مقدمه
مرحوم میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی را غالباً به مجموعه تراجمی ارزشمندش مکارم الآثار میشناسیم. گرچه این کتاب، گنجینهای بس ارزشمند و پرنکته است، ولی این کتاب تنها نشانگر عظمت مؤلف آن نیست.
یکی از آثار کم برگ ولی پربار ایشان، رسالهای است مختصر، به بیانی استوار و زبانی آسان، در تفسیر آیات 151 تا 153 سوره انعام، که در سال 1328 شمسی / 1369 قمری به درخواست مرحوم احمد گلچین معانی نوشته و در مجموعه گلزار معانی ص 648 تا 652 به خط خودش چاپ شده است.
این آیات، بیانگر بخشی از مستقلّات عقلی است که خداوند تعالی به واسطۀ رسول رحمت ما را بدان متذکر شده و همگان را به آنها فرا خوانده است. طبعاً هر کس بیشتر بدانها عمل کند، به ثمر و اثرش خواهد رسید. و کسی را که بدان بیتوجه باشد، نمیرسد که نسبت به وضع فردی و اجتماعی خود معترض یا شاکی باشد؛ درد همان است و درمان همین. فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر.
بازنشر این رساله مختصر قرآنی پس از هفتاد سال، در آستانۀ ماه رمضان بهار قرآن، بهانهای است برای یادآوری مجدد یکی از خادمان قرآن، که کمتر در این جهت، از او یاد میشود.
اجر نویسنده و ناشر و خوانندگان، با آن امام همام باد که «تالی کتاب الله و ترجمانه» صفت آشکار او در این زمانه است.
متن رساله
در این وقت که بر حسب تقاضای کتبی دوست دانشمند بزرگوار و فاضل هنرپرور جلیل المقدار آقای احمد گلچین معانی سلّمه الله تعالی مصمّم شدم که چیزی در این مجموعۀ شریفه بنویسم، چنین به خاطر رسید که چون بهترین کارها خدمت به نوع بشر است، اعمّ از خدمات مادّی و معنوی که مقصود از اخیر، هدایت و ارشاد است به تهذیب اخلاق و تکمیل نفس و موجبات و طرق آن؛ لهذا اولاً برای تذکر و تنبه خود و ثانیاً برای رهنمایی برادران دینی، سه آیه از سورۀ مبارکۀ انعام که تقریباً جامعتر آیهای است که طرق رسیدن انسان به سرحدّ کمال در آن بیان شده، با فی الجمله ترجمه و تفسیر در اینجا مینویسم.
سورۀ مبارکۀ انعام، سورۀ ششم از صد و چهارده سورۀ قرآن مجید است که هرکدام به مناسبت کلمهای در آن به نامی موسوم شدهاند. و این سوره به مناسبت اینکه در اواخر آن ذکری از انعام یعنی چهارپایان (شتر، گاو، گوسفند) شده بدین نام شهرت گرفته.
و آن از جملۀ سور عظیمه و طوال این کتاب شریف آسمانی است که در مجمعالبیان فرماید به روایت از ابیّ بن کعب و عکرمه و قتاده که آن در مکۀ معظّمه در یک شب، از آسمان به زمین نازل شده و هفتاد هزار ملک با آن بودند که زمین را پر نموده و صدای همه به تسبیح بلند بود. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در وقت نزول آن به سجده در آمد و کُتّاب خود را خواست و همان شب آن را نوشتند. انتهی.
و آن صد و شصت و پنج آیت است. و از آن جمله سه آیت آن اینجا نوشته میشود.
(152) قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون. (153) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (154) وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.
ترجمۀ تحت اللفظی مفید خلاصۀ آیات مبارکات این است که خداوند تبارک و تعالی میفرماید به پیغمبر اکرم خود:
(152) بگو بیایید که بخوانم بر شما آنچه را که حرام کرده پروردگار شما بر شما این که: [1] شریک نگردانید به او چیزی را. [2] و نیکی کنید به پدر و مادر، نیکی کردنی. [3] و نکشید فرزندانتان را از تنگدستی که ما روزی میدهیم شما را و آنها را. [4] و نزدیک نشوید زشتیها را، آنچه را که آشکار است از آنها و آنچه را که پنهان است. [5] و نکشید نفس آنچنانی را که حرام کرده است خدا مگر به حق. این است که وصیت کرده شما را به آن، شاید شما به خود بیایید.
