1. حضرت موسی علیه‌السلام در معرفی خدای تعالی کلامی دارد بس بلند و ژرف. به روایت قرآن: «قال ربنا الذي أعطی کلّ شیء خلقه ثمّ هدی» (طه 50). این بیان همان است که وحی الهی به زبان رسول خاتم نیز بدان گویا می‌شود: «سبّح اسم ربک الأعلی الذی خلق فهدی» (اعلی 1 و 2). طبق این دو آیه خدای سبحان را می‌توان در یک سطر چنین شناساند: «بر عدم، خلعت خلقت پوشاند و رایت هدایت در جهان برافراشت».

2. ارزش هدایت تا آنجا است که خدای ولیّ النعم در میان نعمت‌های «غیر قابل شمار» - که: «إن تعدّوا نعمة الله لا تحصوها» (ابراهیم 34، نحل 18)- تنها به این نعمت بر بشر منت می‌نهد، که می‌فرماید: «لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً منهم ...» (آل عمرن 164). و خداوند، این نعمت والا را به بشر می‌دهد؛ برای اینکه حجت را بر بشر تمام کند «و لا یقول أحد لولا أرسلت إلینا رسولاً منذراً و أقمت لنا عَلَماً هادیاً فنتّبع آیاتک من قبل أن نذلّ و نخزی».1
اقبال الاعمال ج 1 ص 295.

روشن است که بشر راهی به نور ندارد مگر آنچه خدایش بدو راه نماید؛ «و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور» (نور 40). در این میان کلام وحی برای او می‌شود سرمایه‌ای بی‌مانند که باید قدر بداند و آسان از کنار آن نگذرد.

3. ضرورت این نعمت در زندگی بشر تا آنجا است که پس از رحلت پیامبر خاتم نیز تداوم می‌یابد. می‌فرماید: «إنّما أنت منذر و لکلّ قوم هاد» (رعد 7). یعنی رشتۀ هدایت هرگز گسسته نمی‌شود تا قیام قیامت. و این رشته را خدای هادی به دست بزرگ مردانی سپرده که عصمت آنان را تضمین کرده و در وصفشان «طهّرهم تطهیرا» (احزاب 33) فرموده است.

4. حکمت بلند الهی چنان است که ارج والای چنین نعمتی را با اکراه انسان نیالاید، بل آن را با نعمت دیگری – اختیار – همراه سازد. بدین سان منشور فرازمند «لا إکراه فی الدین» (بقره 255) را بر تارک جهان بر می‌فرازد و با صراحت تمام اعلام می‌دارد: «إنّا هدیناه السبیل، إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» (انسان 2). دریغ است چنان گوهر بی‌مانندی که اکراه آن را برای انسان بد‌نما کند. این در حالی است که اگر خداوند می‌خواست مردم را به جبر به راه دین بکشاند، می‌توانست. «و لو یشاء الله لهدی الناس جمیعاً» (رعد 31). ولی اقتضای حکمت آزمودن مردمان، اختیار بود، «لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیی من حیّ عن بینة» (انفال 42).

5. رسولان آمدند و در پی آنان، امامان. هر یک رایت نور بر‌افراشتند و مدتی در دنیا زیستند و رفتند، بی آنکه اجری از مردمان طلب کنند. به زبان گفتند و در عمل نشان دادند که: «ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری الّا علی ربّ العالمین» (شعراء 109، 127، 145، 164، 180). آفریدگار حکیم، هر یک از آنان را در زمان خود، سبب آزمون آفریدگان قرار داد. بدین سان که هر کدام مانند کشتی نوح علیه السلام است؛ «من رکبها نجی و من تخلّف عنه غرق».2
کفایة الاثر ص 38. بنگرید: نفحات الازهار فی تلخیص عبقات الانوار، مجلد حدیث سفینه.
و این آزمون به مدد اختیار شکل گرفت. آزمونی که در آن، انسانها، بارها آزمودۀ پیشین را آزمودند و .... .

6. دریغا بشر! که از این همه نعمت خداداد بی‌نظیر بهره‌ای در خور نگرفت، چنانکه شمار زیادی از این مردم، در میان آن همه نعمت الهی، به نعمت‌های مادی دل بستند و از نعمت‌های معنوی غفلت کردند. البته از مردمی که «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون» (روم 7)، چه انتظاری جز این می‌رود؟ بدین سان ترجیع بند سراسری سورۀ شعراء این حقیقت تلخ می‌شود که: «إنّ فی ذلک لآیة و ما کان أکثرهم مؤمنین»؛ اما با وجود این همه: «و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم» (شعراء 8، 67، 103، 121، 139، 158، 174، 190). جمع میان عزّت و رحمت در تاریخ دیدنی است و این کلام کوتاه و بس بلند، گزارشی از آن.

