آخرین نوشته ها
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۰۶٫۶۵۰ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۹۸
بازدید از این یادداشت : ۲۶۶

پر بازدیدترین یادداشت ها :
بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب البروج في أسماء أمیرالمؤمنین علیه السلام

1. در روزهای تلخی که مردم یمن آتش و خونِ برخاسته از کینه و ناجوانمردیِ دنیاطلبان مسلمان‌نما را تجربه می‌کنند و در آتش جاهلیت مدرن قرن پانزدهم می‌سوزند، نگاهی به گذشتۀ افتخارآمیز و فرهنگی یمن می‌تواند یک بار دیگر نظر ما را به این حقیقت تلخ جلب کند که نگاه فرهنگی به پیرامون، امروز همچون دیروز، نیاز جدّی همگان بوده و هست.
هدف از این گفتار، گامی کوچک در این راه است.

2. موضوع این گفتار، مروری بر یکی از گوهرهای درخشان فرهنگ و اندیشۀ یمن در سدۀ نهم هجری است.
کتاب البروج في أسماء أمیرالمؤمنین علیه السلام نوشتۀ هادی بن ابراهیم بن علی الوزیر (758 – 822 ق.) – از بزرگان زیدی یمن – برای نخستین بار، به سال 1429 با تحقیق محمد اسلامی یزدی توسط دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر شده است.
نویسنده از خاندانی مشهور از سادات یمن است که خود کتاب <تاریخ بنی الوزیر> را در بارۀ آنان نوشته است (مقدمه، ص 12). جدش سید مرتضی بن المفضّل در بارۀ اسماء امیرالمؤمنین علیه السلام کتابی به نام البیان نوشته که هادی از آن بسیار بهره برده است. در باره مشایخ و تلامیذ او در مقدمه التحقیق (ص 10 – 11) توضیح کافی آمده است. در همین مقدمه، 43 اثر مکتوب از آثارش یاد شده است (ص 12 – 17) که در موضوع‌های مختلف است. در میان آنها ارجوزه‌های عدیده در زمینۀ عقاید دیده می‌شود.

3. هادی وزیر در باب دفاع از امامت امیرالمؤمنین علیه السلام علاوه بر همین کتاب (البروج) کتابی دیگر نوشته با عنوان <التفصیل في التفضیل> که در آن سخنان ابوبکر بن العربی در کتاب <تحفة الأحوذي في شرح سنن الترمذي> را رد کرده است. مؤلف خود در کتاب البروج ص 134 و 201 از آن یاد می‌کند. ابن عربی مالکی در تحفة الأحوذي ابوبکر را اعلم از امام علی علیه السلام دانسته و هادی وزیر در مورد این سخن می‌نویسد: «هذه مقالة مردودة وفي الترهات معدودة». این کتاب نیز تا کنون چاپ نشده و مصحح کتاب البروج قصد تحقیق و نشر آن را دارد. (ص 13). نیز ذیل اسم <دمار الشرك> به کتاب دیگر خود شرح المفاخرة ارجاع می‌دهد. (ص 113).

4. هادی وزیر، در ادبیات عربی، زبردست بوده است. وی قصیده‌ای در پاسخ به سخن برادرش حافظ محمد بن ابراهیم الوزیر سروده که در مقدمه این کتاب (ص 18 – 26) آمده است. حافظ محمد در چکامه خود، در عین ابراز محبت امیرالمؤمنین علیه السلام، به تأیید عقیدۀ سلفی سخن گفته و هادی وزیر در قصیده‌ای حدود 150 بیتی به او پاسخ می‌گوید. در این قصیده، تاریخچه‌ای مختصر از مظلومیت اهل بیت به نظم آورده و پیامد ستم به اهل بیت را تزلزل قوم در مبانی علمی‌شان می‌داند. به گونه ای که کلام دانشوران مکتب خلفا را شمشیری کشیده در برابر حقیقت می‌شمارد.
این قصیده، خود جای آن دارد که به عنوان گزارشی از سدۀ نهم در باب تاریخ اندیشه، با ترجمه و شرح فارسی عرضه شود.
همچنین در قصیده‌ای کوتاه که در پایان کتاب آورده، حسن عقیده و ارادت خود به آستان مقدس علوی را در قالب توسلی منظوم نشان داده است تا به شفاعت حضرتش دست یابد.(ص 294).

