برگی از گنجینه استاد محمد علی شرف الدین در شوشتر
مقدمه
کتاب وادی ایمن تذکرهای است از شعرای شوشتری و غیر شوشتری که محمدهادی بن علی بن محمد متخلص به شرف در نیمه اول سده سیزدهم قمری نوشته است. نسخهای از مجلد اول آن در کتابخانۀ استاد شرفالدین موجود است که بیش از هفتاد شاعر را به ترتیب تخلص تا حرف شین شناسانده است.
در بارۀ این کتاب و نویسندهاش در گفتاری دیگر به تفصیل سخن خواهد رفت، إن شاء الله. ولی در این مجال کوتاه عرض میکنم که تا آنجا که پیگیری این بنده نشان میدهد، این نسخه منحصر از کتاب است که محقق تهرانی در الذریعة ج 25 ص 9 بر اساس یادداشت مرحوم شیخ محمدمهدی شرفالدین شوشتری معرفی کرده است. لذا اطلاعات موجود در آن مغتنم خواهد بود، خصوصاً آنچه در باب دانشوران شاعر شوشتری آورده، به ویژه آنها که به زمان نگارش کتاب نزدیک باشند.
در این گفتار، شرح حال جدّ و پسر قاضی نورالله شوشتری را به نقل از «وادی ایمن» میآورم. فرصت را مغتنم میشمارم تا سماحت و بزرگمنشیِ استاد محمدعلی شرفالدین را پاس دارم و سپاس گزارم و بدون قصد کوچکترین تملقی بگویم: «بأبیه اقتدی عديّ في الکرم». طول عمر و افادتش را در پرتو عنایات الهی خواستارم. الطاف و دعاهای مستجاب حضرت بقیة الله أرواحنا فداه شامل حالش باد.
وله:
کتاب وادی ایمن تذکرهای است از شعرای شوشتری و غیر شوشتری که محمدهادی بن علی بن محمد متخلص به شرف در نیمه اول سده سیزدهم قمری نوشته است. نسخهای از مجلد اول آن در کتابخانۀ استاد شرفالدین موجود است که بیش از هفتاد شاعر را به ترتیب تخلص تا حرف شین شناسانده است.
در بارۀ این کتاب و نویسندهاش در گفتاری دیگر به تفصیل سخن خواهد رفت، إن شاء الله. ولی در این مجال کوتاه عرض میکنم که تا آنجا که پیگیری این بنده نشان میدهد، این نسخه منحصر از کتاب است که محقق تهرانی در الذریعة ج 25 ص 9 بر اساس یادداشت مرحوم شیخ محمدمهدی شرفالدین شوشتری معرفی کرده است. لذا اطلاعات موجود در آن مغتنم خواهد بود، خصوصاً آنچه در باب دانشوران شاعر شوشتری آورده، به ویژه آنها که به زمان نگارش کتاب نزدیک باشند.
در این گفتار، شرح حال جدّ و پسر قاضی نورالله شوشتری را به نقل از «وادی ایمن» میآورم. فرصت را مغتنم میشمارم تا سماحت و بزرگمنشیِ استاد محمدعلی شرفالدین را پاس دارم و سپاس گزارم و بدون قصد کوچکترین تملقی بگویم: «بأبیه اقتدی عديّ في الکرم». طول عمر و افادتش را در پرتو عنایات الهی خواستارم. الطاف و دعاهای مستجاب حضرت بقیة الله أرواحنا فداه شامل حالش باد.
متن تذکره
شریف – جد قاضی نورالله شوشتری نوّرالله مرقده. صیت جلال و بزرگی او را گوش ملک شنیده و آوازۀ فضل و بلاغت او به ایوان فلک رسیده. حاوی قوانین عقلیه و جامع اسالیب فنون نقلیه بود. پایۀ فضل و کمال او از آن گذشته است که زبان ثنا و بیان مدحت از کنه رفعت آن بیان تواند نمود. تحصیل علوم شرعیه را در خدمت نقاوة المجتهدین شیخ ابراهیم قطیفی قدس سره کرده؛ جناب شیخ در اجازهای که برای آن سید افادت پناه نوشته، نگارش نموده است که افادۀ او از استفاده بیشتر بود. تصنیفات آن سید عالی درجات بسیار است. طبع موزون داشت. وله:
شب بی تو ز دیده سیل خون میگذرد
روزم همه در مشق جنون میگذرد
دور از تو شبم چنان بود روز چنین
اوقات شریف بین که چون میگذرد
و له:
ناگفته سخن به هم زبان من و او
دارد خبر از هم دل و جان من و او
بی واسطۀ گوش و زبان، از ره چشم
بسیار سخنها است میان من و او
وله:
گر خون تو ریخت خصم بد گوهر تو
شد خون تو سرخروییِ محشر تو
سوز دل از آن که کشته گشتی چون شمع
جز دشمن تو نبود کس در بر تو
شریف – خلف الصدق قاضی نورالله شوشتری شرّفهما الله تعالی برضوانه، شرف فضل و افضال و حاوی فنون کمال بود. شعششعۀ علم و سیادت از جبین بینش لایح و انوار فضل و سعادت از ناصیۀ شریفش ساطع. تولد باسعادتش روز یک شنبه نونزدهم شهر ربیع الاول سال نهصد و نود و دو شد. در بدو حال بعض مقدمات را در خدمت والد بزرگوارش خواند. و بعد از آن که اکثر کتب متداوله را از سید محمد تقی شیرازی استفاده نمود و برخی از شرح اشارات را در خدمت میر ابراهیم همدانی گذرانید و تهذیب حدیث را در ملازمت ملا عبدالله شوشتری مقابله نمود و ارشاد و فقه و قواعد را در خدمت زبدة المجتهدین شیخ بهاء الدین محمد خوانده؛ علامه دهر شده بود.
با آن همه کمالات طبع موزونی داشت. و به اسم تخلص میکرد. و در روز جمعه پنجم ماه ربیع الثانی در سال هزار و بیست در دارالسلطنۀ آگره از این دار فانی درگذشت. این چند شعر از اوست:
ای سحاب هنر که فضل و کمال
مستفیضند از مناهل تو
وی زهاب کرام باغ و بهار
مستفیدند از جداول تو
خرد و دانش و نقول و عقول
مستفادند از فضائل تو
طرب باده و طراوت گل
مستعارند از شمائل تو
وعدۀ کاغذ سمرقندی
که مرا داد لطف شامل تو
کاغذی همچو دیبۀ شُشتر
به صفا یا چو طبع شاعل تو
امر کن تا به ما رسد تعجیل
کی به تأخیر خواست سائل تو
از موالید گر حساب کند
عدد دسته فکر عامل تو
بنما حکم بر فلک چندان
که ز جوزا کند حمایل تو
غزل
یک چند سیر آگره لاهورم آرزو است
بودن به مجمع پری و حورم آرزو است
با دوستان عهد کهن الفتم روا است
عشرت بیار و مهوش منظورم آرزو است
افسرده خاطرم ز حریفان خودپرست
ساقیّ مست و شاهد مخمورم آرزو است
دلتنگم از نوای کج جانگزایشان
آهنگ چنگ و نغمۀ طنبورم آرزو است
بر یاد جاودان سیه فام جان فریب
در نفرت از مه و شب دیجورم آرزو است
هان ای شریف زود روان شو در این سفر
کاندر شب سیه مدد نورم آرزو است
پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۵۸