مقدمه

حدود 15 سال پیش یکی از دوستان مخلص که حقوقی بر این بنده داشته و دارد، تحقیق رساله‌ای کلامی شیعی کهن را برای رساله کارشناسی ارشد خود برگزید که همراه با مقدمات و تعلیقاتی ارائه کرد و پذیرفته شد. به دلیل ویژگی‌های خاصّی که در آن رساله کلامی نویافته بود، پس از گذشت سالها تصمیم به چاپ آن به صورت کتاب گرفت تا در اختیار همگان قرار گیرد.
لطف ایشان به این بنده سبب شد تا متن کامل برای مطالعۀ پیش از چاپ به دستم برسد و توفیق بازخوانی آن را بیابم. در این بازخوانی به یکی از تعلیقات ایشان بر متن آن رساله کهن رسیدم. این تعلیقه شامل بخشی از یادداشتهای فراوان مرحوم شیخ جعفر شوشتری است که گروهی از نوادگان آن عالم فقید (فرزندان شیخ بهاء الدین شریعت که برادر شیخ محمد تقی شوشتری صاحب بهج الصباغه و قاموس الرجال است، رحمة الله علیهما) به کتابخانه ملی اهدا کرده‌اند و اکنون در آن مرکز نگاهداری می‌شود.
مروری بر این یادداشت که در موضوع خوف و رجاء و وعد و وعید الهی است، پرده‌ای دیگر از شئون علمی مرحوم شیخ جعفر را نشان می‌دهد. توضیح اینکه ایشان فقیهی جامع الاطراف و مسلط بر آیات قرآن و احادیث بوده که برداشتهای نوآورانه از نصوص وحیانی ارائه می‌کرده است.
بخش‌هایی از این نکات مبتکرانه در این یادداشتها جلوه می‌کند که توفیق مرور برگهایی از آن را یافته‌ام. اما وسواس بسیار زیاد مرحوم شیخ جعفر برای انتشار مطالب سبب شده تا فقط دو کتاب از ایشان منتشر شود (الخصائص الحسینیة، آن هم فقط 11 عنوان از سی عنوانی که قول داده بود، و نیز منهج الرشاد که رساله عملیه ایشان برای عمل مقلدان بوده است).
از این سطور نتیجه می‌گیرم که قضاوت جامع در بارۀ آن فقیه بزرگ موکول به بررسی کامل آن یادداشتها است که خوشبختانه به حسن تدبیر نوادگانشان اکنون در دسترس همگان است.
اکنون فرصت را مغتنم می‌دانم که با نشر این چند برگ در حدّ بازنویسی اولیه نه تحقیق نهائی، تنها گوشه‌ای کوچک از عظمت علمی شیخ جعفر شوشتری را نشان دهم؛ جایگاهی علمی که در نظر بعضی از امروزیان تحت الشعاع جلوۀ واعظ بودن نمودی نیافته است؛ آن هم تصویری که امروز از واعظ در ذهن داریم، نه واقعیت وعظ در دو قرن پیش که یکی از مقدمات آن فقاهت بود.
سخن را در این مقدمه به درازا نکشانم. امید است نشر این نوشتار، طلیعۀ نشر دیگر آثار علمی دانشوران خاندان شوشتری باشد. بمنّه و کرمه.

طارفة من لطف ربی
[فی الخوف و الرجاء]

[1] قال الله تعالی‌: یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله.
[2] و قال تعالی‌: لیس بامانیکم و لا امانی اهل الکتاب من یعمل سوءً یجزبه.
[3] و قال تعالی‌: لا یغرنکم بالله الغرور.
[4] و قال تعالی‌: نبّئ عبادی انّی انا الغفور الرحیم و انّ عذابی هو العذاب الالیم‌.
[5] و قال تعالی‌: و انّی لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی‌.
[6] و قال تعالی‌: ان الانسان لفی خسر، الّاالذین آمنو و عملوا الصالحات‌.
[7] و قال تعالی‌: و ان منکم الّا واردها کان علی ربک حتماً مقضیّاً. ثم ننجّی الذین اتقوا‌.