(153) [6] و نزدیک نشوید مال بی پدر را مگر به آن چنانی که آن نیکوتر است تا برسد تواناییاش را. [7] و تمام کنید پیمودن و سنجیدن را به میانه روی. تکلیف نمیکنیم نفسی را مگر به توانگری آن. [8] و هنگامی که گفتید، درستکاری کنید و اگر چه دارای خویشی باشد. [9] و به پیمان خدا وفا کنید. این است که وصیت کرده شما را به آن، شاید شما یادآور شوید.
(154) و این که این راه من است راست، پس پیروی کنید آن را. [10] و پیروی نکنید راهها را که جدا کند شما را از راه او. این است که وصیت کرده شما را، شاید شما بپرهیزید.
شرح و توضیح
در این آیات شریفه، چنان که دیدید، اشاره به ده خصلت شده که در ترجمه شماره بر آن نهادهایم؛ چهار خصلت از امّهات خصال حسنه که حق تعالی امر به ارتکاب آن فرموده و شش خصلت از خصال رذیله که نهی از ارتکاب آن کرده.
اما آن شش خصلت که نهی از آن فرموده:
اول شرک به خدا که باید در عبادت هیچچیز را با آن ذات مقدس شریک نگرداند، و از ریاء که آن را شرک خفی مینامند پرهیز کند، و هر عملی را محض رضای حق به جا آورد، و در هر کار فقط اعتماد و اتّکال و چشمش به خدا باشد، و هیچ موجودی را در امور خود مؤثر نداند مگر به اذن خدا و از جانب خدا.
دوم کشتن فرزندان از فقر و درویشی. چون اعراب جاهلیت از ترس اینکه فرزندان چون بزرگ شوند، نتوانند معیشت آنها را فراهم کنند آنها را میکشتند. و مضمون این بیت شیخ بزرگوار سعدی را به خاطر نمیآوردند که فرموده:
مرحوم میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی را غالباً به مجموعه تراجمی ارزشمندش مکارم الآثار میشناسیم. گرچه این کتاب، گنجینهای بس ارزشمند و پرنکته است، ولی این کتاب تنها نشانگر عظمت مؤلف آن نیست.
یکی از آثار کم برگ ولی پربار ایشان، رسالهای است مختصر، به بیانی استوار و زبانی آسان، در تفسیر آیات 151 تا 153 سوره انعام، که در سال 1328 شمسی / 1369 قمری به درخواست مرحوم احمد گلچین معانی نوشته و در مجموعه گلزار معانی ص 648 تا 652 به خط خودش چاپ شده است.
این آیات، بیانگر بخشی از مستقلّات عقلی است که خداوند تعالی به واسطۀ رسول رحمت ما را بدان متذکر شده و همگان را به آنها فرا خوانده است. طبعاً هر کس بیشتر بدانها عمل کند، به ثمر و اثرش خواهد رسید. و کسی را که بدان بیتوجه باشد، نمیرسد که نسبت به وضع فردی و اجتماعی خود معترض یا شاکی باشد؛ درد همان است و درمان همین. فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر.
بازنشر این رساله مختصر قرآنی پس از هفتاد سال، در آستانۀ ماه رمضان بهار قرآن، بهانهای است برای یادآوری مجدد یکی از خادمان قرآن، که کمتر در این جهت، از او یاد میشود.
اجر نویسنده و ناشر و خوانندگان، با آن امام همام باد که «تالی کتاب الله و ترجمانه» صفت آشکار او در این زمانه است.
متن رساله
بسم الله الرحمن الرحیم
در این وقت که بر حسب تقاضای کتبی دوست دانشمند بزرگوار و فاضل هنرپرور جلیل المقدار آقای احمد گلچین معانی سلّمه الله تعالی مصمّم شدم که چیزی در این مجموعۀ شریفه بنویسم، چنین به خاطر رسید که چون بهترین کارها خدمت به نوع بشر است، اعمّ از خدمات مادّی و معنوی که مقصود از اخیر، هدایت و ارشاد است به تهذیب اخلاق و تکمیل نفس و موجبات و طرق آن؛ لهذا اولاً برای تذکر و تنبه خود و ثانیاً برای رهنمایی برادران دینی، سه آیه از سورۀ مبارکۀ انعام که تقریباً جامعتر آیهای است که طرق رسیدن انسان به سرحدّ کمال در آن بیان شده، با فی الجمله ترجمه و تفسیر در اینجا مینویسم.
