1. کارگاه تجربه
این نوشتارها نتیجۀ تجربه است وحتی مطالبی که گردآوری از دیگران است نیز بیان دیگری از تجربههای نگارنده است.
گردآوری و اقتباس از دیگران در کار علمی پسندیده است، نه نکوهیده. اما فراتر از آن بیان یافتههایی است که نگارنده خود در خلال کارهایش به آن رسیده و به دیگران انتقال میدهد. تفاوت میان این دو گروه نوشتار بر اهل معنا پوشیده نیست. مطالب گردآوری شده را بطور پراکنده از جاهای دیگر میتوان یافت، ولی نویافتههای یک نگارنده در منبعی دیگر به دست نمیآید.
شاعران بارها به این نکته افتخار کردهاند که در شعرشان از کسی اقتباس نکرده اند. مثلا نظامی گنجوی میگوید:
این نوشتارها نتیجۀ تجربه است وحتی مطالبی که گردآوری از دیگران است نیز بیان دیگری از تجربههای نگارنده است.
گردآوری و اقتباس از دیگران در کار علمی پسندیده است، نه نکوهیده. اما فراتر از آن بیان یافتههایی است که نگارنده خود در خلال کارهایش به آن رسیده و به دیگران انتقال میدهد. تفاوت میان این دو گروه نوشتار بر اهل معنا پوشیده نیست. مطالب گردآوری شده را بطور پراکنده از جاهای دیگر میتوان یافت، ولی نویافتههای یک نگارنده در منبعی دیگر به دست نمیآید.
شاعران بارها به این نکته افتخار کردهاند که در شعرشان از کسی اقتباس نکرده اند. مثلا نظامی گنجوی میگوید:
عاریتِ کس نپذیرفتهام
آنچه دلم گفت بگو گفتهام.
باری، هدف از این جملات اینکه تمام آنچه در این سلسله یادداشتها آمده – بجز آنچه منبع آن قید شده – یافتههای این بندۀ ناتوان است که بدون هیچ ادّعایی، فقط برای عرض شاگردی پیش اساتید و همدردان خودم عرضه میدارم. سخنان منقول نیز با نویافتهها در آمیخته، به گونهای که خوانندهای که مطالب پیشین را دیده، با نکتهای تازه در آنها روبرو میشود.
2. برخی از انگیزههای نگارنده در نگارش این سطور
نگارندۀ سطور که از دورۀ نوجوانی با کتاب و مطالعه انس داشته و همچنان دارد، در خلال این مدت به کتابهایی برخورده که به یاد ماندنی شده است.
در فضای منفی، مانند ترجمههایی که برای فهم محتوایشان باید متن اصلی را میخواندیم تا محتوا را بفهمیم، یا ترجمههایی از قرآن که به سبک نگارش سدههای گذشته پر از حرف «مر» بود: «مر او را گفت» و ... که مرحوم استاد علی صفایی آنها را «ترجمههای مرمری» نامیده بود. در مورد کتابهای تألیفی اغلاق و پیچیدگی در نثر و محتوا و استدلال و منابع، چنان بود که گاهی ما را از مطالعه بیزار میکرد.
مرحوم استاد علی اکبر غفاری از کتاب یکی از معاصرانش در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام یاد میکرد که به ایشان سپرده بودند تا ویرایش کند (به قول خودش: «درست کند»). میگفت: نویسنده در آن کتاب نوشته بود (به این مضمون): «فکر میکنید حضرت امیر در 25 سال صدر اسلام بیکار بود؟ پس نهج البلاغه را چه زمانی نوشت؟». البته این جمله در ویرایش حذف شد، ولی مهم تصور یک نویسنده است که میپندارد حضرتش مانند نویسندگان عادی نهج البلاغه را نوشته است.
در کتاب دیگری که ترجمه از یک کتاب معتبر بود، روایتی در بارۀ اصحاب کهف آورده بود که ضمن آن میگوید: مردم زمان اصحاب کهف، گوشت خوک میخوردند. مترجم در ترجمهاش نوشته بود که آنها «کالباس میخوردند». چرا چنین نوشته بود؟ چون در سالهای ترجمۀ آن کتاب، معروف آن بود که کالباسهای موجود در بازار، از گوشت خوک تهیه میشد.
