مقدمه
در حالی که نیاز ما به شناخت سبک زندگی در مکتب خاندان نور، همواره رو به افزونی مینهد، متأسّفانه ما در باب بیان مطالب در بارۀ این گرامیان به روزمرّگی و تکرار بیانهای کلیشهای گرفتار آمدهایم. این چالش بزرگ، راهکارها و تصمیمهای جدّی میطلبد.
کمترین کار برای حلّ این مشکل، مرور پیوستۀ منابع معتبر شیعی در این زمینه با نگاهی نوگرایانه برای یافتن مدخلهای ابتکاری است؛ منابعی که گنجینههایی ناکاویده در آنها هست و کاوشی مخلصانه و مجدّانه میطلبد.
باید منابع بازمانده از دیروز را با نگاهی امروزین بازنگری کنیم و برای آینده به بازنگاری آنها بنشینیم. این وظیفه، هر روز بیش از روز پیش بر عهدۀ دانشیان، به ویژه حوزویان و دانشگاهیان سنگینی میکند.
این همان ضرورتی است که نگارنده را بر آن داشت تا در آستانۀ هفدهم ربیع الاول، زادروز گرامی امام صادق علیه السلام یادداشتی مختصر، ولی معتبر و کاربردی بنگارد و به پیشگاه دوستداران حضرتش پیشکش دارد.
این قلم انداز عمدتاً بر مبنای کتاب ارزشمندی نوشته شده که تا کنون کمتر دیده شده و کمتر بدان ارجاع شده است. و البته با کمک گرفتن از منابع معتبر دیگر. کتاب «روضة العارفین و نزهة الراغبین» برگی از کارنامۀ پربرگ و بار محدثی کرامند از بزرگان سدۀ یازدهم و دوازدهم است؛ سید هاشم بحرانی، که غالباً به آثاری مهم همچون «غایة المرام» در امامت و «تفسیر برهان» در تفسیر شناخته میشود.
بحرانی در این کتاب، 157 تن از پیروان صدیق مکتب اهل بیت علیهم السلام را به اختصار شناسانده و در بارۀ هر یک، نکاتی، مختصر یا مفصّل، از منابع معتبر نقل میکند. این شخصیتها به دورههای مختلف تاریخ اسلام تعلّق دارند و نکات برگزیده از تنوّع ویژهای برخوردارند. کتاب برای نخستین بار، در سال 2011 میلادی با تحقیق کریم جهاد الحسّانی توسط مرکز الأمیر لإحیاء التراث، در نجف اشرف، در یک مجلد، 630 صفحه منتشر شده است.
در این یادداشت، تنها شش درس از شش تن از یاران ششمین امام معصوم انتخاب شده، و پس از هر درس، یک یا چند نکته از آن درس بازگو شده است؛ بدان امید که در پرتو آنها، با گوشههایی از مکتب تربیتی امام صادق علیه السلام آشنا شویم و این درسها را برای زندگی خود به کار گیریم.
درس اول – دقت در مسائل مالی
محمد بن ابی عُمَیر از یاران بلندپایۀ امام صادق علیه السلام بود. 94 کتاب و مجموعه از احادیث حضرتش گرد آورد که بعدها منابع اصلی کتابهای حدیثی معتبر شیعه مانند کافی، تهذیب، استبصار، و من لا یحضره الفقیه شدند.
این مجموعهها تنظیم موضوعی نداشتند. لذا در کتابهای نسل بعد، مطالب آنها با تنظیم موضوعی تقسیم شد و هر حدیثی در باب مربوط به خودش جای گرفت. بدین جهت این گونه مجموعهها را – که مربوط به سدۀ دوم و سوم هجری میشود - «اصل» مینامند تا تفاوت آنها با کتابهای نسل بعد (سدۀ چهارم و پنجم) روشن شود.
متن بسیاری از «کتابهای اصل» به دست ما نرسیده ولی مطالب آنها به صورت موضوعی در کتابهای دیگر نقل شده است. و سرنوشت 94 اصل محمد بن ابی عُمَیر نیز چنین است.
جاحظ – دانشمند سنّی سدۀ سوم که با شیعه و دانشمندان آن میانۀ خوشی ندارد – در آثار خود اقرار میکند که ابن ابی عُمَیر در شمار برترین مردم از جهت ورع و عبادت بود و او را «یگانۀ روزگار خود» میداند.
محمد ابن ابی عمیر این کارها را در حالی سامان میداد که به تجارت پارچه اشتغال داشت. پیش از زندانی شدن ثروتمند بود که ثروتش را تا پانصد هزار درهم برآورد کرده بودند.
بیشتر این اموال را در سه مسیر از دست داد: ترویج احادیث اهل بیت، کمک مالی به نیازمندان شیعه، و تنگدستی ایام زندان. وقتی که از زندان آزاد شد، با وجود آن همه اموال، به شدّت نیازمند شد.
