بند 52 تا 60


[52]
متن: الآیة مسوقة في مقام الامتنان من الله سبحانه علی رسوله و صفیّه صلی الله علیه و آله بإنزالها علیه دون سواه من النبیّین و المرسلین.
ترجمه: این آیه مبارکه رهنمون است در مقام سپاسگزاری از خداوند سبحان بر پیامبرش و برگزیده‌اش به جهت فرو فرستادن آن تنها بر حضرتش نه بر دیگر پیامبران و فرستادگان.
پیشنهاد: این آیه ما را به امتنان خداوند سبحان بر پیامبر برگزیده‌اش راه می‌نماید، بدان روی که آن را تنها بر حضرتش فرو فرستاد، نه بر دیگر پیامبران و فرستادگان الهی.
نکته: امانت در ترجمه بدان معنا نیست که امانت را در نگهداری هر واژه در جای خود پاس داریم. همۀ واژه‌ها و کلمه‌ها و جمله‌ها فدای مفهومی که با عبارات روان و خوشخوان به خواننده برسد.

[53]
متن: و إنّما سمّیت المثاني لأنّها تثنّی فی الرکعتین.
ترجمه: جز این نیست که المثانی نامیده شد چون در دو رکعت دو بار خوانده می‌شود.
پیشنهاد: آن را "مثانی" نامیدند، فقط به این سبب که در هر رکعت نماز یک بار آن را می‌خوانند.
نکته: 1."در دو رکعت دو بار" یعنی چند بار؟ ساختار بیان عربی با فارسی تفاوت دارد. باور کنید. 2. ترجمۀ "انما" به شکل کلیشه‌ای آزاردهنده است. باید مضمون آن را با تنوع در بیان بازگفت. 3. تبدیل ساختار مجهول به معلوم در ترجمه از زبانهای دیگر به فارسی باید مدّ نظر باشد.

[54]
متن: اتّفقوا علی التلفّظ بالتعوّذ قبل التسمیة.
ترجمه: اتّفاق کردند که پیش از بسم الله، پناه بردن را به زبان آورند.
پیشنهاد: همگان همداستان اند که هنگام قرائت قرآن، پیش از تسمیه (گفتن بسم الله) تعوّذ (گفتن اعوذ بالله) ضروری است.
نکته: در مورد این گونه جملات باید چند گروه خواننده را در نظر گرفت: مبتدی، متوسط، متخصص. مصطلحات را متخصصان می‌فهمند و توضیح درون کمانک برای گروه اول یا حتی دوم ضرورت دارد.

[55]
متن: ما ذکره (قده) لا یخلو من الضعف.
ترجمه: آنچه (قده) گفته خالی از سستی نیست.
پیشنهاد: بر آنچه آن فقید گفته، اشکالهایی وارد است.
نکته: خوانندۀ بیچاره با چه رمل و اسطرلابی بفهمد که این جناب "قده" کیست که چوب نقد را می‌خورد؟ خوب که زحمت بکشد، می‌فهمد که "قده" مخفّف عبارت «قدّس سرّه» است! مترجم نمی‌توانست از آغاز به جای این همه کلمه‌ای به کار ببرد که مفهوم را برساند؟ پیشنهادی که داده‌ایم چطور است؟

[56]
متن: الوجوب في الأوامر الواردة فی الکتاب و السنّة لیس من مدلول الهیئة و لا من مدلول المادّة، بل یُستفاد ذلک من إطلاق الأمر.
ترجمه: واجب بودن در فرمانهای آمده در کتاب و سنّت، از مدلول هیئت و یا مدلول مادّه نیست، بلکه از مطلق فرمان بهره گرفته می‌شود.
پیشنهاد: وجوب در اوامر وارده در کتاب و سنّت برگرفته از مدلول هیئت یا مدلول مادّه نیست، بلکه از اطلاق امر استفاده می‌شود.
نکته: شاعر گفت: "کشته از بس به هم افتاده کفن نتوان کرد". جمله‌ای است سرشار از مصطلحات، با ترجمۀ مترجمی که در خیال خود، برای هر واژه یک معادل جدید ساخته و بارها بارِ معنایی کلمات را نادیده گرفته است. نتیجه می‌شود آشی که شور بودنش از دور پیداست.