5. مؤلف، این کتاب را – که در نسخه چاپی فعلی بیش از 250 صفحه دارد – به تصریح خود، در مدت 16 روز (4 تا 20 شوال 809) نوشته (ص 293). و این از عجایب امور است.
همین سرعت عمل، قدرت علمی مؤلف را به خوبی نشان می‌دهد.
وی هدف اصلی خود از تألیف کتاب را هدایت کسانی می‌داند که عقیدۀ نواصب را دارند. با این همه کتاب حاضر را موجز می‌داند و آرزو می‌کند که فرصتی برای بسط کلام در پاسخ گویی به نواصب پیدا کند. (ص 293).
او مطالب خود را تحت عنوان نامهای امیر المؤمنین علیه السلام و اوصاف حضرتش به ترتیب الفبایی سامان داده و 290 اسم و صفت برشمرده است. اما در ترتیب حروف، شیوه‌ای شگفت به کار گرفته است. به این ترتیب:
الف، ب، ت، ث، ج، ح، خ، د، ذ، ك، ل، م، و، ن، ص، ض، ع، غ، ط، ظ، ف، ق، ر، ز، ه، س، ش، ي.
اشاره می‌شود که پیش از این در موضوع اسماء و اوصاف امیر المؤمنین علیه السلام و شرح و تحلیل آنها چند مطلب منتشر شده بود:
الف. اللوامع النورانیة في أسماء علي وأهل بیته القرآنیة، نوشته محدث سدۀ دوازدهم سید هاشم بحرانی، تحقیق:محمد درودی، قم: دار التفسیر، 1427.
این کتاب بر اساس آیات قرآنی و روایات شیعی 1154 نام را برشمرده است. به گفتۀ مؤلف آن را بر اساس تفسیر البرهان و پس از آن نوشته است.
ب. فهرستی که در آغاز جلد چهارم تعلیقات إحقاق الحق آمده و بیش از هفتصد عنوان را در بر دارد. منابع آنها روایات سنی است که متن روایات در تعلیقات إحقاق الحق نقل شده است.
ج. مقاله علی علیه السلام در آیینه نامها، کنیه‌ها و القاب نوشته زهرا شهرابی فراهانی در فصلنامه سفینه شماره 14، که مبتنی بر روایات شیعی است.
د. مقاله مناقب آسمانی امام نیکان نوشته نگارندۀ سطور، در سایت اینترنتی کتابخانۀ تخصصی امیرالمؤمنین علیه السلام، مشهد. این مقاله بر اساس کتاب اللؤلؤ الوهاج چاپ کتابخانۀ یادشده سامان گرفته که احادیث معراجیۀ واجد فضائل علوی را گرد آورده است.
اما این کتاب، ویژگی خاصی دارد. اولاً اقدم از تمام این منابع است. ثانیاً اثر دانشوری زیدی است. ثالثاً برای نخستین بار منتشر شده است.

