی طباطبایی.
و ناگفته نماند که یکی از علاقمندان تقیزاده بعد از انتشار جریدۀ اطلاعات در موضوع مزبور به مقام دفاع آمده و خواسته انکار نماید که تقیزاده در ردیف امضاءکنندگان حکم اعدام شیخ شهید نوری رحمه الله نبوده و آن علاقمند، عبارت از آقای مهدی مجتهدی تبریزی فرزند مرحوم حاج میرزا مصطفی فرزند حاج میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی از آل احمد میباشد که در باره تقیزاده بی دین تألیف مستقل دارد ولی دفاعش بی وجه است. خواسته ادعا نماید که در آن موقع تقیزاده در تبریز بوده بعد وارد تهران شده ادعایش بی حقیقت است. و نوشتۀ اطلاعات درست میباشد. تقیزاده به قول یکی از سران مشروطه جنایاتش بیشتر از اینهاست، بی اعتقاد صرف بود و سیادتش مشکوک بلکه معلوم العدم است و از دست رضا خان پهلوی فرار به لندن کرد و اگر بر وی دست مییافت رشته حیات ناپاک او را قطع میکرد و بعد از رفتن پهلوی از ایران، به طهران باز گشت.
چون یکی از خیرخواهان مملکت، پهلوی را از خیانتهای تقیزاده آگاه کرده بود. و از این جریان اطلاع کامل دارم و لذا مینگارم. تقیزاده در مجالس خصوصی خود آشکارا اظهار میکرده که به زودی بساط نماز خواندن برچیده میشود، نماز یعنی چه؟
به یاد دارم موقعی که از نجف اشرف بعد از توقف یک سال در ارض اقدس که از بیمارستان مهر طهران حرکت دادند و وارد نجف شدم، میخواستم مراجعت به ایران نمایم و مرحوم آیة الله آقای حکیم طباطبایی اعلی الله مقامه به سفارت ایران در بغداد فرموده و ابلاغ کرده بود که باید فلانی – یعنی اینجانب – مراجعت کند و لذا آمدم به بغداد و کاظمین که مراجعت نمایم و سفیر ایران – دکتر پیراسته – در بغداد پیش من آمده و ملاقات نمود و در ضمن صحبت اظهار میکرد که از مبارزه خودداری نمایید و هر قانونی که دولت اجرا نماید – گرچه بر خلاف قوانین اسلام و مذهب امامیۀ اثنا عشریه باشد – اعتراض ننمایید، و الّا باید راهی را بروید که حاج شیخ فضل الله نوری رفت.
گفتم: ما آن سعادت را نداریم که به آن مقام شامخ شهادت نائل آییم که آن شیخ بزرگوار نائل شد و به خون پاک خویش قیمت داد و به هدر نرفت.
امیر المؤمنین سلام الله علیه میفرماید: «والله لألف ضربة بالسیف عليّ أهون من الموت علی الفراش»
و آن سفیر کبیر ایران عبارت از دکتر پیراسته بود و یکی از اطرافیان و نزدیکان آیة الله طبا طبایی حکیم قدس سره نامهای در موضوع مراجعت اینجانب به سفارت ایران خطاب به دکتر نامبرده نگارش داده و من آن را به وی ندادم و صلاح ندانستم و فعلاً آن نامه به خطّ خود آن شخص نزد اینجانب موجود است و حکایت از مطالبی مینماید. باید دید به کسی که آن اظهارات مسطوره را که نگارش یافت، به من مینماید، چطور نامۀ فدایت شوم نوشته است.
و الله العاصم. سید محمدعلی قاضی طباطبایی.
و ناگفته نماند که یکی از علاقمندان تقیزاده بعد از انتشار جریدۀ اطلاعات در موضوع مزبور به مقام دفاع آمده و خواسته انکار نماید که تقیزاده در ردیف امضاءکنندگان حکم اعدام شیخ شهید نوری رحمه الله نبوده و آن علاقمند، عبارت از آقای مهدی مجتهدی تبریزی فرزند مرحوم حاج میرزا مصطفی فرزند حاج میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی از آل احمد میباشد که در باره تقیزاده بی دین تألیف مستقل دارد ولی دفاعش بی وجه است. خواسته ادعا نماید که در آن موقع تقیزاده در تبریز بوده بعد وارد تهران شده ادعایش بی حقیقت است. و نوشتۀ اطلاعات درست میباشد. تقیزاده به قول یکی از سران مشروطه جنایاتش بیشتر از اینهاست، بی اعتقاد صرف بود و سیادتش مشکوک بلکه معلوم العدم است و از دست رضا خان پهلوی فرار به لندن کرد و اگر بر وی دست مییافت رشته حیات ناپاک او را قطع میکرد و بعد از رفتن پهلوی از ایران، به طهران باز گشت.
چون یکی از خیرخواهان مملکت، پهلوی را از خیانتهای تقیزاده آگاه کرده بود. و از این جریان اطلاع کامل دارم و لذا مینگارم. تقیزاده در مجالس خصوصی خود آشکارا اظهار میکرده که به زودی بساط نماز خواندن برچیده میشود، نماز یعنی چه؟
شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۳:۲۴