7. ناسپاسی و نمک‌ناشناسی بشر سبب می‌شود که از آن «معادن حکمة الله»3
تعبیر از زیارت جامعه کبیره. و مشابه آن مضمون در زیارت آل یاسین صادره از ناحیه مقدسه مهدوی: «العلم المصبوب».
بهره‌ای نگیرد و به «شبه علم پوشالی» دل بندد که ریشه‌اش در سراب است و نقشی است بر آب. دلخوشی به این بدل‌ها به جای اصل، قصّۀ دیرسال انسان است و دردنامۀ معدود خردورزانی که فهمیدند در این خراب آباد دنیا چه باید کرد، ولی یار موافق نیافتند. بدین روی حدیث متواتر «انا مدینة العلم و علی بابها»4
بنگرید: نفحات الازهار فی تلخیص عبقات الانوار، مجلد حدیث مدینة العلم.
را نادیده انگاشتند؛ درِ خانۀ علم از دو سوی بسته شد: از یک سو دشمن در را بست، و از دیگر سوی، دیگران (از دوستان و دیگران) رجوع نکردند، یعنی کمک کردند به این هدف دشمن که درِ خانۀ علم را بسته می‌خواست. دشمنان از سرِ حسادت و دیگران از سرِ جهالت، هر دو به این نتیجه رسیدند که خانۀ علم الهی به «بئر معطّلة»5
تعبیر از آیه 45 سوره حج که به علم اهل بیت تفسیر شده است (تفسیر قمی ج 2 ص 85).
بدل شد. و امامان ما – همچون گذشتگانشان یعنی پیامبران – تنها ماندند.

8. حسد در این میانه، بازیگر اصلی صحنه بود. سفلگانی که نتوانستند خود را با عمل صحیح به حدّ آن آسمانی‌مردان بالا ببرند، آن گرامیان عرش را با توصیف زشت و محدود کردن و کشتن و بستن به زیر بکشانند. علت را خداوند حکیم بازگفته بود که ستم و سرکشی است: «و جحدوا بها و استیقنتهم أنفسهم ظلماً و علوّاً» (نمل 14). و هشدار داده بود: «أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله؟» (نساء 54). البته در برهه‌های محدودی یا در زمانهای خاصّی آزادی ظاهری به آن معصومان پاک دادند، آن هم زمانی که به گره‌گشایی آنان نیاز داشتند، برای آن که با دستان آسمانی خود گره از کار فروبستۀ دنیای دون آن سفلگان بگشایند.

9. امامان معصوم، حجت خدایی‌اند که بیشترِ بندگانش تنها برای دنیای خود بر درِ خانه‌اش می‌روند و تنها معدودی برای حلّ مشکل آخرت نیز دیده به آستانش می‌دوزند؛ و خداوند نیاز همه را برمی‌آورد؛ که در این کار نیز اتمام حجت می‌کند. خود فرمود: «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في‏ حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ» (شوری 20).
باری، چنان دنیاپرستانی، زمانی که مشکل دنیایی خود را حل‌شده دیدند، سخن از «لولا ... لهلک ....» بر زبان می‌رانند. و باز هم دشمنیِ پیشیین را از سر می‌گیرند. چه زیبا امام صادق علیه السلام گره از معمّای این رفتارهای دوگانه گشود: «فأي آية أكبر منا و الله إن بني هاشم و قريشا لتعرف ما أعطانا الله و لكن الحسد أهلكهم كما أهلك إبليس و إنهم ليأتوننا إذا اضطروا و خافوا على أنفسهم فيسألونا فنوضح لهم فيقولون نشهد أنكم أهل العلم ثم يخرجون فيقولون ما رأينا أضل ممن اتبع هؤلاء و يقبل مقالتهم‏»6
کامل الزیارات ص 329 باب 108.