6. مؤلف کلمات یا عباراتی را به عنوان اسماء و اوصاف امیر المؤمنین علیه السلام برگزیده، با این ضوابط (ص 30 و 276):
یک. بر اساس نصّ قرآن.
دو. بر اساس نصوص نبوی
سه. آنچه از افعال و صفات حضرتش مشتق شده است.
آنگاه در پایان کتاب آرزو کرده که مستدرکی بر کتاب بنویسد (ص 293). به نوشتۀ محقق کتاب، نویسنده به این هدف رسیده است و محقق، مواد موجود در مستدرک را در میان ابواب خود تقسیم کرده است. (ص 30). به عنوان نمونه، در حرف الف، عنوان اعزّ الخلق را از مستدرک مؤلف افزوده است (ص 46).
البته به این تقسیم مؤلف باید گروه چهارم و پنجم را بیفزاییم. گروه چهارم شامل کنیه‌های حضرت است و گروه پنجم اوصافی که برخی به حضرت نسبت داده اند.
اینک نمونه‌هایی از این پنج گروه عناوین بیان می‌شود تا شیوۀ مؤلف روشن شود.
گروه اول: أذُن واعیة، خیر البریة بعد خیر البریة، لسان الصدق الناطق، المتصدّق في صلاته بخاتَمه، مطعِم الطعام، الشاهد، الشاري، نفْس رسول الله.
مؤلف گروهی از آیات نازله در مورد حضرتش را زیر عنوان <جلیل المناقب> فهرست کرده که خود فهرست جالبی است (ص 81 – 84).
گروه دوم: الأنزع من الشرك، باب المدینة، ثالث سبّاق الأمم، خاصف النعل.
مؤلف 24 روایت در فضائل را – به نقل از ابن ابی الحدید - ذیل عنوان <المخصوص بالکرامات> نقل می‌کند.
گروه سوم: الباذل نفسه في الله، البایع نفسه من الله، البلیغ، الباسل، البکّاء في المحراب، ترب الهدی، الثالم للکفر، ثهلان الحلم الراسخ.
توان ادبی مؤلف به او کمک کرده تا از برخی ویژگی‌های حضرتش چندین عبارت استخراج کند، مانند شجاعت، علم، عبادت.
معجزات حضرتش در این باب آمده مانند: مکلّم الشمس، یوشع بن نون في ردّ الشمس له بعد الغروب.
در این باب نیز ذیل اسم <الفائق علی المهاجرین والأنصار> فهرستی از برتری‌های حضرتش بر دیگر صحابه می‌آورد. (ص 239 – 241).
گروه چهارم: ابو الحسن، ابو الریحانتین، ابو تراب.
گروه پنجم: نجم ثاقب (بر اساس توصیف محمد بن حنفیه از امام علی علیه السلام).
برخی از این اسماء را ابوالخطاب، از دانشوران زیدی، در فهرستی که برای اسماء رسول خدا بر شمرده و وزیر آنها را با ادلۀ خود، برای امیر المؤمنین بیان می‌دارد. نمونه آن: البلیغ، التواب، الداعي الی الله.
گاهی مؤلف عنوانی را که حضرت امیر در وصف رسول خدا به کار گرفته، برای خود امیرالمؤمنین به کار می‌گیرد، مانند: <طبیب دوّار بطبه>، آنگاه می‌گوید که به دلیل <ما بینهما من الملابسة> آن را برای امیر بیان می‌دارد. (ص 220).
نکته دیگر اینکه گاهی در یک موضوع چندین اسم ساخته و غالبا به یکدیگر ارجاع می‌دهد. نمونه: لسان الحق الناطق، البلیغ، ذلق.
مثلاً ذیل <الشمّیر في حرب المشرکین والبغاة> می‌نویسد: «قد تقدّم لنا کلام في هذا المعنی، ... ونذکر هاهنا ما ذکره الفقیه حُمید...» (ص 282). و ذیل <الوضيّ> می‌نویسد: «إنما أعدنا هاهنا تکراراً لأسمائه علی عادتنا في إیرادها، مختلفة الألفاظ، متفقة المعاني» (ص 173).
برای رعایت اختصار، به این مقدار در شناساندن روش مؤلف بسنده می‌شود.