دیگری کتابی بر ردّ یک گروه از منحرفان نوشته بود با عنوان «امشی به حشرات فلان فرقه». (اِمشی مایعی بود شبیه به پیف پاف فعلی که برای کشتن حشرات به کار میرفت). دیگری کتاب دیگر نوشته بود بر ردّ یک فرقۀ منحرف با عنوان «دزد بگیر» و سپس کتابی با عنوان «بز بگیر در شرح دزد بگیر». وقتی مخالفان را در عنوان کتاب، این گونه بنامیم، چگونه امید هدایت آنها را داشته باشیم؟
باری، این گونه نابسامانیها در کتابهای دینی را میدیدیم، در کنار تذکراتی به این خطاها که از برخی اساتید میخواندیم یا میشنیدیم.
در برابر اینها دو گونه نوشتاردر برابر ما بود:
یک گروه نوشتارهایی که شیرینی آنها سرپوشی بر سستی محتوا یا غرض ورزی آنها است، یا اینکه هدفی زشت در ورای آنها است.
در این زمینه اشاره میکنم به کلامی از استاد مطهری که در مقدمه مبسوط خود بر یکی از مجلدات کتاب اصول فلسفه میگوید: یکی از علل گرایش جوانان به فلسفههای غربی و گریختن آنها از متون دینی آن است که کتابهای مربوط به فلسفههای غربی آسان و روان و زودفهم نوشته شده، در حالی که کتابهای مربوط به متون دینی اسلامی را دشوارفهم و دیریاب نوشتهاند.
کار در این زمینه به جایی کشید که آقای مطهری خود احساس وظیفه کرد که داستانهای اسلامی را بازنویسی کند و «داستان راستان» نام نهد. یادداشتهای استاد مطهری که پس از شهادتش منتشر شد، نشان میدهد که در این زمینه طرحی مفصل در نظر داشته است. این آسان نویسی با مخالفت بعضی از اعلام روبرو شد که در مقدمۀ جلد دوم داستان راستان به این مخالفتها (به قول مطهری: بیماریِ دشوار نویسی و غیر کاربردی نویسی) اشاره میکند. اما همین ابتکار، گروهی دیگر را به نگارش کتابهای دیگر در این راستا برانگیخت. کتابهایی مثل داستانهای ما (علی دوانی، سه جلد)، مرد وفا (سید رضا صدر)، داستان باستان (حسین نوری همدانی)، داستان دوستان (محمد محمدی اشتهاردی) در این شمار جای دارند. (این خود موضوع تحقیقی تواند بود که به اشارهای بسنده شد).
همچنین این ضرورت احساس شد که باید برخی از ناگفتههای حقوق خانواده را باید به زبان ساده بازگفت. لذا آقای مطهری در مجله زن روز آن وقت (حدود سال 1346 شمسی با وجود فضای فاسد آن مجله) دست به قلم برد و یک سلسله مطالب با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» نوشت، که نشر آنها در چنان مجلهای نیز نقدهایی علیه ایشان برانگیخته بود.
با ذکر خیر این کتابها وارد میشوم به گروه دوم.
گروه دوم، نوشتههایی که در آنها هم «سخن خوب گفتن» مورد نظر است و هم «خوب سخن گفتن». شیرینی برخی از این نوشتهها پس از گذشت چند دهه هنوز در کام جان باقی مانده است.
در اینجا سه نمونه نثر روان کتابهای دینی مناسب برای سه سطح مخاطب یا مطابق با سه گروه محتوا یاد میشود که در نگارنده مؤثر واقع شده اند:
الف. نوشتههای استاد محمد رضا حکیمی.
