1. رویکرد ما به تعظیم شعائر، رویکردی مناسبت محور و فصلی است؛ لذا از این جاریِ زلال نور، چندان بهره معرفتی نمی‌بریم، در حالی که آموزه‌های قرآن، رسول خدا و حضرت زهرا و ائمه هدی علیهم السلام رهنمودهای همیشگی برای زندگی است و همواره باید بازگو شود، نه در زمان خاصّ و سالی یک بار.
از سوی دیگر، در همان برنامه‌های فصلی، غالباً مطالب تکراری بازگو می‌شود و بسیاری گفتنی‌های مهم، ناگفته باقی می‌ماند، با اینکه این گفتنی‌ها را محدثان پیشین با جهادی طاقت فرسا به دست ما رسانده‌اند و اکنون در منابع موجود، در دسترس ما است.

2. یکی از گفتنی‌های مهم در بارۀ امیرالمؤمنین علیه السلام نامه‌ای، بلکه دردنامه‌ای است که در اواخر عمر خود، پس از بازگشت از نهروان نوشته و توسط کاتب خود عبید الله بن ابی رافع ابلاغ کردند که در مناسبت‌های مختلف بین مردم خوانده شود.
متن نامه را محدث خبیر جناب سید ابن طاووس در کتاب گرامی کشف المحجة فصل 155 آورده است. این کتاب، مجموعۀ توصیه‌های اعتقادی و تربیتی و اخلاقی ابن طاووس خطاب به فرزندش سید محمد است که در 159 فصل نکات ارزندۀ کاربردی را بیان می‌کند، نکاتی که امروز هم برای نسل ما ضرورت و تازگی دارد.
این کتاب ارجمند بارها چاپ شده، و دو ترجمۀ فارسی از آن نیز منتشر شده است: یکی برنامه سعادت، به قلم سید محمد باقر شهیدی گلپایگانی؛ دوم، فانوس به قلم دکتر اسدالله مبشری که ترجمه‌ای روان تر و خوش خوان تر از کار قبلی است.
همچنین به دلیل اهمیت کتاب، مولی محسن فیض خلاصه‌ای از آن با عنوان «تسهیل السبیل الی الحجة» نوشته که منتشر شده است.

3. نامۀ امیرالمؤمنین را که در این یادداشت بدان می‌پردازیم، جناب سید ابن طاووس از کتاب رسائل الائمة نوشتۀ ثقة الاسلام کلینی صاحب کتاب مشهور کافی نقل می‌کند. این کتاب، از کتابهای کلینی است که آن زمان در اختیار ابن طاووس بوده ولی امروز از کتابهای مفقود است. البته در اختیار سید رضی نیز بوده، لذا جملاتی از همین نامه را در نهج البلاغه آورده، ولی به متن کامل آن، از طریق کتاب کشف المحجة فصل 155 دسترسی داریم. ابن طاووس در حفظ میراث فرهنگی کهن شیعه نقش جدی و مهمی دارد که در گفتار دیگر باید بدان پرداخت.

4. امیرالمؤمنین علیه السلام پس از بازگشت از نهروان در معرض پرسشی در باب رویدادهای صدر اسلام قرار گرفت. بدین روی به کاتب خود عبیدالله امر کرد که این نامه را بنویسد؛ بعلاوه ده تن از بزرگان اصحاب خود، از جمله کمیل بن زیاد و اصبغ بن نباته را بر نگارش این نامه گواه گرفت و امر فرمود که در جمع مردم خوانده شود.
در این یادداشت فقط به برخی از محور‌های این نامه، آن هم بسیار مختصر اشاره می‌شود. مکرر خواندن متن نامه به خوانندگان گرامی توصیه می‌شود. (کشف المحجة ص 235 – 270؛ برنامه سعادت ص 224 – 251؛ فانوس ص 259 – 287).

5. این نامه گزارشی دقیق، معتبر، تحلیلی و خواندنی از رویدادهای چهار دهه صدر اسلام است. شاید بتوان گفت آنچه را امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبۀ شقشقیه به اختصار در حال گفتن بود و نامه‌ای مانع از ادامۀ کلام شد، در این نامه به شکل مکتوب، تفصیلی و نسبتاً کامل بتوان یافت.
بارها از خود پرسیده‌ایم: چه بر سر امت شکوهمند اسلام آمد که به چنان انحطاط‌هایی گرفتار آمد؟ پاسخ را در این نامه می‌یابیم به این مضمون که: بعثت پیامبر، از یک سوی بالاترین نعمت خدا است، برای افرادی که به این موهبت الهی گردن نهند؛ اما از سوی دیگر بدترین عداب است، برای کسانی که از آن سر پیجند، خواه به کفر یا نفاق.
این جواب مختصر و جامع به پرسش مهم یادشده است. تفصیل تک تکِ موارد را باید در متن نامه یافت.

6. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به جمله‌ای از قیس بن مخرمۀ زهری اشاره می‌کند که در یکی از مواقف حساس صدر اسلام به مردم گفت: شما کار خود را پیش بردید؛ سنت پیامبر را تباه کردید و سنت دیگری را به جای آن نشاندید. اگر طبق سنت پیامبر، اهل بیت را در جایگاه راستین شان می‌نشاندید، از آسمان و زمین برکتهای الهی بر شما می‌بارید و می‌رویید. ولی خودکرده را تدبیر نیست، مگر اینکه از استکبار و لجاجت فعلی توبه کنید و به راه حق که به حقانیت آن یقین دارید، باز گردید.

7. یکی از شبهات برخی معاندان در مورد حدیث غدیر این است که اگر حدیث غدیر صحیح است، چرا خود حضرتش به آن استناد نکرد؟ پاسخ‌های متعدد به این پرسش داده‌اند که یکی از آنها درون همین نامه است؛ آنجا که امام علیه السلام گزارشی از روی داد بیان کرده و بر اساس آن به ربودن حق خود استدلال می‌کند. همچنین به حدیث «انه ولیکم بعدی» که پیامبر به بریده فرمود، استناد می‌کند با این توضیح که اکنون بریده زنده است و می‌توانید از او بپرسید.

8. مظلومیت دردناک آن حضرت در این نامه به روشنی بیان شده است، از جمله در دو مورد:
یکی در کلام عبدالرحمان بن عوف که حضرتش را متهم می‌دارد که برای دستیابی به قدرت حریص است. شگفتا! دنیاطلبانی که روی تاریخ را با مال اندوزی سیاه کردند، به چنان امام زاهد چه‌ها می‌گویند!
دوم آنجا که حضرت امیر، پیمان پیامبر با خودش را باز می‌گوید بدین مضمون که اگر یارانی موافق یافت، برای احقاق حقّ خود اقدام کند؛ وگرنه صبر و سکوت پیش گیرد و امت ناهمراه را به حال خود و انتخاب خود واگذارد. اینجا است که حضرتش به خار در چشم و استخوان در گلو اشاره می‌کند؛ عبارتهایی که در خطبه شقشیه نیز بیان فرمود.

9. امام علیه السلام در قضایای بیعت با خود، به شتاب طلحه و زبیر با ایشان اشاره دارد، با این توضیح که طلحه به قصد استانداری یمن و زبیر به طمع منطقه یمن بیعت کردند، اما چون به این خواستۀ خود نرسیدند، دست به شورش زدند. در اینجا گزارشی کم برگ و پر بار از جنگ جمل بیان شده که مانند آن را در جای دیگر کمتر می‌توان یافت.
امام تعجب می‌کند از امتی که در پی ماجراجویان جمل راه افتادند، به بهانۀ خون سومین خلیفه، در حالی که دو پسر او، عمرو و سعید در میانشان بودند و هرگز خون پدر را از امیرالمؤمنین علیه السلام مطالبه نمی‌کردند.
و آنگاه که دشمن قسم خوردۀ کتاب خدا، به نیرنگ، قرآن را بر سر نیزه می‌کند و ...
و آنگاه که حضرتش به بیانی تلخ می‌فرماید که من در آن زمان پنجاه تن یار همراه نیافتم و ...

10. دردنامۀ آن روز امیرالمؤمنین، دردنامۀ امروز فرزندش امام مهدی است که از کمیِ یاران و ناهمراهیِ آنان شکوه‌ها دارد. باید این نامه را بارها به صورت فردی و جمعی بخوانیم؛ نه فقط به عنوان یک سند تاریخی مربوط به دیروز، بلکه به عنوان یک دستور العمل زندۀ امروزین که وظیفۀ ما را در برابر امام زمان مان روشن می‌کند. فصل آخر نامه، عباراتی است که گویی امروز از دهان حضرت بقیة الله عجل الله فرجه در این زمان شنیده می‌شود.
و ما نسبت به هر دو وظیفه کوتاهی کرده‌ایم، هم به عنوان سند و هم آیین شیعه بودن.
با این همه از لطف خاندان هل اتی امید می‌بندیم که در این گرامی روز میلاد نور، معرفتی افزون تر از گذشته به ما ببخشند و کمتر شرمندۀ این بزرگواران باشیم.
باشد که به یُمن توجه مان به وظایف فراموش شده، رفع بلاهای فراگیر جهانی فعلی را شاهد باشیم.
دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۸