10. نمونه را، بنگرید به برخورد محدثان دنیای تسنن با یکی از مهمترین وارثان علوم نبوی یعنی حضرت صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا سلام الله علیها. همگان می‌دانند که بیشترین بخش از عمر آن بانوی بانوان در کنار پدر بزرگوارش گذشته است. با این همه بیشترین منبعی که آنان از او نقل حدیث کرده‌اند، کتاب مختصر «مسند فاطمة الزهراء» نوشته سیوطی است با پنجاه حدیث که بیشتر آن احادیث در بررسی و ارزیابی محدثان دیگر مکتب خلفا، متهم به ضعف و بی اعتباری است. در همین حال، از بانویی دیگر چند هزار حدیث در منابع آنان نقل شده، همراه با کلامی منسوب به پیامبر به این مضمون که بخشی از دین خود را از فلانی فراگیرید. این در حالی است که به اقرار خودش بخش عمده‌ای از سه سالی را که با پیامبر گذراند، به اموری گذشت که فرصت بهره وری از پیامبر را از او گرفت.
حال مقایسه شود: سه سال زندگی با پیامبر، با چنین وضعی کجا؟ و یک عمر زیستن با حضرتش کجا؟ این تازه مقایسۀ کمّی است نه کیفی و محتوایی که خودش سرفصل قصه‌ای دیگر است.
این گونه قصه‌های تلخ، گوشه‌ای از مظلومیت خاندان نور را در صحنۀ علمی نشان می‌دهد.

11. امامان خاندان نور، این مظلومیت را از مادرشان به ارث بردند. اینک به زندگی امام هادی علیه السلام بنگریم. حاکم عباسی حضرتش را از مدینه به سامرا کشاند تا تحت نظر بگیرد. طبعاً آن گرامی – مانند پدران بزرگوار خود – در زمان پدر گرامی خود امام جواد سلام الله علیه «امام صامت» بود، چنانکه امیرالمؤمنین سلام الله علیه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت را برگزیده بود. به هر حال، برای امام هادی علیه السلام در سامرا مجالی باقی نگذاشتند که حقایق الهی را باز‌گوید. در این میان، گروهی از یاران نیز گرفتار غفلت از امام زمانشان شدند و خود را از خورشید ولایت محروم ساختند. جمعی دیگر نیز امکان دسترسی به حضرتش را نیافتند.

12. نتیجۀ مجموع این عوامل، آن شد که احادیث اندکی از آن گرامی به دست ما رسیده است. نیک بنگریم به معدود رسائلی که از ایشان رسیده است، مانند زیارت غدیریه، زیارت جامعه، رساله اهوازیه. هر یک از اینها خود سرچشمه‌ای مستقل برای حکمت الهی است. اما مجموع این رساله‌ها و جز آنها – آنچه در کتابی مانند «مسند الامام الهادی علیه السلام» نوشتۀ مرحوم استاد عزیز‌الله عطاردی آمده – تنها چند روز از عمر آن حضرت را می‌پوشاند در برابر آن همه سال را که در حصر عباسی گذشت.
آنگاه بار دیگر بر طبل ناجوانمردانگی کوبیدند و آیندگان کار ناتمام گذشتگان را کامل کردند و مانند ابن تیمیه ادعا کردند که: «علی بن محمد هادی علمیت نداشت چون حوزۀ درس نداشت و شاگردی از او دیده نشده است». آنان از یک سوی، بزرگ مردانی همچوم ابوهاشم جعفری و عبدالعظیم حسنی را نادیده گرفتند و از سوی دیگر، هرگز از خود نپرسیدند که چرا آن بزرگ مرد آسمانی از داشتن مجلس درس – که کمترین حقّ یک عالم بشری است چه رسد به امام معصوم - محروم ماند؟

13. این خسران بزرگ نسلهای انسانی را چگونه پاسخ می‌گویند؟ و این مظلومیت را به کجا باید شِکوه بریم که به دلیل ظلم ظالمان، از آن همه حقایق وحیانی و ارزشهای انسانی محروم مانده‌ایم؟ این است که می‌گوییم: ستم این ستمگران به دین و دین‌مداران محدود نماند، بلکه آتشی بود که تمام انسانها را در بر‌گرفت. اگر امّت کلام آن امامان را ثبت و ضبط می‌کرد، «نهج البلاغه»‌ها از هر امام معصومی در اختیار می‌داشتیم. ولی ...
قرآن هشدار داده‌بود که اگر امر به معروف و نهی از منکر را رها کنید، آتشی بر‌افروخته می‌شود که از ستمگران می‌گذرد و دیگران را نیز می‌سوزاند. «و اتقوا فتنة لا تصیبنّ الذین منکم خاصّة» (انفال 25). عملی شدن این هشدار را اکنون به چشم می‌بینیم که محرومیت خود را پس از گذشت ده قرن مشاهده می‌کنیم.
غفلت معاصران آن حضرت از نهی از منکر چنین پیامد‌های سنگینی در بر داشته که اکنون ما مانده‌ایم و این پرسش‌ تلخ بی‌پاسخ؛ که چرا ما را از آن همه حقایق محروم داشته‌اند؟