از سالهای 1355 به بعد با حماسۀ غدیر و شیخ آقابزرگ تهرانی و یادنامه علامه امینی مأنوس بودم، تا آنجا که بعضی از قطعات آنها را چند بار میخواندم. بیان روان و استوار او الگوی نثر دینی سالم و پیراسته و خوش خوان است. چند تعبیر را که پس از گذشت سالها در ذهنم مانده یادآور میشوم:
#در مورد علامه امینی و ارادۀ او به بازگشت از نجف به تبریز: «به دلیل عوامل ... از اندیشۀ بازگشت، باز گشت».
#در مورد دفن علامه امینی در کنار کتابخانه اش: «دو کتابخانه در کنار هم».
#در ترجمۀ جملۀ «العَلَم المنصوب و العِلم المصبوب» که در وصف امام عصر عجل الله فرجه در زیارت آل یاسین آمده است: «رایت افراشته و دانش انباشته».
#رساله مفید «چهارصد کتاب در شناخت شیعه» که آن زمان (حدود سال 1350) در یادنامۀ علامۀ امینی چاپ شد و هر چند سال یک بار باید مانند آن نوشته شود.
#معرفی کتاب دکتر علی گلزادۀ غفوری در بارۀ امام رضا سلام الله علیه به عنوان یک کتاب نمونه و شاخص (تا زمان انتشار آن کتاب، یعنی حدود سال 1353 شمسی)
ب.نوشتههای جواد محدثی
محدثی از سالهای جوانی (حدود 1350 شمسی) در مجله مکتب اسلام مطالبی به شعر و نثر مینوشت که مورد توجه جوانان قرار میگرفت که تا کنون نیز ادامه دارد و بیش از صد عنوان کتاب منتشر کرده است. شاید بتوان گفت که جواد نعیمی در مقالات خود به روشنی از او اثر پذیرفته است.
ج.سید مهدی شجاعی
شجاعی در حدود سال 1370 شمسی با نگارش و نشر کتاب «کشتی پهلوگرفته» در بارۀ حضرت زهرا سلام الله علیها فضایی جدید در عالم کتابهای دینی پدید آورد که با نشر آثار دیگر این راه را ادامه داد، کتابهایی مانند: پدر، عشق، پسر (حضرت علی اکبر)، آفتاب در حجاب (حضرت زینب)، سقای آب و ادب (حضرت اباالفضل)، کمی دیرتر (حضرت بقیة الله) و ...
راه او را دیگرانی همچوم فرزندش سید علی شجاعی (با کتاب حا، سین، نون در بارۀ امام مجتبی علیه السلام) و ابوالفضل زرویی نصرآباد (با کتاب ماه به روایت آه در بارۀ حضرت عباس علیه السلام) ادامه دادند.
در همین فضا ازبسیاری دیگر باید یاد کرد، مانند مرحوم جواد فاضل (ترجمههای ادبی نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و سلسله چهارده معصوم) و تأثیر چشمگیر کتابهایش در نسل جوان آن زمان، گرچه گاهی دقت محتوایی را فدای زیبایی لفظی میکرد. نیز مجله مکتب اسلام که از سال 1337 شمسی تا کنون (حدود 60 سال) مطالب دینی را به زبان ساده باز میگوید و همچنان ادامه دارد. شعرهای سید علی موسوی گرمارودی نیز سالها الهام بخش این ناتوان در نوشتن سطور پراکندهاش بوده است.
باری، تمام این عوامل و بسیاری دیگر از این شمار، در نگارنده مؤثر بودهاند که برای درست نویسی و زیبا نویسی و نگارش آثار خوش خوان دینی احساس ضرورت کند. در هیمن راستا به ویرایش روی آورد و کارهایی پدید آورد.
3. مهجوریت ویرایش با وجود اهمیت آن
در مورد این مهم به دو نکته بسنده میکنم:
1. هشدار دکتر پرویز ناتل خانلری:
2. برخی از انگیزههای نگارنده در نگارش این سطور
نگارندۀ سطور که از دورۀ نوجوانی با کتاب و مطالعه انس داشته و همچنان دارد، در خلال این مدت به کتابهایی برخورده که به یاد ماندنی شده است.
