1.آينده ى روشن بشر، حقيقتى است روشن، بديهى، فطرى، مسلّم و قطعى، كه تمام پيروان مكاتب، با اندكى تعقّل پذيرفته‌اند و می‌پذيرند. البتّه اين انديشه ى فطرى جهانى، در اسلام، روشنتر از ديگر مكاتب و اديان منسوخه، تبيين شده و در ميان فرقه هاى مختلف اهل قبله، تشيّع بيش از ديگر گروهها به ذكر جزئيّات ـ بر اساس منابع وحيانی ـ پرداخته است. اين مدّعا، مستند به ادلّه ى چندى است كه اكنون مجال بيان آنها نيست. و تبيين آنها در جايگاه خاصّ خود، بايد صورت انجام پذيرد.هدف، بيان نكته‌اى ديگر است: بر مبناى همان شيوه ى بيان و تربيت قرآنى كه گفته شد، پس از قبول حقيقت مسلّم آينده ى روشن براى بشر، بي‌درنگ ضرورتِ بهينه سازى فرد و جامعه در مسير انتظار موعود مصلح پيش مي‌آيد، و در پى آن پرسشى كوتاه كه: براى اين ضرورت، چه كرده‌ايم؟
2.انتظار، سرمايه‌اى معنوى است كه خداى سبحان به بشر داده تا به كمك آن، به اوج عروج معنويت برسند، امّا به همان شرط كه گفته شد، يعنى بهره گيرى صحيح از آن. بيش و پيش از تمام عوامل، درك و احساس نياز به ظهور و حضور امام موعود است، همان درك و احساسى كه غريق به كشتى نجات، غريبِ راه گمكرده به راهنماى راه‌آشنا، و تشنه ى خشكيده لب به آب صاف و زلال دارد. «انتظار» را برترين عبادت دانسته‌اند، از آن رو كه اين شعله را در درون انسان منتظر برمي‌افروزد تا پرتو آن، هرچه نامردى و نامرادى را بسوزد.
3.امام صادق(ع) در كلامی جاودانه، «عمل به ورع و محاسن اخلاق» را همزمان با انتظار، برنامه ى عملى ضرورى دانسته‌اند، براى كسانى كه دوست دارند در زمره‌ى ياران امام موعود باشند. منتظر، همواره بايد تمام اعضاى خود را چشم و گوش بداند: چشمی به راهِ رسيدن حضرتش و گوشى در انتظار شنيدن نداى آسمانىِ ظهور. كسى كه سفره ى درون را براى آن روز خدايى و عدالت گستردهى آن نگسترده، چگونه می‌تواند از موعود عدالت دم زند؟
و چه زيبا گفت بزرگ بانوى شعر پارسى:
پروين! چگونه جامه تواند بُريد و دوخت
آن كس كه نخ نكرده به يك عمر، سوزنى؟!

۴.«تربيت نسل مهدوى» نخستين و برترين ضرورت است. براى رسيدن به چنان فرد و جامعه‌ای تمام امكانات را بايد براى اين مهم به كار گرفت. آيين تربيت نسل مهدوى چيست؟ در غوغاى هجوم وسايل ارتباطى و پيامهاى رنگارنگ آنها، چگونه بايد «پيام آسمانىِ انتظار» را به گوش مردمان رسانيد به گونه‌ای كه بر جان آنها بنشيند؟‌
آسمانى بودن و فطرى بودن اين نداى الهى قابل انكار نيست، ولى در جايى كه براى انتقال سخيف‌ترين پيامها، تمام امكانات علمی و آخرين دستاوردهاى دانش بشرى را به كار می‌گيرند، ما براى رساندن اين نداى فطری كه به نوعى با شهوتها وميل هاى نفسانى تعارض دارد، كداميك از آن امكانات و فناوریها را به كار گرفته‌ایم؟
۵. باید در مقام فرد، متخلّق به اخلاق مهدوى باشيم و در سطح جامعه، در تربيت مهدوى بكوشيم. البتّه در صدر برنامه هاى اخلاق و تربيت مهدوى، توجّه دادن خود و ديگران به ياد و فرياد مهدوى، شور و شعور مهدوى، ايمان و آرمان مهدوى، و انتظار هماره ى حضرتش جاى دارد، كه ديده را تنها به اميد ديدار حضرتش بر در بدوزى و در هجرانِ آن جانِ جهان بسوزى. ساختن درون فرد و برون جامعه، تنها از معبر اين سوختن و ساختن می‌گذرد و در اين روزگار غيبت، جز اين راه، هيچ راه نجاتى در برابر سرگردانى و حيرت‌ها و فتنه‌ها تصوّر نمي‌رود، چرا كه حضرتش، در اين روزگار، مصداق والاى حديث سفينه و ثقلين و باب حطّه است، و نمونه ى آشكار اين سخن كه ـ به هدايت امام هادى (ع) ـ در زيارت جامعه ى كبيره می‌خوانيم :«و الباب المبتلى به النّاس من اتاكم نجا و من لم يأتكم هلک».امّا از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه دفترى كه با چنين جملاتى باز شود، نبايد در آن سطورى جز اخلاق و تربيت مهدوى يافت.