تبیین

اعلم ان هذه الایات، منها ما یحدث به کمال الخوف کالأخیرة. و منها متوسط. و منها جامع الأمرین یحصل منه اضطراب القلب و التزلزل.
و الأخبار کذلک.
فهناک من الاخبار ما یزید علی مائة، تدلّ علی کمال الرجاء، و ما یزید علی مائة تدلّ علی ما یحدث کمال الخوف. و فی الدعاء: (( تفعل ذلک بمن خوفه منک اکثر من طعمه فیک)) و بعضه بعکس ذلک.
و منها الجامع، و منها المتوسط
و کلام العلماء و اقوالهم ایضاً کذلک.
فمنهم ((وعیدیة لأهل الکبائر)). و منهم مرجئة لأهل الکبائر. و منهم من یقول کلا الأمرین محتمل. و افعال الله بالنسبة الی ذلک، منها ما یحدث به کمال الرجاء و منها ما یحدث به کمال الخوف.
و احوال الانبیاء و الائمة علیهم السلام بالنسبة الی ذلک مختلفة المفاد، و أقوالهم فی مناجاتهم.
منها ما یحدث کمال الخوف کقوله فی مناجاتة‌: (( کیف لی لمعالجة الاغلال غداً )) و منها ما یحدث کمال الرجاء کقوله:((لجعلت النار کلّها برداً و سلاماً)).
و قد یجمع بین الکلّ بوجوه ستّه 1 شايد اين عناوين مورد نظر باشد كه در حاشيه ص74 آمده است:
1) غلبة الخوف في الحياة
2) غلبة الرجاء قرب الممات
3) غلبة الخوف: الخوف من حقوق الناس
4) غلبة الرجاء في حقوق الله
5) غلبة الخوف من الحجاب
6) غلبة الرجاء في الامن من العذاب
بعد از اينها به قلم ديگر اينها را افزوده است:
7) خوف من الذنوب، رجاء الرحمة
8) خوف من نفسه، رجاء الربه
9) الخوف للعارف و الرجاء للجاهل

و قد تحیّرت فی ذلک یا دلیل المتحیّرین.
[هامش ص 74 – مکمل بحث تحیّر، از تعارض مطالب.]:

عنوان هذا من المقدمات:

بعد بیان حال اهل الطاعة فی قوله:(( فاستجاب لهم و منهم)) او قوله: (( فاولئک مع الذین انعم الله علیهم)) و نحو ذلک، یقال بعون الله المعید المبدئ المتعال:
انّ الاهمّ لنا ملاحظة احوالنا، فانّا لسنا من اهل هذه الصفات. این عملنا الذی لا یضیّعه؟ این همّتنا الذی اذا قیل لنا: اقتلوا انفسکم او اخرجوا من دیارکم، فعلناه؟ و نحن نضائق من قصّ شعرة و شارب، و خروج من درهم، و زحمة حرّ ساعة. فکیف حالنا؟
ما ادری! أنرجو مع ذلک، ام نخاف؟ أنغتّر ام نیأس؟ قد تعارضت الأدلة فینا، و تحیرّنا. یا دلیل المتحیّرین.
أیمکن الإعاده دون البدء؟
فائدة فی رفع التحیّر الذی حصل فی ادلّة الخوف و الرجاء من الآیات و الاخبار و الأفعال و الأحوال و الأقوال، علی ما اشرتُ الیه فی الفوائد السابقة.

مقدمه

لا شبهة فی قوله: (( بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون)).
و المراد: الإحاطة بالقلب و الأفعال و الصفات.
و کذلک قوله: (( ننجّی الذین اتقوا)).
لو کان معنا اتقوا الشرک و الکفر، و هاتان الآیتین اعظم آیات الوعید.