برتری اخلاقی و برگ زرّین زندگی او همین جا آشکار شد:
ابن ابی عمیر از شخصی ده هزار درهم طلب داشت. آن شخص به فکر پرداخت بدهی خود افتاد، اما پول نقد برای این کار نداشت. از سوی دیگر، ابن ابی عمیر را در نظر آورد: شخصیت بزرگ شیعه با جایگاه ویژه در علم و ثروت و تعلیم و کارگشایی از دیگران، که به مشکل مالی افتاده است.
مرد بدهکار برای پرداخت بدهی، خانۀ خود را فروخت و مبلغ ده هزار درهم را برای ابن ابی عمیر برد. ابن ابی عمیر با او سخن گفت:
- این پولها چیست؟
- بدهی است که به شما داشتم.
- ارثی به تو رسیده؟
- نه.
- پولی به تو بخشیده؟
- نه.
- زمین یا مِلک خاصّی که زائد بوده، فروختهای؟
- نه.
- پس این پول را از کجا آوردهای؟
- خانۀ مسکونی خودم را فروختم تا بدهی ام را بپردازم.
«ذریح محاربی» (از شاگردان امام صادق علیه السلام) برایم نقل کرد که حضرتش فرمودهاند: «کسی را به خاطر بدهی نباید از خانهاش بیرون کرد». به خدا قسم من اکنون به یک درهم از این پولها نیاز دارم، ولی یک درهم از آنها را نمیگیرم. آنها را بردار و برو و در خانهات بنشین.
نکته:
عمل به احادیث اهل بیت علیهم السلام کاری آسان نیست، بلکه خلوص و جهادی شایان میطلبد، خصوصاً در زمانی که انسان در شرایط رفاه و راحتی و آرامش نباشد. این گونه رفتار و تعامل ابن ابی عمیر با مرد بدهکار باید مانند الگویی روشن پیش چشم مردمی باشد که ادعای آنها دوستداریِ امام صادق علیه السلام است که درس دوستداری را بدین سان از چنین یارانی فرا گیرند.
درس دوم – شیعه کیست؟
این درس را از محضر دو صحابی امام صادق علیه السلام فرا میگیریم.
الف. عیسی بن اَعیَن وقتی به حج میرفت و به عرفات میرسید، آنقدر در دعا برای دیگر مؤمنان میکوشید تا زمان وقوف در عرفات تمام شود.
به او گفتند: مال خود را صرف میکنی و جسم خود را به زحمت میاندازی تا به محلّی برسی که نیازهای خود را به خدای عزوجل عرضه بداری، آنگاه خود را از یاد میبری، و فقط برای دیگران دعا میکنی؟
پاسخ داد: وقتی برای دیگران دعا میکنم، یقین دارم که فرشتگان برایم دعا میکنند. ولی وقتی برای خودم دعا میکنم، به این مطلب یقین ندارم.
ب. عبدالله بن جندب گوید: در موقف عرفات بودم. ابراهیم بن شعیب را دیدم که یک چشمش را از دست داده بود. چشم سالم او آنقدر گریسته بود که سرخ شده و مانند خون بسته شده بود.
به او گفتم: یک چشم را از دست دادهای. من میترسم که چشم سالم را نیز از دست بدهی. کاش کمتر گریه کنی تا چنین نشود.
گفت: به خدا سوگند امروز یک دعا برای خودم نکردهام.
گفتم: برای چه کسی دعا کردی؟
گفت: برای برادران ایمانی دعا کردم، زیرا از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «هر کس در نهان برای برادر خود دعا کند، خداوند ملکی را بر او میگمارد که به او میگوید: دو (یا چند) برابر این خواستهها را به خودت میدهند». من خواستم که برای برادران دینی دعا کنم تا ملک موکّل دعاگویم باشد.
نکته اول:
ایثار، صفت پسندیدهای است که معمولاً فقط در مسائل مالی به ذهن ما میآید. مانند وقف اموال در بنای مسجد و مدرسه و کمک به نیازمندان، ولی در مسائل معنوی و درجات ایمانی نیز ایثار ضرورت دارد، یعنی اینکه انسان در هنگام دعا دیگران را بر خودش مقدّم بدارد.
نکته دوم:
اگر دعا برای یک برادر دینی – یعنی یک مؤمن عادّی – چنین رتبۀ بلندی دارد، دعا برای امامی که همۀ کمالات مادّی و معنوی ما، و همۀ درجات دنیایی و آخرتی ما به طفیل وجود او و به برکت لطف پدرانۀ اوست؛ چه جایگاهی دارد و چه برکتی به انسان میرساند؟
چه مایه زیان میبیند کسی که خود را از چنین سرمایۀ معنوی محروم کند!
درس سوم – شیعه کیست؟
ابوسعید، ابان بن تَغلِب یکی از اصحاب والامقام ائمۀ اطهار بود که امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام را درک کرده و از آن گرامیان حدیث نقل کرده است.
جایگاه او در دین به آنجا رسیده بود که امام باقر علیه السلام به او میفرمود: «در مجلس مدینه بنشین و فتوا بده، زیرا من دوست میدارم که در میان شیعیانم مانندت دیده شوند».