7. سه نکتۀ دیگر در مورد کتاب قابل ذکر است:
یک. مؤلف زیدی، از ائمه اطهار علیهم السلام نقل می‌کند. به عنوان نمونه:
امام سجاد علیه السلام: ص 64 و 167، امام باقر علیه السلام: ص 48، 51، 241 (حدیث لا فتی به روایت آن گرامی به هشت طریق)، امام صادق علیه السلام: ص 44، 247، امام کاظم علیه السلام: ص 151، امام رضا علیه السلام: ص 39.
دو. نقد در این کتاب جایگاه جدی دارد. چند نمونه یاد می‌شود:
* نقد بر نووی در تفسیر حدیث <أقضاکم علي> (ص 38).
* نقد بر ابن ابی الحدید در تفسیر جمله‌ای از نامۀ حضرتش به معاویه (ص 90 – 91).
* نقد بر زمخشری در باب تبلیغ آیات سوره توبه (ص 165).
* نقد بر ابن عربی مالکی ذیل اسم <العالِم> (ص 201).
سه. عبارات ادیبانه مؤلف زیبایی خاصی به متن بخشیده است. به چند نمونه اکتفا می‌شود:
<وکل وجد فیها مجالا ً فأجاد فیها مقالاً> (ص 79).
<ومن هذا ما لو ذکرناه مبسوطاً وافیاً، لکان تألیفاً شافیاً وکتاباً کافیاً، وإنما نذکر ما هو کالشرح للأسماء، وحسبك من القلادة ما أحاط بالعنق> (ص 214)
<وغیر ذلك مما لا تحویه الأوراق ولا یرویه الحذاق، لأنه عظم الوفاق وانتشر في الآفاق، انتشار الشمس في الإشراق> (ص 215).

8. منابع کتاب فراوان است که گاهی با عنوان کتاب یاد می‌شود و گاه به عنوان نام نویسندۀ آن. از آنجا که نمایه ندارد، برخی از آنها از متن استخراج شده تا ارزش کتاب را نشان دهد. برای رعایت اختصار، برای هر کتاب فقط نخستین مورد نقل بیان می‌شود.
الف. منابع سنی:
کشاف زمخشری (ص 37)، مناقب خوارزمی (ص 39)، کفایة الطالب گنجی شافعی که او را به وصف <الفقیه الامام الحافظ المحدث> می‌ستاید (ص 39 و 60)، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید که از او با وصف علامه یاد می‌کند (ص 40 و 70)، مغازی واقدی (ص 72)، الاشراف بلاذری (ص 72)، النهایة ابن اثیر (ص 72)، الاستیعاب ابن عبدالبرّ (ص 80)، سنن ترمذی (ص 101)، سنن ابی داوود (ص 101)، الصحاح جوهری (ص 112)، مناقب ابن مغازلی (ص 151)، تاریخ طبری (ص 191)، تاریخ دمشق ابن عساکر (ص 275)،
ب. منابع زیدی:
البیان نوشته مرتضی بن مفضل جد مؤلف (ص 39) ، تنبیه الغافلین جشمی (ص 40)، محاسن الأزهار حسام الدین محلی (ص 45)، رساله ابوالخطاب در مورد اسماء رسول خدا (ص 50) ، الشافي نوشته المنصور بالله (ص 103)، الحکمة الدریة نوشته احمد بن سلیمان (ص 150)، مناقب بُستی (ص 251)، الحدائق الوردیة نوشته حسام الدین محلی (ص 274)،
ج. در شمار منابع مذکور در متن، نام الدر المنثور سیوطی، میزان الاعتدال ذهبی، شرح الدعامة في الإمامة (ص 110) یاد شده است؛ که صحیح نمی‌نماید، چون اینان پس از مؤلف زیسته‌اند. مگر اینکه این عبارات، از متن نباشد و بعدها به متن افزوده‌اند.
مشابه آن را در صفحه 157 می‌بینیم: کلامی که از تفریج الکروب نوشته اسحاق بن یوسف نقل شده است. محقق کتاب، به نقل از عبدالسلام وجیه می‌نویسد که با توجه به تولد و وفات اسحاق بن یوسف (1111- 1172) این نقل از سوی مؤلف صحیح نیست، و شاید استدراک فرزندان (یا نوادگان) مؤلف بوده که در متن وارد شده است. همان توجیه یا بیان دیگر در مورد سیوطی و نقل از او باید اشاره شود که اشاره نشده است.
د. علاوه بر اینها، فراوان به نهج البلاغه استناد کرده است (ص 41). ذیل <البکّاء في المحراب> به نامه امیر علیه السلام خطاب به عثمان بن حنیف اشاره کرده و می‌نویسد: <کله حسن لولا محبة الاختصار> (ص 57). گفتیم که تمام کتاب در طول شانزده روز نوشته شده است.