سورۀ مبارکۀ انعام، سورۀ ششم از صد و چهارده سورۀ قرآن مجید است که هرکدام به مناسبت کلمهای در آن به نامی موسوم شدهاند. و این سوره به مناسبت اینکه در اواخر آن ذکری از انعام یعنی چهارپایان (شتر، گاو، گوسفند) شده بدین نام شهرت گرفته.
و آن از جملۀ سور عظیمه و طوال این کتاب شریف آسمانی است که در مجمعالبیان فرماید به روایت از ابیّ بن کعب و عکرمه و قتاده که آن در مکۀ معظّمه در یک شب، از آسمان به زمین نازل شده و هفتاد هزار ملک با آن بودند که زمین را پر نموده و صدای همه به تسبیح بلند بود. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در وقت نزول آن به سجده در آمد و کُتّاب خود را خواست و همان شب آن را نوشتند. انتهی.
و آن صد و شصت و پنج آیت است. و از آن جمله سه آیت آن اینجا نوشته میشود.
(152) قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون. (153) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (154) وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.
ترجمۀ تحت اللفظی مفید خلاصۀ آیات مبارکات این است که خداوند تبارک و تعالی میفرماید به پیغمبر اکرم خود:
(152) بگو بیایید که بخوانم بر شما آنچه را که حرام کرده پروردگار شما بر شما این که: [1] شریک نگردانید به او چیزی را. [2] و نیکی کنید به پدر و مادر، نیکی کردنی. [3] و نکشید فرزندانتان را از تنگدستی که ما روزی میدهیم شما را و آنها را. [4] و نزدیک نشوید زشتیها را، آنچه را که آشکار است از آنها و آنچه را که پنهان است. [5] و نکشید نفس آنچنانی را که حرام کرده است خدا مگر به حق. این است که وصیت کرده شما را به آن، شاید شما به خود بیایید.
(153) [6] و نزدیک نشوید مال بی پدر را مگر به آن چنانی که آن نیکوتر است تا برسد تواناییاش را. [7] و تمام کنید پیمودن و سنجیدن را به میانه روی. تکلیف نمیکنیم نفسی را مگر به توانگری آن. [8] و هنگامی که گفتید، درستکاری کنید و اگر چه دارای خویشی باشد. [9] و به پیمان خدا وفا کنید. این است که وصیت کرده شما را به آن، شاید شما یادآور شوید.
(154) و این که این راه من است راست، پس پیروی کنید آن را. [10] و پیروی نکنید راهها را که جدا کند شما را از راه او. این است که وصیت کرده شما را، شاید شما بپرهیزید.
شرح و توضیح
در این آیات شریفه، چنان که دیدید، اشاره به ده خصلت شده که در ترجمه شماره بر آن نهادهایم؛ چهار خصلت از امّهات خصال حسنه که حق تعالی امر به ارتکاب آن فرموده و شش خصلت از خصال رذیله که نهی از ارتکاب آن کرده.
اما آن شش خصلت که نهی از آن فرموده:
اول شرک به خدا که باید در عبادت هیچچیز را با آن ذات مقدس شریک نگرداند، و از ریاء که آن را شرک خفی مینامند پرهیز کند، و هر عملی را محض رضای حق به جا آورد، و در هر کار فقط اعتماد و اتّکال و چشمش به خدا باشد، و هیچ موجودی را در امور خود مؤثر نداند مگر به اذن خدا و از جانب خدا.
دوم کشتن فرزندان از فقر و درویشی. چون اعراب جاهلیت از ترس اینکه فرزندان چون بزرگ شوند، نتوانند معیشت آنها را فراهم کنند آنها را میکشتند. و مضمون این بیت شیخ بزرگوار سعدی را به خاطر نمیآوردند که فرموده:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
که هر کس که دندان دهد نان دهد
سوم نزدیک شدن فواحش، آشکار و پنهان آنها. فواحش جمع فاحشه، و آن هر کار زشتی است که قباحت آن بسیار بزرگ باشد. پس اخصّ از قبیح، و اعظم قِسمی است از آن، چه به علانیه و در نزد مردم و چه پنهانی، و چه اعمال قبیحۀ صادره از جوارح، و چه افعال ناشایستۀ گذرنده در قلوب.