ابان در علوم مختلف زمان خود – مانند تفسیر، فقه، حدیث، ادبیات، لغت، نحو – سرآمد بود و کتابهایی نوشته بود. به سال 141 در زمان امام صادق علیه السلام درگذشت.
جمیل بن درّاج – که خود، از بزرگان اصحاب آن حضرت است – گوید: خبر فوت ابان را به امام صادق علیه السلام دادیم. امام فرمود: «خداوند بر او رحمت آورد. مرگ ابان، دل مرا به درد آورد».
ابان بن تغلب به ابوالبلاد گفت:
«ای ابوالبلاد! میدانی شیعه کیست؟ شیعه کسی است که وقتی مردم پس از پیامبر به اختلاف افتادند، به کلام علی علیه السلام استناد کند. و در اختلافاتی که پس از علی علیه السلام روی میدهد، به جعفر بن محمد [علیه السلام] رجوع کند».
نکته:
«رمز پیروی از حق و دین الهی در هر زمان، حجت حیّ خدا در آن روزگار است»
جناب ابان در زمان امام صادق علیه السلام محور دین را آن حضرت میداند. و شیعه را کسی میداند که پیرو آن بزرگوار باشد، وگرنه پیرو حق نیست، گرچه ادّعای پیروی امامان پیشین را داشته باشد.
درس چهارم – انتظار هماره
مسعدة بن صدقه گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که پیرمردی قد خمیده، عصا زنان وارد شد. سلام گفت. حضرتش جواب سلام داد.
خدمت حضرت عرض ادب کرد و گریست.
امام علت گریه پرسید.
پیرمرد پاسخ داد: صد سال است در انتظار قائم شما خاندان ماندهام، پیوسته میگویم: این ماه و این سال. اینک سنّم زیاد شده، استخوانهایم نازک شدهاند، مرگم نزدیک شده ولی هنوز به آرزویم نرسیدهام. میبینم که هنوز گرفتارید و آواره، در حالی که دشمنان تان بر بال مراد پرواز میکنند. چرا نگریم؟
امام صادق علیه السلام به گریه افتاد و فرمود: پیرمرد! اگر خداوند به تو آن اندازه عمر دهد که قائم ما را ببینی، در جایگاه والا با ما خواهی بود. اما اگر پیش از آن بمیری، روز جزا با یادگار پیامبر خواهی بود، یعنی خاندانش؛ که خود فرمود: <من دو یادگار میان شما بر جای مینهم که اگر به آن دو، چنگ زنید، هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و خاندانم>.
پیر مرد گفت: پس از آنکه این خبر را شنیدم، دیگر نگرانی ندام.
امام صادق علیه السلام آنگاه ویژگی پدر و اجداد قائم را شناساند: بدین سان که او به ترتیب، فرزند حسن، علی، محمد، علی، موسی است (که در آنجا بود). امام آنگاه به فرزندش موسی اشاره کرد که فرزند اوست. و فرمود: ما دوازده تن همگی معصوم و مطهّریم.
امام صادق علیه السلام در ادامۀ حدیث توضیح داد:
به خدا سوگند، اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را طولانی میکند، تا اینکه قائم ما خاندان خروج کند.
بدانید! شیعۀ ما در زمان غیبتش، در آزمون و حیرت میافتند.
در آن دوره مخلصان بر هدایتش استوار میمانند.
خدایا! آنان را بر این استواری کمک کن.
نکته اول:
این حدیث درس انتظار است از پیرمردی که نام او را نمیدانیم، گمنامی نام آشنا که هنوز دهها سال به میلاد امام مهدی علیه السلام باقی مانده، این همه اظهار اشتیاق به دیدار آن بزرگ نشان میدهد.
امام صادق علیه السلام به شوقِ کم مانندِ پیری روشن ضمیر، چنان پاسخ میدهد. برای او توضیح میدهد که وقتی کسی معرفت امام مهدی علیه السلام داشته باشد، تقدّم و تأخّر در زمان ظهور، تفاوتی برایش نخواهد داشت؛ اگر زمان ظهور را دریافت، در رکاب امام زمانش خدمت میکند؛ و اگر پیش از آن زمان درگذشت، همراه خاندان نور خواهد بود، از آن روی که در دل قصد یاری بیدریغ امام مهدی داشته و خداوند، صداقت او را در این نیت خیر میداند.
نکته دوم:
دعای امام صادق علیه السلام برای شیعۀ مخلص که در آزمونهای دشوار دورۀ غیبت، بر این عقیده پای میفشارند، دیدنی و درس آموز است؛ دلدادگانی که دل به توفانهای مخالف نمیسپرند، و همواره بر این آیین میمانند، تا وقتی که جان در تن دارند.
درس پنجم – در ادامۀ هدایتهای دو پیامبر
هشام بن حکم یکی از یاران امام صادق علیه السلام است که در زمان جوانی به حضرتش پیوسته و از محضر آن امام همام درس آموخته و پس از آن عمری پربرکت را در مسیر دفاع علمی از اهل بیت گذرانده است.
روزی امام صادق علیه السلام در جمع یاران خود، همچون محمد بن نعمان، حمران بن اعین و هشام بن سالم نشسته است که از هشام بن حکم میخواهد تا مناظرۀ خود با عمرو بن عبید (دانشمند بزرگ معتزله) را بازگوید. این در زمانی است که هشام بن حکم، جوانی کم سال و ناشناخته است، ولی عمرو بن عبید، پیرمردی مشهور.
هشام ابتدا به دلیل حیا، از بازگویی مطالب در محضر امام علیه السلام عذر میخواهد. اما به امر امام قصۀ برخورد و مناظرۀ خود را باز میگوید. خلاصۀ مطلب این است که خداوند برای اعضای بدن انسان قلب قرار داده که جنبۀ فرماندهی بر دیگر اعضا داشته باشند و بدون دستورات قلب، از آنها کاری ساخته نیست.
همین سان، خداوند برای جامعۀ انسانی امامی قرار داده است که همگان با اطاعت از او راه نجات و عبودیت پیمایند و بدون آن راه بندگی خدا را پیدا نمیکنند.
پس از اینکه هشام قصۀ خود را باز گفت، امام صادق خندید و فرمود:
این مطالب را چه کسی به تو آموخت؟
هشام پاسخ داد: مطالبی است که از شما آموختهام و نظمی به آنها دادم و گفتم.
فرمود: به خدا سوگند، اینها در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.
نکته:
نبوت و امامت در ادامۀ آموزۀ توحید و برای تحقق آن در زندگی انسان است. این حقیقتی است که دلایل عقلی و نقلی فراوان بر آن گواهی میدهد. عبادت خدا از معبر اطاعت پیامبران و جانشینان راستین آنان میگذرد، همان گرامیان که مانند پیامبران، منصوب خدایند و بشر را – با دانش نارسا و گرایشهای خطا – راهی بدان نیست.
در جریان این گفتگو، امام صادق علیه السلام آشکارا بیان میدارند که گفتمان امامت در ادامۀ نبوت، حقیقتی است که در کتابهای آسمانی حضرت ابراهیم و حضرت موسی علیهما السلام نوشته شده و اینک به زبان هشام جاری شده است.
درس ششم – دعایی برای تعقیب نماز ظهر
عبّاد بن محمد مدائنی میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالی که نماز ظهر گزارده و دست به دعا برداشته بود. در دعایش به درگاه الهی عرضه میداشت:
در حالی که نیاز ما به شناخت سبک زندگی در مکتب خاندان نور، همواره رو به افزونی مینهد، متأسّفانه ما در باب بیان مطالب در بارۀ این گرامیان به روزمرّگی و تکرار بیانهای کلیشهای گرفتار آمدهایم. این چالش بزرگ، راهکارها و تصمیمهای جدّی میطلبد.
کمترین کار برای حلّ این مشکل، مرور پیوستۀ منابع معتبر شیعی در این زمینه با نگاهی نوگرایانه برای یافتن مدخلهای ابتکاری است؛ منابعی که گنجینههایی ناکاویده در آنها هست و کاوشی مخلصانه و مجدّانه میطلبد.
باید منابع بازمانده از دیروز را با نگاهی امروزین بازنگری کنیم و برای آینده به بازنگاری آنها بنشینیم. این وظیفه، هر روز بیش از روز پیش بر عهدۀ دانشیان، به ویژه حوزویان و دانشگاهیان سنگینی میکند.
این همان ضرورتی است که نگارنده را بر آن داشت تا در آستانۀ هفدهم ربیع الاول، زادروز گرامی امام صادق علیه السلام یادداشتی مختصر، ولی معتبر و کاربردی بنگارد و به پیشگاه دوستداران حضرتش پیشکش دارد.
این قلم انداز عمدتاً بر مبنای کتاب ارزشمندی نوشته شده که تا کنون کمتر دیده شده و کمتر بدان ارجاع شده است. و البته با کمک گرفتن از منابع معتبر دیگر. کتاب «روضة العارفین و نزهة الراغبین» برگی از کارنامۀ پربرگ و بار محدثی کرامند از بزرگان سدۀ یازدهم و دوازدهم است؛ سید هاشم بحرانی، که غالباً به آثاری مهم همچون «غایة المرام» در امامت و «تفسیر برهان» در تفسیر شناخته میشود.
بحرانی در این کتاب، 157 تن از پیروان صدیق مکتب اهل بیت علیهم السلام را به اختصار شناسانده و در بارۀ هر یک، نکاتی، مختصر یا مفصّل، از منابع معتبر نقل میکند. این شخصیتها به دورههای مختلف تاریخ اسلام تعلّق دارند و نکات برگزیده از تنوّع ویژهای برخوردارند. کتاب برای نخستین بار، در سال 2011 میلادی با تحقیق کریم جهاد الحسّانی توسط مرکز الأمیر لإحیاء التراث، در نجف اشرف، در یک مجلد، 630 صفحه منتشر شده است.
در این یادداشت، تنها شش درس از شش تن از یاران ششمین امام معصوم انتخاب شده، و پس از هر درس، یک یا چند نکته از آن درس بازگو شده است؛ بدان امید که در پرتو آنها، با گوشههایی از مکتب تربیتی امام صادق علیه السلام آشنا شویم و این درسها را برای زندگی خود به کار گیریم.
درس اول – دقت در مسائل مالی
محمد بن ابی عُمَیر از یاران بلندپایۀ امام صادق علیه السلام بود. 94 کتاب و مجموعه از احادیث حضرتش گرد آورد که بعدها منابع اصلی کتابهای حدیثی معتبر شیعه مانند کافی، تهذیب، استبصار، و من لا یحضره الفقیه شدند.
این مجموعهها تنظیم موضوعی نداشتند. لذا در کتابهای نسل بعد، مطالب آنها با تنظیم موضوعی تقسیم شد و هر حدیثی در باب مربوط به خودش جای گرفت. بدین جهت این گونه مجموعهها را – که مربوط به سدۀ دوم و سوم هجری میشود - «اصل» مینامند تا تفاوت آنها با کتابهای نسل بعد (سدۀ چهارم و پنجم) روشن شود.
متن بسیاری از «کتابهای اصل» به دست ما نرسیده ولی مطالب آنها به صورت موضوعی در کتابهای دیگر نقل شده است. و سرنوشت 94 اصل محمد بن ابی عُمَیر نیز چنین است.
جاحظ – دانشمند سنّی سدۀ سوم که با شیعه و دانشمندان آن میانۀ خوشی ندارد – در آثار خود اقرار میکند که ابن ابی عُمَیر در شمار برترین مردم از جهت ورع و عبادت بود و او را «یگانۀ روزگار خود» میداند.
محمد ابن ابی عمیر این کارها را در حالی سامان میداد که به تجارت پارچه اشتغال داشت. پیش از زندانی شدن ثروتمند بود که ثروتش را تا پانصد هزار درهم برآورد کرده بودند.
بیشتر این اموال را در سه مسیر از دست داد: ترویج احادیث اهل بیت، کمک مالی به نیازمندان شیعه، و تنگدستی ایام زندان. وقتی که از زندان آزاد شد، با وجود آن همه اموال، به شدّت نیازمند شد.
برتری اخلاقی و برگ زرّین زندگی او همین جا آشکار شد:
ابن ابی عمیر از شخصی ده هزار درهم طلب داشت. آن شخص به فکر پرداخت بدهی خود افتاد، اما پول نقد برای این کار نداشت. از سوی دیگر، ابن ابی عمیر را در نظر آورد: شخصیت بزرگ شیعه با جایگاه ویژه در علم و ثروت و تعلیم و کارگشایی از دیگران، که به مشکل مالی افتاده است.
مرد بدهکار برای پرداخت بدهی، خانۀ خود را فروخت و مبلغ ده هزار درهم را برای ابن ابی عمیر برد. ابن ابی عمیر با او سخن گفت:
- این پولها چیست؟
- بدهی است که به شما داشتم.
- ارثی به تو رسیده؟
- نه.
- پولی به تو بخشیده؟
- نه.
- زمین یا مِلک خاصّی که زائد بوده، فروختهای؟
- نه.
- پس این پول را از کجا آوردهای؟
- خانۀ مسکونی خودم را فروختم تا بدهی ام را بپردازم.
«ذریح محاربی» (از شاگردان امام صادق علیه السلام) برایم نقل کرد که حضرتش فرمودهاند: «کسی را به خاطر بدهی نباید از خانهاش بیرون کرد». به خدا قسم من اکنون به یک درهم از این پولها نیاز دارم، ولی یک درهم از آنها را نمیگیرم. آنها را بردار و برو و در خانهات بنشین.
نکته:
عمل به احادیث اهل بیت علیهم السلام کاری آسان نیست، بلکه خلوص و جهادی شایان میطلبد، خصوصاً در زمانی که انسان در شرایط رفاه و راحتی و آرامش نباشد. این گونه رفتار و تعامل ابن ابی عمیر با مرد بدهکار باید مانند الگویی روشن پیش چشم مردمی باشد که ادعای آنها دوستداریِ امام صادق علیه السلام است که درس دوستداری را بدین سان از چنین یارانی فرا گیرند.
درس دوم – شیعه کیست؟
این درس را از محضر دو صحابی امام صادق علیه السلام فرا میگیریم.
الف. عیسی بن اَعیَن وقتی به حج میرفت و به عرفات میرسید، آنقدر در دعا برای دیگر مؤمنان میکوشید تا زمان وقوف در عرفات تمام شود.
به او گفتند: مال خود را صرف میکنی و جسم خود را به زحمت میاندازی تا به محلّی برسی که نیازهای خود را به خدای عزوجل عرضه بداری، آنگاه خود را از یاد میبری، و فقط برای دیگران دعا میکنی؟
پاسخ داد: وقتی برای دیگران دعا میکنم، یقین دارم که فرشتگان برایم دعا میکنند. ولی وقتی برای خودم دعا میکنم، به این مطلب یقین ندارم.
ب. عبدالله بن جندب گوید: در موقف عرفات بودم. ابراهیم بن شعیب را دیدم که یک چشمش را از دست داده بود. چشم سالم او آنقدر گریسته بود که سرخ شده و مانند خون بسته شده بود.
به او گفتم: یک چشم را از دست دادهای. من میترسم که چشم سالم را نیز از دست بدهی. کاش کمتر گریه کنی تا چنین نشود.
گفت: به خدا سوگند امروز یک دعا برای خودم نکردهام.
گفتم: برای چه کسی دعا کردی؟
گفت: برای برادران ایمانی دعا کردم، زیرا از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «هر کس در نهان برای برادر خود دعا کند، خداوند ملکی را بر او میگمارد که به او میگوید: دو (یا چند) برابر این خواستهها را به خودت میدهند». من خواستم که برای برادران دینی دعا کنم تا ملک موکّل دعاگویم باشد.
نکته اول:
ایثار، صفت پسندیدهای است که معمولاً فقط در مسائل مالی به ذهن ما میآید. مانند وقف اموال در بنای مسجد و مدرسه و کمک به نیازمندان، ولی در مسائل معنوی و درجات ایمانی نیز ایثار ضرورت دارد، یعنی اینکه انسان در هنگام دعا دیگران را بر خودش مقدّم بدارد.
نکته دوم:
اگر دعا برای یک برادر دینی – یعنی یک مؤمن عادّی – چنین رتبۀ بلندی دارد، دعا برای امامی که همۀ کمالات مادّی و معنوی ما، و همۀ درجات دنیایی و آخرتی ما به طفیل وجود او و به برکت لطف پدرانۀ اوست؛ چه جایگاهی دارد و چه برکتی به انسان میرساند؟
چه مایه زیان میبیند کسی که خود را از چنین سرمایۀ معنوی محروم کند!
درس سوم – شیعه کیست؟
ابوسعید، ابان بن تَغلِب یکی از اصحاب والامقام ائمۀ اطهار بود که امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام را درک کرده و از آن گرامیان حدیث نقل کرده است.
جایگاه او در دین به آنجا رسیده بود که امام باقر علیه السلام به او میفرمود: «در مجلس مدینه بنشین و فتوا بده، زیرا من دوست میدارم که در میان شیعیانم مانندت دیده شوند».
ابان در علوم مختلف زمان خود – مانند تفسیر، فقه، حدیث، ادبیات، لغت، نحو – سرآمد بود و کتابهایی نوشته بود. به سال 141 در زمان امام صادق علیه السلام درگذشت.
جمیل بن درّاج – که خود، از بزرگان اصحاب آن حضرت است – گوید: خبر فوت ابان را به امام صادق علیه السلام دادیم. امام فرمود: «خداوند بر او رحمت آورد. مرگ ابان، دل مرا به درد آورد».
ابان بن تغلب به ابوالبلاد گفت:
«ای ابوالبلاد! میدانی شیعه کیست؟ شیعه کسی است که وقتی مردم پس از پیامبر به اختلاف افتادند، به کلام علی علیه السلام استناد کند. و در اختلافاتی که پس از علی علیه السلام روی میدهد، به جعفر بن محمد [علیه السلام] رجوع کند».
نکته:
«رمز پیروی از حق و دین الهی در هر زمان، حجت حیّ خدا در آن روزگار است»
جناب ابان در زمان امام صادق علیه السلام محور دین را آن حضرت میداند. و شیعه را کسی میداند که پیرو آن بزرگوار باشد، وگرنه پیرو حق نیست، گرچه ادّعای پیروی امامان پیشین را داشته باشد.
درس چهارم – انتظار هماره
مسعدة بن صدقه گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که پیرمردی قد خمیده، عصا زنان وارد شد. سلام گفت. حضرتش جواب سلام داد.
خدمت حضرت عرض ادب کرد و گریست.
امام علت گریه پرسید.
پیرمرد پاسخ داد: صد سال است در انتظار قائم شما خاندان ماندهام، پیوسته میگویم: این ماه و این سال. اینک سنّم زیاد شده، استخوانهایم نازک شدهاند، مرگم نزدیک شده ولی هنوز به آرزویم نرسیدهام. میبینم که هنوز گرفتارید و آواره، در حالی که دشمنان تان بر بال مراد پرواز میکنند. چرا نگریم؟
امام صادق علیه السلام به گریه افتاد و فرمود: پیرمرد! اگر خداوند به تو آن اندازه عمر دهد که قائم ما را ببینی، در جایگاه والا با ما خواهی بود. اما اگر پیش از آن بمیری، روز جزا با یادگار پیامبر خواهی بود، یعنی خاندانش؛ که خود فرمود: <من دو یادگار میان شما بر جای مینهم که اگر به آن دو، چنگ زنید، هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و خاندانم>.
پیر مرد گفت: پس از آنکه این خبر را شنیدم، دیگر نگرانی ندام.
امام صادق علیه السلام آنگاه ویژگی پدر و اجداد قائم را شناساند: بدین سان که او به ترتیب، فرزند حسن، علی، محمد، علی، موسی است (که در آنجا بود). امام آنگاه به فرزندش موسی اشاره کرد که فرزند اوست. و فرمود: ما دوازده تن همگی معصوم و مطهّریم.
امام صادق علیه السلام در ادامۀ حدیث توضیح داد:
به خدا سوگند، اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را طولانی میکند، تا اینکه قائم ما خاندان خروج کند.
بدانید! شیعۀ ما در زمان غیبتش، در آزمون و حیرت میافتند.
در آن دوره مخلصان بر هدایتش استوار میمانند.
خدایا! آنان را بر این استواری کمک کن.
نکته اول:
این حدیث درس انتظار است از پیرمردی که نام او را نمیدانیم، گمنامی نام آشنا که هنوز دهها سال به میلاد امام مهدی علیه السلام باقی مانده، این همه اظهار اشتیاق به دیدار آن بزرگ نشان میدهد.
امام صادق علیه السلام به شوقِ کم مانندِ پیری روشن ضمیر، چنان پاسخ میدهد. برای او توضیح میدهد که وقتی کسی معرفت امام مهدی علیه السلام داشته باشد، تقدّم و تأخّر در زمان ظهور، تفاوتی برایش نخواهد داشت؛ اگر زمان ظهور را دریافت، در رکاب امام زمانش خدمت میکند؛ و اگر پیش از آن زمان درگذشت، همراه خاندان نور خواهد بود، از آن روی که در دل قصد یاری بیدریغ امام مهدی داشته و خداوند، صداقت او را در این نیت خیر میداند.
نکته دوم:
دعای امام صادق علیه السلام برای شیعۀ مخلص که در آزمونهای دشوار دورۀ غیبت، بر این عقیده پای میفشارند، دیدنی و درس آموز است؛ دلدادگانی که دل به توفانهای مخالف نمیسپرند، و همواره بر این آیین میمانند، تا وقتی که جان در تن دارند.
درس پنجم – در ادامۀ هدایتهای دو پیامبر
هشام بن حکم یکی از یاران امام صادق علیه السلام است که در زمان جوانی به حضرتش پیوسته و از محضر آن امام همام درس آموخته و پس از آن عمری پربرکت را در مسیر دفاع علمی از اهل بیت گذرانده است.
روزی امام صادق علیه السلام در جمع یاران خود، همچون محمد بن نعمان، حمران بن اعین و هشام بن سالم نشسته است که از هشام بن حکم میخواهد تا مناظرۀ خود با عمرو بن عبید (دانشمند بزرگ معتزله) را بازگوید. این در زمانی است که هشام بن حکم، جوانی کم سال و ناشناخته است، ولی عمرو بن عبید، پیرمردی مشهور.
هشام ابتدا به دلیل حیا، از بازگویی مطالب در محضر امام علیه السلام عذر میخواهد. اما به امر امام قصۀ برخورد و مناظرۀ خود را باز میگوید. خلاصۀ مطلب این است که خداوند برای اعضای بدن انسان قلب قرار داده که جنبۀ فرماندهی بر دیگر اعضا داشته باشند و بدون دستورات قلب، از آنها کاری ساخته نیست.
همین سان، خداوند برای جامعۀ انسانی امامی قرار داده است که همگان با اطاعت از او راه نجات و عبودیت پیمایند و بدون آن راه بندگی خدا را پیدا نمیکنند.
پس از اینکه هشام قصۀ خود را باز گفت، امام صادق خندید و فرمود:
این مطالب را چه کسی به تو آموخت؟
هشام پاسخ داد: مطالبی است که از شما آموختهام و نظمی به آنها دادم و گفتم.
فرمود: به خدا سوگند، اینها در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.
نکته:
نبوت و امامت در ادامۀ آموزۀ توحید و برای تحقق آن در زندگی انسان است. این حقیقتی است که دلایل عقلی و نقلی فراوان بر آن گواهی میدهد. عبادت خدا از معبر اطاعت پیامبران و جانشینان راستین آنان میگذرد، همان گرامیان که مانند پیامبران، منصوب خدایند و بشر را – با دانش نارسا و گرایشهای خطا – راهی بدان نیست.
در جریان این گفتگو، امام صادق علیه السلام آشکارا بیان میدارند که گفتمان امامت در ادامۀ نبوت، حقیقتی است که در کتابهای آسمانی حضرت ابراهیم و حضرت موسی علیهما السلام نوشته شده و اینک به زبان هشام جاری شده است.
درس ششم – دعایی برای تعقیب نماز ظهر
عبّاد بن محمد مدائنی میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالی که نماز ظهر گزارده و دست به دعا برداشته بود. در دعایش به درگاه الهی عرضه میداشت:
« أَيْ سَامِعَ كُلِ صَوْتٍ، أَيْ جَامِعَ کلّ فوت، أَيْ بَارِئَ كُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ الْمَوْتِ، أَيْ بَاعِثُ أَيْ وَارِثُ، أَيْ سَيِّدَ السَّادَةِ، أَيْ إِلَهَ الْآلِهَةِ، أَيْ جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ، أَيْ مَلِكَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، أَيْ رَبَّ الْأَرْبَابِ، أَيْ مَلِكَ الْمُلُوكِ، أَيْ بَطَّاشُ أَيْ ذَا الْبَطْشِ الشَّدِيدِ، أَيْ فَعَّالًا لِما يُرِيدُ، أَيْ مُحْصِيَ عَدَدِ الْأَنْفَاسِ وَ نَقْلِ الْأَقْدَامِ، أَيْ مَنِ السِّرُّ عِنْدَهُ عَلَانِيَةٌ، أَيْ مُبْدِي أَيْ مُعِيدُ.
أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ عَلَى خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَى نَفْسِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ السَّاعَةَ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَ أَنْجِزْ لِوَلِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ، الدَّاعِي إِلَيْكَ بِإِذْنِكَ وَ أَمِينِكَ فِي خَلْقِكَ وَ عَيْنِكَ فِي عِبَادِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ - عَلَيْهِ صَلَوَاتُكَ وَ بَرَكَاتُكَ – وَعْدَهُ.
اللَّهُمَّ أَيِّدْهُ بِنَصْرِكَ وَ انْصُرْ عَبْدَكَ، وَ قَوِّ أَصْحَابَهُ وَ صَبِّرْهُمْ، وَ افْتَحْ لَهُمْ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ أَمْكِنْهُ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين».
اى شنونده هر صدا، اى گرد آورندۀ هر امرى كه از دست رفته باشد، اى آفريننده هر جاندار بعد از مرگ، اى برانگيزاننده، اى وارث، اى سرور سروران، اى معبود معبودها، اى سركش بر سركشان، اى فرمانرواى دنيا و آخرت، اى پروردگار پروردگاران، اى پادشاه پادشاهان، اى خدايى كه سخت با سلطه و چيرگى مىگيرى، اى خدايى كه هر چه را بخواهى بىدرنگ انجام مىدهى، اى شمارندۀ شمارۀ نفسها و گامهاى برداشته شده، اى خدايى كه نهان در نزد تو آشكار است، اى آغازگر، اى برگرداننده.
به حقّى كه بر برگزيدگان از آفریدگانت دارى و به حقّى كه نسبت به ايشان بر خود واجب فرمودهاى، از تو مسألت دارم كه بر محمّد و اهل بيت او درود فرستى، و در همين لحظه به آزادىام از آتش جهنّم منّت نهى و به وعده ولىّات و پسر پيامبرت كه به اذن تو بندگان را به سويت مىخواند، و امين تو در ميان خلق، و حجّت و راهنماى تو بر خلق مىباشد- كه درودها و بركاتت بر او باد- وفا نمايى، خداوندا، به يارى خويش او را يارى فرما، و آن بندهات را ياورى كن، و يارانش را نيرومند فرما، و آنان را شكيبا گردان و از جانب خويش تسلّط يارىگرى براى ايشان عنايت فرما، و در فرج و ظهور او تعجيل فرما، و او را بر دشمنانت و دشمنان رسولت چيرهگردان، اى مهربانترين مهربانان.
عباد بن محمد از امام صادق علیه السلام میپرسد: آيا براى خودتان دعا کرديد؟
و پاسخ میشنود: براى نور آل محمّد و راهبر ايشان، هم او كه به فرمان خدا از دشمنانشان انتقام مىگيرد دعا کردم. بار دیگر میپرسد: آن بزرگوار كى ظهور خواهد کرد؟ فرمود: هر گاه خداوند- كه خلق و امر به دست اوست- مشیت کند.
نکته اول:
عالم عامل زاهد جناب سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل، پیش از نقل این دعا مینویسد: « از تعقيبات مهمّ نماز ظهر، اقتدا به حضرت صادق عليه السّلام در دعا براى حضرت مهدى عليه السّلام است، هم او كه حضرت محمّد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در روايات صحيح بشارتش را به امّت خود داده، و نويد داده كه حضرتش در آخر زمان ظاهر خواهد شد».
نکتۀ دوم:
دعای خیر امام صادق علیه السلام در زمانی شامل حال یاران امام مهدی علیه السلام میشود که هنوز بیش از صد سال به میلاد حضرتش باقی مانده است. این گونه دعای حجت خدا سرمایهای است که میتواند توشهای گرانبها برای رهروان راه نورانی انتظار باشد.
حیف است که انسان نسبت به امر مهم نصرت امام زمانش سستی نشان دهد و سرمایهای گرانقدر مانند دعای امام صادق علیه السلام را از دست دهد.
این یادداشت ابتدا در سایت خبرگزاری تسنیم منتشر شده بود
خبرگزاری تسنیم
يكشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۲۷