سه نکته دیگر
33. پرهیز از کژتابیهای ترجمههای مسلسل
ضرورت بهره گیری از نسخه اصل یکی از بدیهیات پژوهش است. در باب این ضرورت چند نکته گفتنی است:
یکم. این ضرورت تا آنجاست که در آغاز ورود صنعت چاپ، نسخههای چاپی را غیر معتبر میدانستند مگر اینکه ممهمور به مُهر دستی مؤلف باشد. این نکته را در برخی از تقویمهای نجومی دیدم که در حاشیۀ بالای صفحه اول نوشته بود: این نسخه جعلی است مگر اینکه به مهر دستی مؤلف رسیده باشد.
نیز در ضمن مواعظ مرحوم شیخ جعفر شوشتری دیدم که میگوید: آنچه میگویم، اصل است، طبع نیست.
بر همین اساس بود که جملۀ شبه عربی آب نکشیدۀ میرزا حسین علی نوری (که بهائیان او را بهاء الله مینامند) معنا یافت. وی میگوید: کنتم إن استطعتم تملکون کلّ آثار النطقة ولو کان چاپاً.
این عین عبارت اوست برای پیگیری آثار نقطه (او میرزا علی محمد باب را نقطه اولی مینامید) اگرچه چاپی باشد (یعنی در درجۀ دوم اعتبار).
این ماجرا به خاطر آن بود که نسخه خطی قابل اطمینان بود، به ویژه نسخهای که به خط مؤلف باشد یا مقابله شده با خط او یا مقابله شده توسط یک عالِم و در مجالس علمی. حال، آیا به آثار چاپی چنین اعتمادی هست؟
تفصیل این مطلب در جای خود میآید. هدف، فقط اشاره به میزان اعتماد به نوعی «نقل و انتقال محتوای نویسنده» است.
دوم. در هر مرحله ترجمه از زبانی به زبان دیگر، دیدگاههای مترجم آگاهانه یا ناآگاهانه مداخله میکند. اگر هر مدرّس و هر مترجم و هر چاپ کننده یک حرف بر متن بیفزاید یا تغییر دهد، سرنوشت آن متن به کجا میانجامد؟
در این راستا سخن علامه مجلسی خواندنی است. ایشان در کتاب «الفوائد الطریفة فی شرح الصحیفة الشریفة» - که متأسفانه کمتر شناخته شده - ضمن شرح دعای سوم صحیفۀ سجادیه به تأویل فلسفی از ویژگی ملائکه اشاره میکند، آنگاه مینویسد:
چگونه برخی از فلاسفه کلمات صریح و روشن اهل بیت را کنار میگذارند؟ با اینکه به زبان عربی گفته شده و به همان صورت ثبت شده و به دست ما رسیده است؛ اما آثار فلاسفه از زبان یونانی تا کنون بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده و از زبانی به زبان دیگر و ... همچنین هر مدرّس دیدگاههای خود را در انتقال مضامین نسخه اصلی اِعمال کردند، و بدین ترتیب نسخۀ اصلی آغازین در لابلای این تحولات گم شده است.
آنگاه تعجّب میکند که چگونه آن گروه فلاسفه کلمات صریح اهل بیت را بر مبنای کلمات مبهم و غیر معتبر فلاسفه (در اینجا غیر معتبر در استناد مورد نظر است نه محتوا) تأویل میکنند.
سوم. مرحوم شیخ محمد هادی معرفت در یکی از مصاحبههای خود اشاره میکند که یکی از عوامل مهم تحریف در کتابهای آسمانی پیشین، این بود که ترجمههای آنها منتشر میشد بدون اینکه همراه با متن باشد. لذا هر مترجمی دیدگاههای خود را در ترجمه وارد میکرد و هر کدام، متنی متفاوت با دیگری ارائه میکرد. ترجمه به زبان سوم از روی ترجمه زبان دوم و ... و تغییرات متوالی و ...
به این دلیل، عالمان مسلمان هرگز قبول نکردهاند که ترجمۀ قرآن به زبان دیگر بدون متن ارائه شود.
چهارم. بر همین مبنا وظیفۀ نویسنده در مقام نسبت دادن کلامی به گویندهای، وظیفۀ مترجم در مقام ترجمۀ نوشتاری از نویسندهای، وظیفۀ ویراستار در مقام استناد به کتابی و همین سان، وظیفۀ مدرس، سخنران و ودیگران، این است که در مقام نقل و استناد، به این نکات توجه کنند:
الف. در مورد کتاب چاپ شده، حتی الامکان از نسخه به زبان اصلی نقل شود نه ترجمه ها. اگر بنا بر ترجمه بود، ترجمهای که مؤلف دیده و بازنگری کرده باشد. (مانند ترجمه سید محمد باقر موسوی از کتاب المیزان که تمام آن را با مؤلف مطابقت کرده است، چنانکه خودش در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی در سالگرد فوت علامه طباطبایی گفته است.
و ترجمۀ ایشان از کتاب «سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا و سنته» علامه امینی که به گفته شیخ احمد امینی فرزند علامه امینی تمام آن را با مؤلف مطابقت کرده است)
در غیر این صورت، باید تصریح شود که از ترجمۀ کتاب نقل میشود نه اصل، آن هم با ذکر مشخصات آن ترجمه.
ب.در مورد کتابهای کهن، یا از چاپ معتمد نه چاپ بازاری، یا نسخه خطی کهن مقابله شده و معتمد، به تفصیلی که در علم نسخه شناسی گفته شده است.