عنوان- الوجوه المعارضة

الأول- ما فی الکتاب الکبیر 2 احتمالا اشاره به كتاب «الكبير» نوشته ابوهاشم جبائي (از سران معتزله) بعنوان ((لا تخافوا و اطمئنّوا)).
الثانی- بعنوان حصل اطمینان... و قال کذا، فغلب، ثم حصلت و اهمة السطوة، فقالت غلبت...
الثالث- هذا یقول و هذا یقول، بعنوان جنبة الخوف جنبة الرجاء...3 در نسخه نيز قابل خواندن نبوده ولي مراد عبارات روشن است.
امّا جبهة الإمکان، فلا نقول: لا یمکن العفو کالوعیدیة و لانقول: لا یمکن العقاب کالمرجئة، بل نقول:هما یمکنان.
و اما جبهة الوقوع، فالذی یخطر بالبال و اراه حاصلاً فی القلب، لا یعد... عنه شیء، و لا یغیّر رأیی، فیه الف دلیل أنّ جانب الرحمة أکثر، فرجاؤنا اکثر، و لابد أن یغلب، و ذلک من وجوه:
الأول: أنّ باعث الرحمة اصلیّ، و باعث العقاب عرضیّ، اذ لو فرضت انّه لم یتحقّق ما تحقّق فی الخارج، فالحاصل هو الرحمة. و هذا معنی قوله:(( سبقت رحمتی)).
الثانی: انه قد جعل قوله (( بسم الله الرحمن الرحیم)) عنوان کتابه، و جعل‌ها جزءاً فی کتابه فی مائة و اربعة عشر موضعاً. فإنّ کلّ بسملة آیة من السورة التی هی فیها، و لیست بمکرّرة. و عوض برائة، بسملة النمل. و لو قیل بالتکریر، فهو أیضاً دلیل.
الثالث: ان النقمة من فروع افعلنا، و الرحمة من اصول صفاته. و ما لیس له دخل بنا أقوی.4 علائم مربوط به نسخه است.
الرابع:5 در اصل، الثالث، دوبار آمده و لذا شماره ها به گونه‌ای ديگر بوده كه صحيح اشاره شده. انه اذا استقر فینا اسمائه، وجدنا الدالّة علی الرحمة اکثر.
الخامس: انّه جعل لاستدعاء الرحمة منه کثیراً من اولیائه، و لم یحصل احداً لاستدعاء العذاب. بل ملائکة العذاب ایضاً یدعون للرحمة فالملائکة الموکلة علی جهنم تصیح: یا ربّ. سلِّم سلِّم.
السادس: انی رأیت کثیراً ممن استدعی العذاب الاستحقاقی قد أدّبه الله، و وبّخه و عذّبه، کما یظهر من قضیة نوح حین دعا علی قومه
و قضیة ابراهیم حین اری ملکوت السماوات و الارض، فرأی اشخاصاً یزنون.
و قضیة یونس
و قضیة العابد الذی لم یحضر جنازة الفاسق، معجباً بنفسه و من ریا به، فانعکست القضیة بهذا السبب.
السابع: انّی اقابل الاوصاف بالا و صاف کما قال ابن الازری.
منها انّ کل اسم یرید مظهراً. کالغفّار یحتاج ظهور ذنوب عظام کذنوبنا.
و ارحم الراحمین، کذلک.
لعلّ رحمة ربی حسن یقسمها تأتی علی حسب العصیان بالقسم.
الثامن: انّ صفات الرحمة کلها علی صیغة المبالغة و افعل التفضیل، باتصاف الله بهه. و صفات العذاب، ما کان منها علی المبالغة و باتصاف العذاب بها.
فلاحظ الغفور الرحیم الغفّار الستّار الرحمن الودود الرؤوف العطوف.
و لاحظ: شدید العقاب، ذا‌‌البطش الشدید، و نحو ذلک.
التاسع: تصویر عجیب من قوله تعالی:
نبّی عبادی انّی انا الغفور الرحیم، و انّ عذابی هو العذاب الألیم.
بیان ذلک إنک لاحظ صورة النقش فی کتابة هذه الآیة. و لا حظ اصل معناها، فهو صورة العباد، و وقو فهم یوم التناد، فتری لفظة ((عباد))، قبله((نبّئ)).
و الخطاب فیه للنبی الذی هو محمد و احمد و حامد و محمود، و حمد[صلی الله علیه و آله]، و مادة الکلّ فرع الرحمة.
و بعد لفظة ((عبادی))، ((یاء)) هو الله، ((انّی)) هو الله، ((انا)) هو الله، ((الغفور)) هو الله، ((الرحیم)) هو الله، و هو عین الرحمة.
فقد... [نشر] الرحمة للعالمین بخمس ثمرات للرحمة، و بعده خمس رحمات. و یتبعه معطوفاً عذاب هو العذاب الألیم.
العاشر: انّ الکریم لو لم یفِ بوعیده، زاد کرمه، بخلاف ما اذا لم یفِ بوعده.