9. محقق کتاب علیرغم تلاش ارجمند در استناد مطالب، برای برخی از مطالب مأخذی نیافته است، مانند: ص 38.

10. با وجود دقتی که مؤلف به کار بسته تا از احادیث ضعیف و تفسیرهای ناروا بپرهیزد، باز هم در برخی موارد به دام آنها افتاده است. به عنوان نمونه، ذیل کنیه ابوتراب، به حدیث جعلی استناد کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام بر خاک به روی خوابیده بود و... برای بررسی این مطلب و منافات آن با عقل سلیم و نقل معتبر، بنگرید به پژوهش سید علی میر شریفی در نشریه وقف میراث جاودان، شماره 13.
همچنین در صفحه 238 مؤلف وجه تسمیه خلیفه دوم به فاروق را بیان کرده که محل تأمل جدی است.
بهتر است محقق در این موارد تذکر دهد.

11. نویسنده حدیثی از امام سجاد علیه السلام روایت کرده که محقق نشانی آن را از کتاب جهاد الإمام السجاد نوشته استاد جلالی آورده است (ص 167). بهتر است از مصادر متقدم ذکر شود.

12. خطاهای چاپی در کتاب، اندک است. با این همه آنچه به نظر رسیده، تذکر می‌دهد که در چاپ‌های بعدی اصلاح شود.
الف. ص 72 پایان صفحه: حدیث امیر المؤمنین علیه السلام مغلوط چاپ شده و صحیح این است:
<اعذروا من لا حجة لکم علیه وهو أنا. ألم أعمل فیکم بالثقل الأکبر - إلی آخر الحدیث>
ب. ص 97 س 7: أو کما قال؛ به نظر می‌رسد که باید <هو کما قال> باشد.

13. در چند مورد به نظر می‌رسد که شعر بوده ولی به شکل شعر چاپ نشده است. مانند:
ص 77 س 10: «هل مثل جمعك للقرآن تعرفه / لفظاً ومعنیً وتأویلاً وتفسیرا».

14. ضرورت فهارس فنی برای این گونه کتابهای مرجع نیازی به توضیح ندارد. کمترین فهارس ضروری برای این کتاب، فهرست آیات، احادیث، اشعار، اعلام و کتابهای مذکور در متن است. امید است این نقیصه در چاپ‌های آینده برطرف شود.

15. استاد سید محمدرضا حسینی جلالی نقش زیادی در تحقیق و نشر کتاب داشته، از پیشنهاد تحقیق تا ارائۀ نسخۀ عکسی از نسخه اصل مصنف که در اختیار داشته است. سپاس از ایشان وظیفه است.