چهارم کشتن نفسی را که خدا کشتن آن را حرام کرده باشد، مانند مؤمن و کافر معاهد غیر حربی، مگر کشتن بحق که آن به یکی از سه وجه است: 1. قصاص نفس دیگری. 2. سنگسار کردن زانی و زانیه به اِحصان. 3. در کفر بعد از ایمان.
پنجم نزدیکی به اموال یتیمان و تصرّف در متملّکات آنان مگر به وجهی نیکو، از اینکه آنها را از تلف و ضرر حفظ کند و اعمالی در آنها بجا آورد که موجب زیادتی عین و منفعت آنها بشود. و این نهی، ممتدّ است تا وقتی که یتیم به حدّ رشد برسد و بتواند سود و زیان خود را تشخیص دهد، که شرعاً و قانوناً در اغلب اشخاص به سنّ پانزده و هیجده سالگی به عمل میآید.
ششم پیروی کردن راههای باطل که مستلزم جدا شدن از راه حقّ است. یعنی راه حق یکی است به خطّ مستقیم، و راههای باطل بسیار است که از طرف چپ و راست (افراط و تفریط) آن منشعب میشود.
و امّا آن چهار خصلت نیک که امر به ارتکاب آن فرموده:
اول نیکی به پدر و مادر که در چند جا از قرآن مجید، آن را قرین عبادت خود گردانیده.
دوم بجا آوردن کیل و میزان را به دادگری و تمامی، که در دادن به دیگران کم ندهد و در برداشتن زیاد نستاند.
سوم درستی در گفتار و اگرچه برای خویش و اقارب باشد، یعنی برای نفع خویشی یا دفع ضرری از او دروغ نگوید.
چهارم وفا کردن به پیمانی که با خدا میبندد، و شامل پیمان با غیر خدا نیز در غیر معصیت تواند شد.
رباعی
چهارم کشتن نفسی را که خدا کشتن آن را حرام کرده باشد، مانند مؤمن و کافر معاهد غیر حربی، مگر کشتن بحق که آن به یکی از سه وجه است: 1. قصاص نفس دیگری. 2. سنگسار کردن زانی و زانیه به اِحصان. 3. در کفر بعد از ایمان.
پنجم نزدیکی به اموال یتیمان و تصرّف در متملّکات آنان مگر به وجهی نیکو، از اینکه آنها را از تلف و ضرر حفظ کند و اعمالی در آنها بجا آورد که موجب زیادتی عین و منفعت آنها بشود. و این نهی، ممتدّ است تا وقتی که یتیم به حدّ رشد برسد و بتواند سود و زیان خود را تشخیص دهد، که شرعاً و قانوناً در اغلب اشخاص به سنّ پانزده و هیجده سالگی به عمل میآید.
ششم پیروی کردن راههای باطل که مستلزم جدا شدن از راه حقّ است. یعنی راه حق یکی است به خطّ مستقیم، و راههای باطل بسیار است که از طرف چپ و راست (افراط و تفریط) آن منشعب میشود.
و امّا آن چهار خصلت نیک که امر به ارتکاب آن فرموده:
اول نیکی به پدر و مادر که در چند جا از قرآن مجید، آن را قرین عبادت خود گردانیده.
دوم بجا آوردن کیل و میزان را به دادگری و تمامی، که در دادن به دیگران کم ندهد و در برداشتن زیاد نستاند.
سوم درستی در گفتار و اگرچه برای خویش و اقارب باشد، یعنی برای نفع خویشی یا دفع ضرری از او دروغ نگوید.
چهارم وفا کردن به پیمانی که با خدا میبندد، و شامل پیمان با غیر خدا نیز در غیر معصیت تواند شد.
رباعی
منگر تو بدان که ذوفنون آید مرد
در عهدۀ عهد بین که چون آید مرد
از عهدۀ عهد گر برون آید مرد
از هر چه گمان بری فزون آید مرد
و بسط کلام در این آیات مبارکات در این مقام گنجایش ندارد.
حرّره الأقلّ محمد علی بن زین العابدین معلّم حبیب آبادی برخوار اصفهان در مدرسۀ کاسه گران اصفهان در صبح روز پنج شنبه بیست و پنجم محرم الحرام سنه 1369 قمری مطابق 26 آبان ماه 1328 شمسی.
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۹:۲۸