در فضای منفی، مانند ترجمههایی که برای فهم محتوایشان باید متن اصلی را میخواندیم تا محتوا را بفهمیم، یا ترجمههایی از قرآن که به سبک نگارش سدههای گذشته پر از حرف «مر» بود: «مر او را گفت» و ... که مرحوم استاد علی صفایی آنها را «ترجمههای مرمری» نامیده بود. در مورد کتابهای تألیفی اغلاق و پیچیدگی در نثر و محتوا و استدلال و منابع، چنان بود که گاهی ما را از مطالعه بیزار میکرد.
مرحوم استاد علی اکبر غفاری از کتاب یکی از معاصرانش در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام یاد میکرد که به ایشان سپرده بودند تا ویرایش کند (به قول خودش: «درست کند»). میگفت: نویسنده در آن کتاب نوشته بود (به این مضمون): «فکر میکنید حضرت امیر در 25 سال صدر اسلام بیکار بود؟ پس نهج البلاغه را چه زمانی نوشت؟». البته این جمله در ویرایش حذف شد، ولی مهم تصور یک نویسنده است که میپندارد حضرتش مانند نویسندگان عادی نهج البلاغه را نوشته است.
در کتاب دیگری که ترجمه از یک کتاب معتبر بود، روایتی در بارۀ اصحاب کهف آورده بود که ضمن آن میگوید: مردم زمان اصحاب کهف، گوشت خوک میخوردند. مترجم در ترجمهاش نوشته بود که آنها «کالباس میخوردند». چرا چنین نوشته بود؟ چون در سالهای ترجمۀ آن کتاب، معروف آن بود که کالباسهای موجود در بازار، از گوشت خوک تهیه میشد.
دیگری کتابی بر ردّ یک گروه از منحرفان نوشته بود با عنوان «امشی به حشرات فلان فرقه». (اِمشی مایعی بود شبیه به پیف پاف فعلی که برای کشتن حشرات به کار میرفت). دیگری کتاب دیگر نوشته بود بر ردّ یک فرقۀ منحرف با عنوان «دزد بگیر» و سپس کتابی با عنوان «بز بگیر در شرح دزد بگیر». وقتی مخالفان را در عنوان کتاب، این گونه بنامیم، چگونه امید هدایت آنها را داشته باشیم؟
باری، این گونه نابسامانیها در کتابهای دینی را میدیدیم، در کنار تذکراتی به این خطاها که از برخی اساتید میخواندیم یا میشنیدیم.
در برابر اینها دو گونه نوشتاردر برابر ما بود:
یک گروه نوشتارهایی که شیرینی آنها سرپوشی بر سستی محتوا یا غرض ورزی آنها است، یا اینکه هدفی زشت در ورای آنها است.
در این زمینه اشاره میکنم به کلامی از استاد مطهری که در مقدمه مبسوط خود بر یکی از مجلدات کتاب اصول فلسفه میگوید: یکی از علل گرایش جوانان به فلسفههای غربی و گریختن آنها از متون دینی آن است که کتابهای مربوط به فلسفههای غربی آسان و روان و زودفهم نوشته شده، در حالی که کتابهای مربوط به متون دینی اسلامی را دشوارفهم و دیریاب نوشتهاند.
کار در این زمینه به جایی کشید که آقای مطهری خود احساس وظیفه کرد که داستانهای اسلامی را بازنویسی کند و «داستان راستان» نام نهد. یادداشتهای استاد مطهری که پس از شهادتش منتشر شد، نشان میدهد که در این زمینه طرحی مفصل در نظر داشته است. این آسان نویسی با مخالفت بعضی از اعلام روبرو شد که در مقدمۀ جلد دوم داستان راستان به این مخالفتها (به قول مطهری: بیماریِ دشوار نویسی و غیر کاربردی نویسی) اشاره میکند. اما همین ابتکار، گروهی دیگر را به نگارش کتابهای دیگر در این راستا برانگیخت. کتابهایی مثل داستانهای ما (علی دوانی، سه جلد)، مرد وفا (سید رضا صدر)، داستان باستان (حسین نوری همدانی)، داستان دوستان (محمد محمدی اشتهاردی) در این شمار جای دارند. (این خود موضوع تحقیقی تواند بود که به اشارهای بسنده شد).