الحادی عشر: انّ العاصی یمکن ان تشمله الرحمة التی وردت علی المطیع، و یدخل فیه، فشملنا مثلا الرحمة التی وردت علی الامام المظلوم لحصول علقة به لبکائنا علیه. و لکن لا یشمل عذاب احد احداً.
تفصیل الوجه الحادی عشر من وجوه غلبة الرحمة علی ما سیجیء بعد ذلک
انّ رحمة الله قد تسرّی من أحد إلی غیره. و عذاب احد لایسری الی احد.
ثم انّ السرایة تکون بأدنی سبب کسلام، أو شربة ماء، و نحو ذلک. و عدم السرایة لا یؤثر فیه أقوی وجوه الربط.
اذا تقرّر ذلک، فنقول مثلاً:
ان الله تعالی قال فی حقّ الحسین علیه السلام و اضبط... علی ذاته، یعنی منزلاً علیه الرحمة
الخاصة، وجعله مشمولاً لنهایة اللطف و مفیضاً علیه:
(( بورک من مولود علیه صلواتی و رحمتی... امّا انّه سیدالشهداء من الأولین و الآخرین، و منار خلقی...)).
فاذا انزل علیه نهایة الرحمة و اللطف، فلابّد ان یشمل ذلک اللطف من ارتبط به، ولو برقّة علیه و رحمة له و لذا ورد الحدیث:
((و صلّی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام رحمة و شفقة)).
و تکون الرحمة بقدر الرحمة. فمن رحمه بمقدار التباکی، لا یحرم من دخول الجنة.
و الموجع قلبه له، لیری الأئمة عندالموت، فیدخل فی قلبه فرحة لاتزال الی یوم القیامة.
و الدائر دمعته فی عینه غیر خارجة – رحمه الله تعالی و یجعله مشمولاً لرحمته.
والذی دمعت دمعتة واحدة من عینه، بوّأه الله بها غرفاً فی الجنة یسکنها أحقاباً.
والذی سالت دموعه علی خدّه یعنی کثرت و فاضت کالجریان، فلو أنّ قطرة من دموعه سقطت فی جهنم، لأطفئت حرّها.
کلّ هذا فی الروایات.
الثانی عشر: انّ ارحمة لیست للمطیع المستغنی و لاللعاصی التائب، فإنّه حینئذٍ واجب. فلابّد أن یکون للعاصی الذی لم یتب.
الثالث عشر: انّه ورد انّه محبّ الرحمة، و لم یرد انّه یحبّ إن یعاقب. و ان کان یعاقب ایضاً، و کل افعاله محبوبة.
الرابع عشر: أنّ تأثیر العقاب من افعال قال لنا:(( لا تفعلوها)). و تأثیر الرحمة قد ذکر فی افعال قال:((افعلوها)).
و افعال قال ((افعلوها))، اولی بالتأثیر. و منها الدعاء بالرحمة، فقد اُمرنا بها.
و قال: ادعونی.
و قال: ما یعبؤبکم ربی لو لا دعاؤکم.
فهو یعبؤبنا اذا دعونا. فالآن ندعو مرحمته فی حالات کثیرة، فنقول: ارحم فی هذه الدنیا غربتی، و عند الموت کربتی، و فی القبر وحدتی.
و ارحمنی صریعاً علی الفراش ¬- الی آخر الفقرات فی دعاء السحر.
الخامس عشر: انّا نری الله جلّ و عزّ، جعل ان کّل ما کانت الحاجة الیه اشدّ، فوجدانه اسهل.
فالحاجة الی الهواء اشدّ من الماء، فهو اکثر. و الی الماء اکثر من غیره. و الی الجواهر اقلّ من کل شیء، فهو اقلّ من کل شیء. و هکذا
قال الشاعر:
سبحان من خصّ القلیل بعزّة
والناس مستغنون عن اجناسه
و اذلّ انفاس الهواء و کل ذی نفس محتاج الی أنفاسه. و ما ذاک الّا رحمة.
و حیث انّ الحاجة الی رحمة الله اشدّ الحاجات، نرجو أن یکون وجدانها اسهل...

۱. شايد اين عناوين مورد نظر باشد كه در حاشيه ص۷۴ آمده است:
۱) غلبة الخوف في الحياة
۲) غلبة الرجاء قرب الممات
۳) غلبة الخوف: الخوف من حقوق الناس
۴) غلبة الرجاء في حقوق الله
۵) غلبة الخوف من الحجاب
۶) غلبة الرجاء في الامن من العذاب
بعد از اينها به قلم ديگر اينها را افزوده است:
۷) خوف من الذنوب، رجاء الرحمة
۸) خوف من نفسه، رجاء الربه
۹) الخوف للعارف و الرجاء للجاهل
۲. احتمالا اشاره به كتاب «الكبير» نوشته ابوهاشم جبائي (از سران معتزله)
۳. در نسخه نيز قابل خواندن نبوده ولي مراد عبارات روشن است.
۴. علائم مربوط به نسخه است.
۵. در اصل، الثالث، دوبار آمده و لذا شماره ها به گونه‌ای ديگر بوده كه صحيح اشاره شده.
سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۹:۳۹