[57]
متن: فلا یمکن القول باستحبابها فی الصلاة.
ترجمه: لذا نمی‌توان مستحب بودنش در نماز را گفت.
پیشنهاد: لذا نمی‌توان آن را در نماز، مستحب دانست.
نکته: واژۀ "قول" هم به معنای گفتن (لفظی) است، هم به معنای عقیده داشتن. بلکه "گفتن" را از آن روی معادل کلمۀ "قول" می‌دانند که باید عقیدۀ قلبی را باز گوید. روشن است که در اینجا عقیده مورد نظر است نه گفتار. یک بار مرور متن این نکته را نشان می‌دهد.

[58]
متن: في کلمات عدّة من مفسّري الخاصّة أنّ علیه إجماع علمائنا.
ترجمه: در تعدادی از گفته‌های مفسّرین خاصّه آمده است که این مورد اجماع دانشمندان ما می‌باشد.
پیشنهاد: برخی از مفسّران شیعه بر آن اند که این مطلب، مورد اجماع دانشمندان ما است.
نکته: دو کلمۀ خاصّه و عامّه، معنایی لفظی دارند و معنایی اصطلاحی. معنای اصطلاحی آنها – به ترتیب – شیعیان و سنیان است. این مطلب را متخصصان علوم دینی می‌دانند، اما افراد دیگر نمی‌دانند. در نوشتاری از یک استاد تاریخ خواندم که وقتی در بارۀ یکی از محدثان سده‌های پیش سخن می‌گوید، می‌گوید که او رساله‌ای در دفاع از "متخصصان" و در ردّ "عوام" در فلان مسئلۀ فقهی دارد. (مراد او همین دو کلمۀ خاصّه و عامّه است. نام آن استاد و کتابش را می‌دانم و عمداً نمی‌گویم تا «ما قال» را دیده باشم نه «من قال» را).
باری، وقتی این حال یک استاد تاریخ باشد، حال عوام یا افراد متوسط چگونه است؟ باید آنها را نیز در نظر داشت. مگر شاعر نگفته بود: "میازار موری که دانه کش است"؟

[59]
متن: ورد التعریض و الإنکار علیهم في روایاتنا.
ترجمه: کنایه زدن و منکر بودن روایتهای ما را ذکر کرده است.
پیشنهاد: روایات ما، مطالب آنها را با تعریض و انکار آورده‌اند.
نکته: 1. دوست ما، فاعل و فعل و مفعول را در هم آمیخته است، به چه هنرمندی! 2. حالت مجهولی را باید به حالت معلوم برگرداند. 3. ترجمۀ غلط از تعریض و انکار، کار به دست مترجم و خواننده داده است.

[60]
متن: ابتداؤه سبحانه باسمه الکریم ثناء منه تعالی علی نفسه و تمجید لذاته بالألوهیة و الرحمانیة و الرحیمیة.
ترجمه: آغازیدن خدای متعال به نام گرامیش ستایش بر خودش و گرامیداشت ذاتش به الوهیت و رحمانیت و رحیمیت است.
پیشنهاد: خدای متعال، کلام خود را به نام گرامی اش آغاز کرده تا خود را ثنا گوید و به عنوان «الله» و «رحمان» و «رحیم» بزرگ شمارد.
نکته: این جملات، مربوط به آیات آغازین سورۀ حمد است. نویسنده دانسته یا ندانسته سخن را دشوار بیان کرده است. ولی مترجم باید به خواننده‌اش بیندیشد که با چنان جمله‌ای دو بار سنگین بر دوش ذهن خواننده می‌نهد: یکی بار معنای دشوار، دیگری بار واژگان و ترکیبهای دشوار. از دشواریِ معنا گریزی نیست، پس انصاف این است که بار دشوار واژه و جمله را از دوش او برداریم.
سخن از انبوهی جمله است که پی در پی بر اندیشۀ یک انسان هجوم می‌برد. پس انصاف نیست که این همه بار ذهن خواننده را سنگین کنیم؛ به نظر شما انصاف است؟
دوشنبه ۱۷ دي ۱۳۹۷ ساعت ۸:۵۹