همچنین این ضرورت احساس شد که باید برخی از ناگفتههای حقوق خانواده را باید به زبان ساده بازگفت. لذا آقای مطهری در مجله زن روز آن وقت (حدود سال 1346 شمسی با وجود فضای فاسد آن مجله) دست به قلم برد و یک سلسله مطالب با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» نوشت، که نشر آنها در چنان مجلهای نیز نقدهایی علیه ایشان برانگیخته بود.
با ذکر خیر این کتابها وارد میشوم به گروه دوم.
گروه دوم، نوشتههایی که در آنها هم «سخن خوب گفتن» مورد نظر است و هم «خوب سخن گفتن». شیرینی برخی از این نوشتهها پس از گذشت چند دهه هنوز در کام جان باقی مانده است.
در اینجا سه نمونه نثر روان کتابهای دینی مناسب برای سه سطح مخاطب یا مطابق با سه گروه محتوا یاد میشود که در نگارنده مؤثر واقع شده اند:
الف. نوشتههای استاد محمد رضا حکیمی.
از سالهای 1355 به بعد با حماسۀ غدیر و شیخ آقابزرگ تهرانی و یادنامه علامه امینی مأنوس بودم، تا آنجا که بعضی از قطعات آنها را چند بار میخواندم. بیان روان و استوار او الگوی نثر دینی سالم و پیراسته و خوش خوان است. چند تعبیر را که پس از گذشت سالها در ذهنم مانده یادآور میشوم:
#در مورد علامه امینی و ارادۀ او به بازگشت از نجف به تبریز: «به دلیل عوامل ... از اندیشۀ بازگشت، باز گشت».
#در مورد دفن علامه امینی در کنار کتابخانه اش: «دو کتابخانه در کنار هم».
#در ترجمۀ جملۀ «العَلَم المنصوب و العِلم المصبوب» که در وصف امام عصر عجل الله فرجه در زیارت آل یاسین آمده است: «رایت افراشته و دانش انباشته».
#رساله مفید «چهارصد کتاب در شناخت شیعه» که آن زمان (حدود سال 1350) در یادنامۀ علامۀ امینی چاپ شد و هر چند سال یک بار باید مانند آن نوشته شود.
#معرفی کتاب دکتر علی گلزادۀ غفوری در بارۀ امام رضا سلام الله علیه به عنوان یک کتاب نمونه و شاخص (تا زمان انتشار آن کتاب، یعنی حدود سال 1353 شمسی)
ب.نوشتههای جواد محدثی
محدثی از سالهای جوانی (حدود 1350 شمسی) در مجله مکتب اسلام مطالبی به شعر و نثر مینوشت که مورد توجه جوانان قرار میگرفت که تا کنون نیز ادامه دارد و بیش از صد عنوان کتاب منتشر کرده است. شاید بتوان گفت که جواد نعیمی در مقالات خود به روشنی از او اثر پذیرفته است.
ج.سید مهدی شجاعی
شجاعی در حدود سال 1370 شمسی با نگارش و نشر کتاب «کشتی پهلوگرفته» در بارۀ حضرت زهرا سلام الله علیها فضایی جدید در عالم کتابهای دینی پدید آورد که با نشر آثار دیگر این راه را ادامه داد، کتابهایی مانند: پدر، عشق، پسر (حضرت علی اکبر)، آفتاب در حجاب (حضرت زینب)، سقای آب و ادب (حضرت اباالفضل)، کمی دیرتر (حضرت بقیة الله) و ...
راه او را دیگرانی همچوم فرزندش سید علی شجاعی (با کتاب حا، سین، نون در بارۀ امام مجتبی علیه السلام) و ابوالفضل زرویی نصرآباد (با کتاب ماه به روایت آه در بارۀ حضرت عباس علیه السلام) ادامه دادند.