۶.هر تغييرى در برون آفاق، ريشه در تغيير درونِ انفس دارد. تغيير در درون، يعنى: تغييرِ نوع بهره‌ورى از نعمت اختيار. «ظلم به نفس» نيزـ كه ريشه‌ى همه‌ى ستم‌هاى ديگر است - از سوء اختيار انسان نشأت می‌گيرد، زمانى كه انسان به اختيار خود، «شر» را بر می‌گزيند و بر «خير» ترجيح مي‌دهد.
قرآنِ بزرگ، آنجا كه از اهداف بعثت پيامبران سخن می‌گويد، از انسان ياد می‌كند و انتخاب عدالت توسّط او در كمال آگاهى و آزادى و اختيار، نه به جبر پيامبران. در سوره‌ی حدید سخن از این است که یکی از اهداف پیامبران آن است که: «مردم به عدالت اقدام کنند».
۷.در اين تعبير، بايد ژرف نگريست. مردم به اختيار خود، «قسط» را برمی‌گزينند و آن را بر پاى مي‌دارند، نه اين كه كسى (پيامبر خدا يا ديگرى) آنها را بدان وادارد. عدالت تنها در اين صورت، پايدار می‌ماند؛ همچون درختى استوار كه ريشه‌اى محكم در زمين دارد و شاخه‌هاى گسترده و پربار و بر در هوا. درختِ بدون ريشه در برابر كدامين باد سبك، توان استقامت دارد، چه رسد به توفانهاى سهمگين؟
۸.بر پاي‌دارى عدالت توسّط مردم، يعنى حركت از ظلم به سوى عدالت، يعنى گريز از وضع موجود به سوى عدالت موعود. اين كار زمانى انجام می‌پذيرد كه آدمى، اگر به اختيار خود، بدى را برگزيده، به اختيارى ديگر روى آورد و نيكى را برگزيند. اين كار، البتّه به آسانى روى نمي‌دهد. دل كندن از برخى جاذبه‌هاى گذرا، ثابت قدمانى می‌طلبد كه از راه نلغزند و ژرف‌بينانى كه فريب سرابها را نخورند. اينان، صد البتّه‌اندك‌اند. و همين است سرّ مهجوريّت عدالت در طول هزاره‌هاى تاريخ بشر. و همين است سرّ غربت و بی‌ياورىِ امام موعود عدالت در درازناىِ سده‌هاى غيبت حضرتش.
۹.حركت از ظلم به عدالت، مقدّمه‌اى بس مهمّ دارد: «احساس ظلم و اقرار درونى به آن». سفر شكوهمند توبه، از همين نقطه آغاز می‌شود. سير و سفر جاودانه‌اى كه «حرّ يزيد» را به «حرّ شهيد» بدل ساخت، از همين جا شروع شد. و هر كس آزادگى را می‌طلبد، بايد ابتدا خود را از قيد نفس آزاد سازد. يعنى با نگاهى ژرف كه پرده‌ى دنياطلبى و شهوت‌خواهى بر آن نيفتاده باشد، سراب را از آب بازشناسد، آنگاه با گامهاى استوار، راهى دشوار، امّا خوش‌فرجام را طى كند. تنها كسى می‌تواند عدالت را در سطح جامعه تحقّق بخشد كه بيش از آن و پيش از آن، عدالت را در درون خود نهادينه كرده باشد.
۱۰.اين است راه رسيدن به عدالت موعود، و اين است آيين برپايىِ جامعه‌ى مهدى پسند. امروز حضرتش همین را از ما می‌طلبد. خواسته‌ای که خیر و صلاح دین و دنیای ما در آن است. کسی که در این راه زیبا گام می‌نهد، چندان در بند این نیست که تشرّف به حضور حضرتش یابد یا نه. از آن روی که در حال انجام وظیفه است، همان گونه که اویس قرنی یک عمر به انجام وظیفه‌اندیشید، بدون اینکه پیامبر رحمت را حضوراً ببیند. ترویج چنین فرهنگی امروز ضرورتی برای همگان است.
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۰