ج.در هر حال، ویراستار باید مداوم مجلات و مقالات نقد و بررسی کتابها را بخواند تا بین چاپهای مختلف یک کتاب، چاپ بهتر را پیدا کند، نیز چاپهای غیر معتبر را بشناسد تا به آنها ارجاع ندهد.
34. محض تسوید اوراق!
امروز به عنوان آفت نظام علمی مطرح میشود که محوریت مقاله و کتاب در ترفیع علمی سبب افت تحقیق و کاهش آثار واقعی و مفید شده است.
این آفت و اُفت ناشی از آن ریشه قدیمی دارد. فعلا تا آنجا که دیدهام عالم مدقق میرزا محمد بن حسن شیروانی در رساله خود در باب سوره هل اتی به این نکته اشاره میکند که عدهای محض تسوید اوراق کتاب و رساله نوشتند (مجله سفینه شماره 1، رساله شیروانی)
این سند، مسابقۀ کتابسازی برای پیشرفت جعلی را دست کم به سدۀ یازدهم میرساند. کمترین فایدۀ مرور چنین پیشینههایی برای ما نوعی عبرت گرفتن از گذشته برای آینده است. آیا قرار است چنذ بار از یک سوراخ گزیده شویم؟
35. خاطره نویسی، تجربه نگاری و حافظۀ تاریخی
مکرر گفته شده و حق همین است که حافظۀ تاریخی مردم ما ضعیف است. اساساً بدون پیشینه وارد هر کاری میشویم. بلکه میکوشیم پیشینهها را بسوزانیم، مبادا حباب کاذب شهرت و اعتباری که برای خودمان ساختهایم، تَرَکی بردارد!
از این بحث دراز دامن در میگذرم که قصهای پرغصّه است و مجالی دیگر میطلبد. فعلا به این نکته بسنده میشود که اگر بخواهیم برای غلبه بر این مانع گامی اجرایی و کاربردی برداریم، یکی از راههای عملی و ساده و استوار، ترویج «خاطره نویسی» بین اهل قلم است که پشت صحنۀ کارهای نگارشی خود را بنویسند. در واقع بگویند که کدام واژه و ترکیب و ساختار را برگزیدهاند و مهم تر از آن، کدام واژه و ترکیب و ساختار را انتخاب نکردهاند و چرا به چنین گزینشهایی روی آوردهاند.
این کار تعلیم ماهی گیری است که برتری آن بر ماهی بخشی را همگان اذعان دارند. ضبط کردن «پشت صحنۀ یک فیلم» یا نشر «فیلم نامه» مصداقی از این کار است. در میان اهل شعر، محمد کاظم کاظمی با نشر کتاب «روزنه» و سلسله مطالب تلگرامی خود در باب شعر «سال سگ» (اوایل سال 1397 شمسی) گامی مهم برای آموزش شاعری به شیوۀ عملی و کارگاهی برداشت، ولی بیش از این به چنین کارهایی نیاز داریم.
تا اینجا انکار نمیشود، ولی سؤال این است: «پس چرا ثبت این گونه گزارشها را جدّی نمیگیرند؟»
این سؤال، جوابی مفصّل میطلبد. نگارندۀ سطور به خوبی واقف است بر این نکته که جواب کامل این پرسش در این مختصر نمیگنجد، ولی از طرح سؤال امید میبرد که اذهان بیشتری با این نیاز جدی درگیر شود و این کار مهم به ثمرات بیشتری برسد.
فعلا به عنوان «یک حرف از هزاران» به یکی دو تا از عوامل بازدارنده در برابر این مهم اشاره میشود.
یکم. ملاحظات اخلاقی.
نجابت، حیا، رازپوشی و سکوت از عیبهای دیگران، در شمار سنّتهای شرقی است – اعمّ از فضای دینی و اسلامی – که شرق بدان افتخار میکند. البته این ارزش همچون دیگر ارزشها امروز در معرض تندباد فنّاوری و پیامدهایش در تزلزل و اضطراب افتاده، ولی هنوز ریشههای استواری از آن برجای مانده است.
باری، همین خصوصیت، سبب شده که برخی از خاطرات در سینهها بماند و فقط به معدودی از افراد منتقل شود یا اینکه اساساً با مرگ صاحب آن همراه با سینه او در خاک فرو رود.
دوم. فرصت نیافتن برای گزارش نویسی
این مشکل، خود میتواند در افراد مختلف، ناشی از عواملی باشد.
الف. نویسنده آنچنان گرفتار تأمین زندگی خود شده که فرصتی برای گزارش نویسی و خاطره نگاری نمییابد.
ب.نویسنده به چنین مطالبی اهمیت و اولویت نمیدهد.
ج.نویسنده گرفتار کارهای جنبی میشود. مثلا کار شغلی برای خود برگزیده که اسیر و وابسته به سفارش دهندگان کارهای قلمی نشود و نخواهد به ساز آنها برقصد و استقلال فکری خود را از دست بدهد.
غلبه بر هر یک از این بازدارندهها خود فصلی مشبع در مسیر پیشرفت است. ولی سخن مشترک در میان همه راههای غلبه، «احساس نیاز و ضرورت به ثبت گزارشهای نگارشی» است، برای اینکه یک خطا دو بار تکرار نشود.
تجربۀ زیبای دکتر رضا منصوری در ثبت خاطرات خود از چهار سال معاونت وزیر، که در کتاب «چهار سال با عتف» [وزارت علوم، تحقیقات و فناوری] تجربههای خود را نوشته، با اینکه به سبب عوامل بازدارنده، راهی برای نشر کاغذی آن نیافته و چاره را در نشر الکترونیک آن دیده است. لذا متن کامل آن را در سایت خود منتشر کرده است.
پنجشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۲:۳۵