14. این شمارۀ نشریه صحیفۀ اهل بیت علیهم السلام که ویژه‌نامۀ امام هادی سلام‌الله علیه است، به احتمال قوی نخستین ویژه‌نامه مربوط به آن گرامی است که در تاریخ مطبوعات ایران، در این موضوع منتشر می‌شود. از این چگونگی باید خوشنود باشیم یا ناخوشنود؟ از یک سوی جای خوشنودی دارد که چنین توفیق والا به ما مرحمت فرمود. اما از سوی دیگر، نمی‌توان این اندوه را پوشیده داشت که اهل قلم و نظر، کمترین توجّه را به آن امام همام نشان داده‌اند.
نمی‌خواهیم جزئیّات دشواری‌های خود در تدوین این شماره را بازگوییم. ولی به همین مقدار اشاره می‌شود که اگر شمار مقالات و رساله‌های مربوط به آن امام معصوم علیه السلام را با همین تعداد مربوط به برخی از شخصیت‌های غیر معصوم مقایسه کنیم، به نتیجه‌ای جز اسف و دریغ نمی‌رسیم.

15. یکی از مهمترین مجاهدات امام هادی سلام‌الله علیه زمینه سازی و تربیت شیعه و آماده‌سازی آنها برای ورود از عصر حضور امامان علیهم‌السلام به عصر غیبت امام مهدی سلام‌الله علیه است. جزئیّات این تربیت، متأسّفانه مانند دیگر جزئیّات زندگی حضرتش به دست ما نرسیده است. ولی از اشاراتی که در کلمات حضرتش خطاب به عبدالعظیم حسنی و دیگر راویان می‌بینیم، به برنامه‌ریزی حساب شده‌ای پی می‌بریم که امام هادی علیه السلام با وجود دشواری‌های آن روز، سامان داد و به نتایج زیبایی رسید.7
نمونه را، بنگرید: کمال الدین ج1 ص 379 باب 37.


16. اکنون این قلم‌انداز را با کلامی جاودانه از امام هادی سلام الله علیه به پایان می‌بریم که در ضرورت توجه کردن منتظران به امام غایب و نیز ضرورت توجه دادن به آن موعود ادیان بیان فرموده‌اند. و منشوری است گشوده بر روی هر آن کسی که در روزگار غیبت امام امم نفس می‌کشد. به گوش جان بشنویم، بر خوان سخن بنشینیم و کلام را بر جان بنشانیم:
«لو لا من‏ يبقى‏ بعد غيبة قائمكم من العلماء الداعين إليه و الدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج الله و المنقذين لضعفاء عباد الله من شباك إبليس و مردته و من فخاخ النواصب الذين يمسكون أزمة قلوب ضعفاء الشيعة كما يمسك السفينة سكانها لما بقي أحد إلا ارتد عن دين الله أولئك هم الأفضلون عند الله عز و جل»8
منیة المرید ص 118.


 زیرنویس:

 زیرنویس:


  • اقبال الاعمال ج 1 ص 295.
  • کفایة الاثر ص 38. بنگرید: نفحات الازهار فی تلخیص عبقات الانوار، مجلد حدیث سفینه.
  • تعبیر از زیارت جامعه کبیره. و مشابه آن مضمون در زیارت آل یاسین صادره از ناحیه مقدسه مهدوی: «العلم المصبوب».
  • بنگرید: نفحات الازهار فی تلخیص عبقات الانوار، مجلد حدیث مدینة العلم.
  • تعبیر از آیه 45 سوره حج که به علم اهل بیت تفسیر شده است (تفسیر قمی ج 2 ص 85).
  • کامل الزیارات ص 329 باب 108.
  • نمونه را، بنگرید: کمال الدین ج1 ص 379 باب 37.
  • منیة المرید ص 118.
سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۸:۲۲