16. مطالب ناب و زیبا در این کتاب کم نیست. در این فرصت پاره ای از آنها را مرور می‌کنیم:
یک. در یکی از طرق زیدی حدیث مدینة العلم چنین آمده است: <أنا مدینة العلم وعلي بابها، کذب من یصل إلی المدینة إلا من قبل الباب> (ص 51).
دو. پیامبر فرمود: <إن الله أنزل عليّ الکتاب ومثله معه>. نویسنده پس از نقل این حدیث از کتاب کفایة الطالب گنجی شافعی می‌نویسد: <مراد از کتاب، قرآن است. و مثله معه، یعنی حکمتی که خداوند به پیامبرش آموخت؛ و اوامر و نواهی و حلال و حرام که برایش تبییین فرمود>. (ص 59).
سه. نویسنده ذیل اسم <ترب الهدی> با اشاره به حدیث مؤاخاة می‌نویسد:
مقصود از این کلام، آن است که امیر المؤمنین علیه السلام هرگز سجده نکرد، نه برای فردی سرکش و نه در برابر بتی. به عبارت دیگر، اسلام او مسبوق به کفر نیست. (ص 62).
چهار. ذیل اسم <تمام نعمة الله> می‌نویسد: خدای تعالی در سوره نحل می‌فرماید: <یعرفون نعمة الله ثم ینکرونها>. نعمت در اینجا محمد است صلی الله علیه و آله. او را در دل به عنوان نبی مرسل می‌شناختند، ولی به زبان انکار کردند. امیر المؤمنین علیه السلام سبب تمام این نعمت است، زیرا جانشین نبی امین و امام مسلمین و امیر مؤمنین است، به ادله ای که در کتاب یاد کرده ایم. (ص 66).
پنج. مؤلف عبارت <ثهلان الحلم الراسخ> را به عنوان یکی از اسماء علوی یاد می‌کند، به معنای <قلۀ استوار حلم>. ذیل آن می‌نویسد: عبدالله بن زبیر حضرتش را بر فراز منابر آشکارا بدگویی می‌کرد. علی علیه السلام می‌فرمود: <زبیر، از ما اهل بیت بود تا وقتی پسرش زبیر رشد کرد>. باری، حضرتش در جمل بر او دست یافت، او را اسیر گرفت، آنگاه از او گذشت کرد و فرمود: برو به جایی که نبینمت. فقط همین را گفت.
بر سعید بن عاص – که او هم دشمنش بود – پیروز شد ولی از او روی گرداند و چیزی به او نگفت.
نویسنده نمونه‌هایی از برخورهای کریمانۀ حضرتش با اهل جمل و صفین را از ابن ابی الحدید نقل می‌کند. (ص 73).
شش. نویسنده حمد مداوم امیرالمؤمنین علیه السلام را با اسم <الحامد لله علی کل حال> می‌ستاید و ذیل آن می‌نویسد:
این اسم، از صفات غالب اوست، زیرا حضرتش در هر حال، حمد خدا می‌گفت. او همۀ خطبه هایش را با عباراتی ویژه در حمد الهی آغاز می‌کرد که مشهور است. این حمدها گوناگون است: در دشواری و آسانی، و هر حالت دیگر. آن امام همام در باب محامد ربانی سخنانی گفته که هیچ کس جز او نگفته است و درهایی در توحید گشوده که از هیچ کسی دیگر شنیده نشده است. (ص 99 – 100).
هفت. ذیل اسم <خازن علم الله> می‌نویسد: این اسمی است که جز او شایستۀ آن نیست. (ص 106).
هشت. ذیل اسم <الداعي الی الله> می‌نویسد: این اسم، در حق امیرالمؤمنین علیه السلام صحیح است، زیرا آن حضرت برترین کسی است پس از رسول الله که مردم را به سوی خدا دعوت کرد. (ص 111).
نه. ذیل اسم <دمث الأخلاق> (خوش خُلق) از ابن ابی الحدید می‌آورد که این اخلاق همچنان در میان دوستداران حضرتش باقی مانده، چنانکه خشونت و بدخُلقی در میان دیگر مردم باقی مانده است. و هر کس کمترین آشنایی به اخلاق مردم دارد، این را می‌داند. (ص 113).
ده. ذیل اسم <لقّاط الطریق> (= همواره همراه و پیرو رسول خدا) می‌نویسد: این ویژگی را هیچ یک از صحابه نداشتند، زیرا ملازمت آنان با پیامبر، پس از نبوت و بعثت پیامبر بود، ولی ملازمت امیر المؤمنین با پیامبر، از کودکی تا آخر عمر بود. (ص 147).
یازده. وقتی نویسنده به اسم <علی> می‌رسد، قلمش شوری دیگر می‌گیرد. با هم بخوانیم:
علی، اسم مشهور اوست که بدان نامبردار است. نامی که اولیا دوستش می‌دارند و اشقیا با آن بیگانه اند. کسی از بنی امیه بدان نام نگرفت، به دلیل عداوتی که با آن دارند. و هر کسی را که بدین نام بود، از حقش محروم کردند، به سبب شقاوتی که دارند.
آنگاه به این نکتۀ تاریخی اشاره می‌کند که در تمام دورۀ جاهلی فقط شش تن این نام را داشتند: علی بن العاص، علی بن عدی بن ربیعه، علی بن عبیدالله از بنی عامر، علی بن شیبان از بنی دؤل، علی بن طلق، علی بن حکم سلمی. وی پس از شرحی کوتاه در بارۀ اینان می‌نویسد که افراد مسمی به نام محمد در دوره جاهلی نیز شش تن بودند. (ص 199 – 200).
دوازده. ذیل اسم مرتضی چندین مورد یاد می‌کند که پیامبر او را برگزید، مانند: روز غدیر، مؤاخاة، تبلیغ سوره برائت، حدیث طیر، خیبر، تزویج به حضرت زهرا، تبوک، و .... (ص 166).
سیزده. ذیل نام <الفائق علی المهاجرین والأنصار> به حدیث مناشده روز شوری اشاره می‌کند که در آن حضرتش فضائل خود را یاد می‌کند، و فهرستی از این فضائل را می‌آورد. (ص 239)
چهارده. ذیل اسم <الفتی> حدیث مشهور <لا سیف إلا ذو الفقار ولا فتی إلا علي> را می‌آورد و به هشت طریق از امام باقر علیه السلام روایت می‌کند.