در همین فضا ازبسیاری دیگر باید یاد کرد، مانند مرحوم جواد فاضل (ترجمههای ادبی نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و سلسله چهارده معصوم) و تأثیر چشمگیر کتابهایش در نسل جوان آن زمان، گرچه گاهی دقت محتوایی را فدای زیبایی لفظی میکرد. نیز مجله مکتب اسلام که از سال 1337 شمسی تا کنون (حدود 60 سال) مطالب دینی را به زبان ساده باز میگوید و همچنان ادامه دارد. شعرهای سید علی موسوی گرمارودی نیز سالها الهام بخش این ناتوان در نوشتن سطور پراکندهاش بوده است.
باری، تمام این عوامل و بسیاری دیگر از این شمار، در نگارنده مؤثر بودهاند که برای درست نویسی و زیبا نویسی و نگارش آثار خوش خوان دینی احساس ضرورت کند. در هیمن راستا به ویرایش روی آورد و کارهایی پدید آورد.
3. مهجوریت ویرایش با وجود اهمیت آن
در مورد این مهم به دو نکته بسنده میکنم:
1. هشدار دکتر پرویز ناتل خانلری:
نزدِ من وطن آن نیست که شما میپندارید. این چهار خط فرضی که دورِ ایران کشیدهاند وطنِ مرا محدود نمیکند. هرجا که فرهنگ ایرانی هست وطن من است؛ زیرا در آنجاست که آشناییهایی هست. نمیگویم که فرهنگ همان زبان است، اما زبان هم یکی از اجزاء فرهنگ است، و جزء بزرگیست.
پس آنانکه به زبان فارسی تاختهاند به وطن من میتازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه که میبینم دستِ غرضِ دشمنان در این کار است.
یکی از جهانگردانِ اروپایی ششصدوپنجاه سال پیشازاین نوشته بود که ایران چیزی ندارد جز زبانی که در سراسرِ آسیای میانه و غربی رایج است و بههمین سبب اقوام آسیایی چشمِ مهر و دلبستگی به این سرزمین دارند. آری، این نیروی بزرگِ ملی بود و دشمن آن را بهزیانِ خود دید و با آن درآویخت.
کشورهای فارسیزبان یا فارسیدان، یکیک، به اشارهای یا تحریکی، پیوند از فارسی بریدند. در بعضی از کشورها، بهبهانهٔ استقلال، لهجههای محلی رسمی شد و بهجای زبان ادبی و سرافرازِ فارسی نشست؛ یعنی هم خود زیان کردند و هم به ما آسیب رساندند. در سرِ کشورهایی دیگر، که زبانشان با لغات فارسی و عربی آمیخته بود نیز داعیهٔ تهذیبِ زبان افکندند. اما نمیدانم چرا درعمل، بیشتر در طردِ فارسی بهکار رفت
(زبانشناسی و زبان فارسی، تهران: توس، ۱۳۶۱، گفتارِ «دفاع از زبان فارسی»، ص ۱۷۵-۱۷۶)
2.لیلا حسینی در پایان نامهاش ص 64 اشاره میکند که از مجموع 97 عنوان کتاب مرتبط با کودکان و نوجوانان که میان سالهای 1375 تا 1394 منتشر شده، تنها 8 عنوان دارای ویراستار بوده اند، یعنی 8/92 در صد از این آثار، یا ویراستار ندارند یا نام ویراستار ذکر نشده است. خلاصه اینکه ویرایش در این آثار جدی گرفته نشده است.
حسینی این یافته را مقایسه میکند با پایان نامه مهدی محمدی که همین موضوع (کتابهای کودکان و نوجوانان) را تا سال 1373 بررسی کرده است. آنگاه مینویسد: این موضوع (این نتیجه) در پژوهش محمدی نیز قابل مشاهده است که در آنجا نیز فقط سه در صد کتابها ویرایش شده اند. لذا بعد از گذشت بیست سال با همان اشکال مواجه هستیم.
منبع: لیلا حسینی. تحلیل محتوای کتابهای داستانی کودک و نوجوان در زمینۀ جنگ ایران و عراق منتشر شده بین سالهای 1375 تا 1394. راهنما: مهدی محمدی. دانشگاه قم، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1396.
4. متنی درسی یا کمک درسی نیست
این سخن زیبا را از علی صلح جو وام گرفتهام که در آغاز کتابش «نکتههای ویرایش» میگوید: از این نوشتار، نباید انتظار یک متن درسی یا کمک درسی برای ویرایش داشت. نکاتی است پراکنده که نگارنده در خلال مشاغل مختلف خود نوشته، بدون اینکه ادعا کند که جامع و مانع است یا مدعی استقصا در مورد آنها باشد. لذا ممکن است برخی از آنها ویراستار مبتدی را به کار آید، برخی ویراستار متوسط را مهارت افزاید و بعضی حتی برای ویراستار پیشرفته آموزنده باشد.
5. یک بار نوشتۀ خود را پیش از نشر، مرور کنید
بعد از اینکه ترجمه یا نگارش را به پایان بردید، یک بار آن را مرور کنید. یعنی بیرحمانه و خصمانه بخوانید. و سختگیرانه به آن نمره بدهید. در واقع خود را نه در جایگاه صاحب اثر که بدان دلبستگی دارد، بلکه در جایگاه یک خوانندۀ معترض بگذارید که از یک غلط و خطای سهوی هم نمیگذرد، چه رسد به اشکالهای ساختاری و بنیانی. آنگاه به این بیندیشیم که انسان عاقل از «تکثیر خطا» حذر میکند و میکوشد جلوی خطا را از میانۀ راه بگیرد.
شاید این فرآیند، نه با یک بار که با چند بار خواندن روی دهد. و این چند بار با فاصله زمانی باشد.
تجربۀ مهدی اخوان ثالث دیدنی است که گفته بود (نقل به مضمون): وقتی شعری میسرایم، در لحظات آغازین برایم مانند نوزادی است و به آن دل بسته ام. لذا نمیتوانم عیب آن را ببینم یا وجه بهتری برای آن تصور کنم. لذا کنار میگذارم تا مدتی بعد که بار دیگر میخوانم، این بار از دید یک ناقد بیرحم و خشن. در این مرحله آن را از غلط پیراسته میکنم و زیباتر میکنم.
به هر حال، کلام جاودانۀ امیر کلام علیه الصلوة و السلام است که: المرء مخبوء تحت لسانه.
رشید وطواط در ترجمۀ این کلام علوی میگوید:
2.لیلا حسینی در پایان نامهاش ص 64 اشاره میکند که از مجموع 97 عنوان کتاب مرتبط با کودکان و نوجوانان که میان سالهای 1375 تا 1394 منتشر شده، تنها 8 عنوان دارای ویراستار بوده اند، یعنی 8/92 در صد از این آثار، یا ویراستار ندارند یا نام ویراستار ذکر نشده است. خلاصه اینکه ویرایش در این آثار جدی گرفته نشده است.
حسینی این یافته را مقایسه میکند با پایان نامه مهدی محمدی که همین موضوع (کتابهای کودکان و نوجوانان) را تا سال 1373 بررسی کرده است. آنگاه مینویسد: این موضوع (این نتیجه) در پژوهش محمدی نیز قابل مشاهده است که در آنجا نیز فقط سه در صد کتابها ویرایش شده اند. لذا بعد از گذشت بیست سال با همان اشکال مواجه هستیم.
منبع: لیلا حسینی. تحلیل محتوای کتابهای داستانی کودک و نوجوان در زمینۀ جنگ ایران و عراق منتشر شده بین سالهای 1375 تا 1394. راهنما: مهدی محمدی. دانشگاه قم، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1396.
4. متنی درسی یا کمک درسی نیست
این سخن زیبا را از علی صلح جو وام گرفتهام که در آغاز کتابش «نکتههای ویرایش» میگوید: از این نوشتار، نباید انتظار یک متن درسی یا کمک درسی برای ویرایش داشت. نکاتی است پراکنده که نگارنده در خلال مشاغل مختلف خود نوشته، بدون اینکه ادعا کند که جامع و مانع است یا مدعی استقصا در مورد آنها باشد. لذا ممکن است برخی از آنها ویراستار مبتدی را به کار آید، برخی ویراستار متوسط را مهارت افزاید و بعضی حتی برای ویراستار پیشرفته آموزنده باشد.
5. یک بار نوشتۀ خود را پیش از نشر، مرور کنید
بعد از اینکه ترجمه یا نگارش را به پایان بردید، یک بار آن را مرور کنید. یعنی بیرحمانه و خصمانه بخوانید. و سختگیرانه به آن نمره بدهید. در واقع خود را نه در جایگاه صاحب اثر که بدان دلبستگی دارد، بلکه در جایگاه یک خوانندۀ معترض بگذارید که از یک غلط و خطای سهوی هم نمیگذرد، چه رسد به اشکالهای ساختاری و بنیانی. آنگاه به این بیندیشیم که انسان عاقل از «تکثیر خطا» حذر میکند و میکوشد جلوی خطا را از میانۀ راه بگیرد.
شاید این فرآیند، نه با یک بار که با چند بار خواندن روی دهد. و این چند بار با فاصله زمانی باشد.
تجربۀ مهدی اخوان ثالث دیدنی است که گفته بود (نقل به مضمون): وقتی شعری میسرایم، در لحظات آغازین برایم مانند نوزادی است و به آن دل بسته ام. لذا نمیتوانم عیب آن را ببینم یا وجه بهتری برای آن تصور کنم. لذا کنار میگذارم تا مدتی بعد که بار دیگر میخوانم، این بار از دید یک ناقد بیرحم و خشن. در این مرحله آن را از غلط پیراسته میکنم و زیباتر میکنم.
به هر حال، کلام جاودانۀ امیر کلام علیه الصلوة و السلام است که: المرء مخبوء تحت لسانه.
رشید وطواط در ترجمۀ این کلام علوی میگوید:
مرد، پنهان بود به زیر زبان
تا نگوید سخن، ندانندش
6. هیچ آدابیّ و ترتیبی مجو
شاید یکی از عواملی که سبب شده اهل قلم تجربههای نگارشی خود را ثبت نکنند و به آیندگان نرسانند، کمال گراییِ آنهاست که منتظر بودهاند تا کاری کامل و بی عیب ارائه کنند، اثری که بتوان در سطح کتاب درسی یا دستکم کمک درسی قابل عرضه باشد. طبعاً چنین فرصتی فراهم نشده و لذا بسیاری از تجربههای گرانسنگ به دیگران نرسیده و راههای به خطا رفته تکرار شده است.
در برابر این روحیه کمال گرایی باید رویکرد شادروان ایرج افشار در سلسله یادداشت «تازه پارههای ایران شناسی» و علی صلح جو در کتابش (نکتههای ویرایش) الگو قرار گیرد که تذکرات و نکات مفید را، از یکی دو سطر تا چند صفحهای را بدون آداب و ترتیب، نوشتند و به یادگار گذاشتند.
نگارنده در یادداشت کوتاهی که در بارۀ استاد ایرج افشار در کتاب «فرزانۀ ایران مدار» نوشتم، اشاره کردم که این کار افشار، که نوعی احیای سنت سنیۀ کشکول نویسی قدما است، الگوی عدهای از اهل قلم شده؛ و همین سلسله یادداشتها نمونهای از اثرگذاری این سبک نگارشی بر این قلم است.
فواید این سبک نگارش خصوصاً برای کسانی که فرصت کار کامل و بی عیب و پیراسته از نقص ندارند، بر کسی پوشیده نیست. فقط یک جو همت میطلبد برای شروع چنین برنامه ای، از خود گذشتگی میخواهد برای اینکه انسان خود را در معرض نقدهای این و آن قرار دهد، و ارادهای برای تداوم این گونه قلم زدنها، که با عمایت به فایدۀ کوتاه مدت و دراز مدت آن باید جدی گرفت.
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۸:۴۷