17. این قلم انداز مختصر را حسن ختام می‌دهم به دعایی که نویسنده آن را <دعاء الرغبة إلی الله> نامیده و ذیل اسم <الراغب الی الله> به نقل از گنجی شافعی آورده که رسول خدا به حضرت علی و فاطمه علیهما السلام آموخت که در دشواری‌ها بخوانند (ص 256):
«یا عالم الغیوب والسرائر، یا مطاع یا عزیز یا علیم، یا الله یا الله یا الله، یا هازم الأحزاب لمحمد، یا کاید فرعون لموسی، یا منجي عیسی من أیدي الظلمة، یا مخلّص قوم نوح من الغرق، یا راحم عین یعقوب، یا کاشف ضرّ أیّوب، یا منجي ذي النون من الظلمات الثلاث، یا فاعل کلّ خیر، یا هادي إلی کلّ خیر، یا دالّ علی کلّ خیر، یا أهل کلّ خیر، یا خالق الخیر ویا أهل الخیر، أنت الله رغبت إلیك في ما قد علمته، وأنت علّام الغیوب، وأسألك أن تصلّي علی محمد وآل محمد» و نیاز خود به درگاه الهی را می‌گویی.

18. این یادداشت در شب سوم ماه مبارک رمضان 1436 حسن ختام یافت، در شب رحلت عالم مجاهد و فخر شیعه در سده‌های دراز، جناب محمد بن محمد بن نعمان، ملقب به شیخ مفید. خداوند، آن بزرگ را در درجات والای بهشت خود متنعم گرداند و معرفت حق سترگ عالمان پیشین را بهرۀ ما گرداند. آمین.

پاداش معنوی این یادداشت را به نیابت از جناب مفید به آستان آسمان سای امام السرّ و العلن، حضرت حجة بن الحسن جعلنا الله لتراب مقدمه الفداء پیشکش می‌کنم که امروز وارث این فضائل است. سلام خدا بر حضرت او باد.
شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۵:۴۷
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت