پاورقی
18
19
{\/پاورقی}((?!{پاورقی)[\s\S])*{\/پاورقی}
{پاورقی((?!{\/پاورقی)[\s\S])*{پاورقی
بسم الله الرحمن الرحیم
الله اعلم حیث یجعل رسالته
الله اعلم حیث یجعل رسالته
ارادۀ آسمانی بالاترین اراده است که ارادهای بالاتر از آن نیست. وحیی که بر پیامبرش فرستاده، شیوهای است که باید پیروی شود. حتی اگر آزاری به پیامبر رسد، باز هم باید تبلیغ و ادای پیام وظیفه او است. و امت نیز وظیفۀ گردن نهادن و پیروی از هدایت حضرتش را دارند. هر کس چنین نکند، رو به دوزخ دارد. و بر عهدۀ فرستاده الهی جز رساندن آشکار نیست.
این است سنت الهی در میان آفریدگانش. امت مسلمان، از چنین سنتی که خدای حکیم مردم را بر آن سرشته، بیگانه نیستند. آزمونها در مراحل مختلف پیش میآید تا هر که میخواهد، از روی دلیل روشن حیات یابد و هر که خواهد، بر مبنای دلیل هلاک شود. آزمونها همچنان ادامه دارد و شمار زیادی بر اساس گرایش به هوای نفس به هلاکت میافتند.
تنها اندکی از مردمان به پیمان الهی خود وفادار ماندهاند، پیامبرش را تصدیق کردهاند و به راهی میروند که پیامبر پس از خود برای آنها ترسیم کرده، یعنی پیروی از کتاب خدا و خاندان پیامبرش، دو یادگار ماندگار که پیامبر در میان امت بر جای نهاد.
دشواریهایی بر سر راه خاندان پیامبر قرار دادند که آنها را از سرپرستی امت بازداشت، با آنکه آنها در واقع پیشوا و رهبر بودند. با این همه، این دشواریها آنان را از ادای رسالتهای الهی مانع نشد.
هر امامی بدانچه خدای حکیم بر عهدهاش نهاده بود اقدام کرد، تا زمانی که نوبت به رویداد خونبار دردناک کربلا رسید؛ رویدادی که سایۀ اندوه دراز خود را بر تاریخ مسلمانان افکند، که تا امروز و فردا همچنان گسترده است.
شاعر گوید:
وَفَجائعُ الأیّامِ تَبقی مُدّةً
وَتَزولُ وَهيَ إلَی القیامَةِ باقیه
(تمام فجایع مدتی در روزگار درنگ میکنند، و سپس از میان میروند، ولی این مصیبت تا روز قیامت، باقی میماند).
در آن روز جانگداز کسی از مردان اهل بیت زنده نماند، مگر بزرگ مردی که خدای بزرگ، به گونه شگفت، به عنوان بیماری او را نجات داد. خطر کشته شدن، بارها از او دفع شد. چنانکه در میدان جنگ، جنگید و به روایتی زخمی شد1
الأمالي الخمیسیة نوشته المرشد بالله ج 1 ص 170.
پس از فاجعه کربلا دست کم در سه مورد خداوند متعال، امام سجاد علیه السلام را از کشته شدن حفظ فرمود:
1. پس از پایان درگیریها که لشکر خوانخوار به غارت اموال پرداخت، شمر لعنه الله خواست امام سجاد علیه السلام را بکشد که یکی از یارانش مانع شد. و گاه خداوند دین خود را به وسیلۀ کسانی یاری میکند که پیوندی با آن ندارند.
2. در مجلس ابن زیاد در کوفه حضرتش به کشته شدن بسیار نزدیک شده بود که خداوند به توسط دفاع حضرت زینب او را نگاه داشت.
3. در رویداد حرّه در مدینه سپاهیان کفر قصد قتل او را داشتند که سفارش یزید مسرف مانع از این کار شد.
همواره چنین بوده که به تعبیر قرآن: ﴿یدالله فوق أیدیهم﴾2
الفتح: 10.
آل عمران: 54.
این دشواریها بر امامی تحمیل میشد که اطاعت او از سوی خدایش بر مردم واجب بود. در حالی که بر تغییر کارهای زشت آنها توان نداشت. بنی امیه سلطنت خود را به نام دین بنا نهاده بودند، در حالی که جاهلیت پیشین به آنها بازگشته بود و به صدای بلند ندا بر میآوردند: «لا خبر جاء ولا وحي نزل»4
شرح الأخبار ج 3 ص 252.
امام سجاد علیه السلام در چنین وضعیتی میزیست. ناگزیر راهی برگزید که نه تنها بنی امیه، بلکه مخالفان دنیاپرست آنها مانند خوارج و ابن زبیر نیز نتوانند سوء استفاده کنند. همه آنها به نام دین در صدد دنیاطلبی بودند و روح دین از آنها بیزاری میجست.
کار تفرقۀ مسلمانان به آنجا کشید که در ایام حج در عرفات، چهار گروه شده و هر گروهی زیر یک بیرق گرد میآمدند: بیرق بنی امیه، بیرق ابن زبیر، بیرق نجده خارجی و پیروانش، و بیرق محمد بن حنفیه با گروه اهل بیت.
امام سجاد سلام الله علیه در چنین فضای بیمار و مسمومی برای اینکه رسالت اصلاحی خود را ادا کند، چه میتوانست کرد؟
آن گرامی مسئولیت خود را به نیکوترین و کاملترین وجه ادا کرد. نه به ورطۀ سکوت در افتاد و نه خود و دیگران را به مرز خطر افکند. در این تصمیم به پیروزی درخشان دست یافت، و به سلطۀ روحی آشکاری رسید؛ چرا که سلطه فقط با غنیمت مادّی یا سلطۀ ظاهری نیست. ستمگران میروند و پرچم پیروزی گذرای آنها نیز از میان میرود، به گونهای که حتی نام و یاد آنها و بیرقشان نیز نمیماند.
پس پیروزی تنها از این ناحیه نیست. کسی که پیروزی را منحصر به غلبۀ سیاسی و نظامی بداند، در خطای آشکار است، زیرا منطق اخلاق و ارزشهای آن را نادیده گرفته و معنای جاودانگی معنوی را در گسترۀ زمان و مکان نفهمیده است. این همان یاری و پیروزی است که در سطح کوتاه مدت دنیا و درازمدت آخرت نصیب میشود. این عطیه الهی با امام سجاد علیه السلام همراه بود.
تأثیر کارهای امام سجاد علیه السلام بر تابعین
زندگی عمومی در مکه و مدینه در آن زمان تحت تأثیر گرایشهای سیاسی و اجتماعی و دینی مختلف قرار داشت، که از شمال تا جنوب تفاوت میکرد و هر یک از آنها یاوران و دعوتگرانی ویژۀ خود داشت. اما در این میان شمار تمام کسانی که اهل بیت را دوست میداشتند، به بیست تن نمیرسید، چنانکه امام سجاد علیه السلام فرمود5
الغارات ج 2 ص 573 و 393.
در این میان شیعه نتوانست پیرامون امام زین العابدین سلام الله علیه گرد آید، بلکه گرفتار تفرقه شدند، چنانکه امام صادق سلام الله علیه فرمود:
وَكَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَهُمْ لَا يَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَحَلَالَهُمْ وَحَرَامَهُمْ حَتَّى كَانَ أَبُو جَعْفَر،ٍ فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَحَلَالَهُمْ وَحَرَامَهُمْ، حَتَّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاس
6
الکافي ج 2 ص 20.
شیعه پیش از زمان ابوجعفر – یعنی امام باقر سلام الله علیه – چنین بودند که آیینهای دین خود از مناسک حج و حلال و حرام خود را نمیدانستند، تا وقتی ابوجعفر [سلام الله علیه] آمد و درها را به رویشان گشود. آن گرامی مناسک حج مردم و حلال و حرام آنها را برایشان بیان فرمود؛ به گونهای که پیش از آن شیعه به دیگران نیاز داشت، ولی پس از آن دیگران به شیعه نیازمند شدند.
در این میان، اگر صحیفه سجادیه نمیبود، آثار تلاشهای امام سجاد علیه السلام در اصلاح جامعه محو میشد.
صحیفه سجادیه چیست؟
صحیفه سجادیه که «زبور آل محمد»7
معالم العلماء، شرح حال متوکل بن عمیر.
همان کتاب، شرح حال یحیی بن علی بن محمد حسینی دلفی
راویان زیادی دعاهای امام سجاد علیه السلام را که به وسیلۀ آنها خدا را عبادت میکرد، نقل کردهاند. شمار این دعاها به 54 دعا میرسد که این مجموعه آنها را در بر دارد. این دعاها اهمیت فراوان دارد و هر که با دقت و ژرف بینی بدانها بنگرد، جایگاه والای این امام والامقام را در آینۀ آنها میبیند.9
بنگرید به کتاب الذریعة الی تصانیف الشیعة ج 15 ص 18 که به تفصیل در باره مجموعههایی سخن گفته که بزرگان در مورد دعاهای امام سجاد علیه السلام نوشتهاند. شمار اینان را به پنج صحیفه رسانده است.
این مجموعه بوستانی معطر است که بوی عطر سخنان زیبایش به مشام خوانندهاش میرسد؛ مدرسهای است برای تهذیب درون انسان از آلودگیهای گناهان؛ منشوری تربیتی است برای نسلهایی که پیاپی میآیند؛ دعاکننده را به التزام به خطّ صحیح اخلاقی شریعت اسلامی فرامیخواند؛ به دور از پیرایهها و تغییر و تحریفهایی که دانشمندان غرض ورز یا حاکمان مفسد یا گروههای بدعت گذار به نام دین بر آن افزودهاند.
تاریخ برای ما از گروهی فرمانروا سخن میگوید که به نام دین بر مردم حکومت کردهاند، در حالی که یکی از اینان وقتی صدای مؤذن را به بانگ «اشهد انّ محمداً رسول الله» شنید، گفت: «ألا دفنا دفناً».10
مروج الذهب ج 4 ص 40، اواخر باب اخبار مأمون، به تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه نوشته ابن ابی الحدید ج 2 ص 176؛ کشف الغمة نوشته اربلی ج 1 ص 556.
پیش از این مدرک این سخن یاد شد.
این همه در حالی است که مسلمانان چنین سخنانی را از اینان میشنیدند، بدون آنکه به آنها اعتراض کنند یا سخنی در پاسخ به آن جسارتها بر زبان آورند. در برابر چنین برنامه ریزیهای خطرناکی کسی مقاومت نکرد جز اهل بیت پیامبر، که جان خود را بر کف دست نهادند و فرجامی نیکو برای خود رقم زدند.
امام زین العابدین علیه السلام در دورهای چنین دشوار میزیست که فتنهها یکی پس از دیگری سر بر میآوردند، تا آنجا که به آستانۀ نابودی کامل سنتهای پیامبر رسیده بود. حضرتش بهترین وسیله برای احیای سنتهای جدش حضرت خاتم الانبیاء و محو تلاشهای مفسدان را در «دعا» یافت. دعا سلاح مؤمن است12
الکافي ج 2 ص 468.
[سخنان احمد فهمی محمد مصری در باره صحیفه]
از همین روی، بر اساس دعاهای صحیفه، اصالت و شایستگی اهل بیت برای رهبری اخلاقی و عملی امت روشن میشود. صحیفه نشان میدهد که اهل بیت، حامیان شریعت و رهبران جامعه اسلامی هستند. حقایق ارزشهای والای اخلاقی اسلامی از خلال دعاهای صحیفه به خوبی روشن میشود، تا آنجا که احمد فهمی محمد، حقوقدان و مفتی شرعی جیزه و عالم مدرسه قضاء شرعی مصر در مقدمه خود بر صحیفه سجادیه (چاپ قاهره 1373قمری) چنین میگوید:
این صحیفه کامله از دعاهای مأثور و مناجاتهای ارزشمند است، که هر کس جویای نیایش با خدا باشد، از بوستانش بهره میبرد و از میوهاش میچیند. این دعاها از سید الساجدین و زین العابدین علی بن الحسین (علیه السلام) رسیده و به حمد خدای تعالی تمام نیازهای دینی و دنیایی انسان را تأمین میکند.
گویندهاش تمام خصلتهای پسندیده و اخلاق نیکو را از خدای بخشنده درخواست کرده است، و در این کار، گام در جای پای نیای والایش محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) نهاده، همان گونه که آن گرامی به سوی خدایش روی آورده و خدا را خالصانه خوانده است. این غنیمتی بزرگ و نعمتی والا است و دعاهایی که فایدۀ آنها در زندگی تجربه شده، به ویژه برای کسی که آنها را با خلوص تمام به درگاه الهی بخواند الصحیفة السجادیة، راجعها وکتب مقدمتها: الأستاذ الشیخ أحمد فهمي محمد، طبع بمطبعة حجازي بمصر، سنة 1373 ه.
بدین روی جانها به سوی آن میگرایند و به روایتش توجه میکنند و آن را در شمار مواریث جاودانۀ فرهنگ اسلامی بر میشمرند. شعاعهایی که دلها را بر میفروزد و مسلمان را با عقیدۀ حقه پیوند میدهد، از آن تابان است. این نور درخشان از توحید آغاز میشود، با تصدیق نبوت پیامبر و شریعتش ادامه مییابد، و در خلال کلماتش آموزههایی برای رویارویی با مشکلات به ارمغان میدهد.
برای نمونه بنگرید به دعاهای حضرتش در مورد والدین، اولاد، مکارم اخلاق، مرزبانان، دفع هجوم دشمنان، و دیگر دعاهای آن که مجال ذکر یکایک آنها نیست.
دیدگاه طنطاوی جوهری مصری در مورد صحیفه
تأثیر صحیفه بر فرهنگ مصر را از خلال نوشتارهای برخی از فرهیختگان مصر میتوان دید که همه از اهل تسنن هستند و با شگفتی به این کتاب جاودانه نگریستهاند و آن را یکی از بهترین ابزارهای صلاح و اصلاح فرد و جامعه دانستهاند.
مطالب طنطاوی به نقل از مجله الرضوان چاپ هند آمده که در مقدمه آن در این مجله چنین نوشتهاند:
فیلسوف شرق استاد طنطاوی به دلیل آثار گرانقدر خود، آوازهای بلند و فراگیر در امت اسلامی دارد. به ویژه به دلیل دیدگاههای مسالمتآمیز گستردهای که در سراسر جهان دارد. این مقاله یکی از نمونههای بروز همین دیدگاه است. با وجود برخی نظرات متعصبانه در میان بعضی از مسلمانان طنطاوی احترام ویژۀ خود به اهل بیت پیامبر نشان داده و ثابت میکند که برای فراگیری مسالمت در میان مسلمانان هیچ وسیلهای بهتر از عرض ارادت به خاندان پیامبر نیست
طنطاوی تحت عنوان «أدعیة علی زین العابدین (علیه السلام) و ماذا یستفید منها المسلمون» (دعاهای علی زین العابدین و بهرههایی که مسلمانان از آن میگیرند) مینویسد:
فرزندمان جوان هندی که در دانشگاه شریف الازهر درس میخواند، به من خبر داد در مورد کتابی که دعاها و مناجاتها و تضرعهای منسوب به علی زین العابدین رضی الله عنه را در بر دارد. این دانشجو، مجتبی حسن نام دارد و از دانشجویان کوشا است که گواهیهای ارزندهای در هند کسب کرده و اکنون در الازهر در مقطع دکتری رشته فلسفه و علم تاریخ تحصیل میکند.
او از من خواست تا به این کتاب بنگرم و نتایجی از آن را که به نفع امتهای اسلامی بگیرم، بنویسم. من مدتی در آن نظر کردم. و در مورد درونمایۀ آن اندیشیدم. نسبت به آن در شگفت و حیرت آمدم. آثار این دعاها را در درون خود بزرگ دیدم. و با خود گفتم: کاش میدانستم چگونه و چرا مسلمانان نسبت به این یادگار جاودانه خود را به نادانی زدهاند، چگونه قرنها خود را به خواب زدهاند، در حالی که نمیدانند چه معدن سرشار علمی در اینجا نهفته و چه گنجینههایی را خداوند برایشان ذخیره کرده و چه موهبتهایی پنهان داشتهاند.
اگر این گنجینهها را بگشایند و اسرار آن را بشناسند، یقین میکنند که هم سنی و هم شیعه پیش از این در خواب بودهاند، و در مورد اهل بیت با هم میجنگند و جدال میکنند.
ای شیعیان وای سنّیان! سلام خدا بر شما باد! این است سرور گرامی علی زین العابدین، که از شاخسار نبوت بر آمده و به شما میگوید: جانهای خود را پاکیزه بدارید و آنها را از گناهان و انحراف نگاه دارید. این برای شما کافی نیست. شما باید به این عوالم زیبا بنگرید که مانند خورشیدی به اندازه جریان دارد و همانند ماه در جایگاههای خود سیر میکند.
دیدگاه احمد محمد جمعه ابیوقی در مورد صحیفه
احمد محمد ابیوقی استاد دانشکده شریعت مصر تحت عنوان «زین العابدین في فلسفته» (فلسفۀ زین العابدین) مینویسد:
چه زیبا است این پیشوای ربانی و مقتدای روحانی و مربّی اخلاقی، که جانهای بشر و دلهای امتها را رهبری میکند، و دست نسلها را از مبدأ بیست قرن میگیرد تا مردم را به دایرۀ عبادت ببرد. دست آنها را میگیرد، در راه زندگانی حقه راه میبرد، و تنگی معیشت و دشواری سختی را از آنها میگیرد، معنای حیات را به آنها میفهماند، آنها را به ارزش عمر و ارج زمان آگاه میسازد.
صحیفه سجادیه آغاز تلاش و کوشش و عمل را استوار میسازد، و بیکاری و انزوا را دشمن میدارد. بنگرید که در تضرع به درگاه الهی چه میگوید: «واجعل سلامة قلوبنا في ذکر عظمتك وفراغ أبداننا في شکر نعمتك وانطلاق ألسنتنا في وصف مننك ..»
13
صحیفه سجادیه، دعای پنجم.
چه مقامی بلند، قلبی برگزیده ، نوری در بصیرت، درونی پاک، آغازی بزرگ، و پایانی مبارک داری،ای امام!
ندای خدای حیّ قیّوم و خطاب آفریدگار قدیم به حبیب برگزیدهاش را شنیدی که با نسلهای مختلف سخن میگوید، آنگاه لبیک گفتی، اطاعت کردی، به او نزدیک شدی، به قانون خدای شنوا گردن نهادی، آنجا که میفرماید:
﴿قل انظروا ما ذا في السماوات والأرض﴾
14
یونس : 101.
﴿أفلم یسیروا﴾
﴿أفلا یتدبّرون﴾
15
نساء: 82.
﴿إنّ في خلق السماوات والأرض واختلاف اللیل والنهار لآیات لأولي الألباب﴾
16
نساء: 82.
دیدگاه استاد محمد کامل حسین در باره صحیفه
استاد محمد کامل حسین در باره صحیفه سجادیه مینویسد:
بنگر که آیا وقتی فرزدق (همام بن غالب بن صعصعة) امام زین العابدین را ستود، حق کلام را ادا کرد؟ فرزدق سرود:هذا الذي تَعرف البَطحاءُ وَطأتَهُوالبیت یَعرفُه وَالحِلُّ وَالحَرَمُهذا ابنُ خَیرِ عِبادِ اللهِ کلّهِمُهذا التقيُّ النقيُّ الطاهرُ العَلَمُ
نه. به خدا سوگند، ابوفراس با این کلمات فقط گوشهای از حقیقت را بازگفته است. بلکه نیافتهام و نمییابم واژگانی را که بیانگر احساس درونی من باشد نسبت به آن امام همام که تمام فضائل و دین عرب و سیادت و مجد عجم را یکجا دارد.
پس شگفت نیست اگر او را «ابن الخیرتین» بنامیم، چنانکه جدش علیه [و آله] الصلاة و السلام فرمود: «لله تعالی من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس»
17
ابن شهر آشوب در مناقب آل أبي طالب ج 4 ص 167 آن را از ربیع الأبرار زمخشری نقل کرده است. (مترجم).
کدامین زبان است که بتواند در بارۀ مجد و سیادت این بزرگ مرد سخن گوید؟ و کدامین فخر است که از دستیابی بدان ناتوان ماندهایم؟ او بالاتر از آن است که وصف شود و برتر از هر فخری است. اوست امام زین العابدین علی بن الحسین [که فرزدق در بارهاش گوید:]إذا رَأتهُ قریشٌ قال قائلُهاإلی مَکارمِ هذا یَنتَهي الکرَمُ
من عقیده دارم که: اخلاق به خلق عظیم او و مجد به مجد والایش پایان میگیرد. اگر زبان با من یاری میکرد و واژگانی مناسب و گویا مییافتم که احساس درونی خودم را بازگویم، میگفتم که کمترین سخنی است که میتوان در باره علی سجّاد و آل بیت بزرگوار گفت.
شاید کسی تعجب کند که چنین کلامی را در وصف یک امام از امامان شیعه، از نویسندهای سنّی بخواند. من در دیاری زاده شدهام که مردمانش را سنی مذهب میدانند. و میان گروهی برآمدهام که به مذهب شافعی گردن نهادهاند. ولی دیار سنّی خودم را و کسانی را که در آن هستند، با وجود اختلاف طبقات و تفاوت آموزههایش چنان یافتهام که اهل بیت پیامبر را بزرگ میدارند و امامان شیعه را همان گونه ارج مینهند که شیعه ارج مینهد.
این مطالب را در حالی مینویسم که کتابی کم برگ و پربار پیش روی خود دارم که بعضی از دعاهای مولایمان امام زین العابدین را در بر دارد. دوست داشتم در باره این دعاها و درونمایۀ آنها بیشتر بنویسم که زین العابدین مانند دیگر بزرگان خاندان نبوت، در عبادت و مناسک خود، به رسول خدا اقتدا میکند. به گفتۀ مثل مشهور: «من لم یشبه أباه فقد ظلم».
اما واژگان چگونه به یاری من میآیند تا احساس خود را بیان کنم زمانی که این آیات بیّنات را میخوانم، که زبان در برابر آن ناتوان میماند، عقل در مقابل آن به حیرت میافتد، و قلم را در دستان به لرزه میافکند. سر انجام سخنی مینویسد با احساس شرمساری و عقب مینشیند.
من در اینجا فقط به ناتوانی خود از نگارش اعتراف میکنم و به قصور خود از تعبیر اقرار میکنم، مبادا در ایفای موضوع – چنانکه شاید و باید – کوتاهی کرده باشم. زیرا وصف احساسم و یافته هایم در زمان خواندن دعاهای سجاد، بالاتر از توان من است. و خداوند میفرماید: ﴿لا یکلّف الله نفساً إلّا وسعها﴾
18
بقره: 286.
اما این مطلب به ذهنم خطور میکند که دیدهام نویسندگان و ادیبان و نگارندگان تاریخ ادبیات، به پژوهش در میراث فرهنگی نظم و نثر گذشتگان روی آوردهاند. آنان از میان متون نثر، این نگارش هنری را که نویسندگان بدان تکیه کردهاند، برگزیدهاند. و آن را به گونهای سامان دادهاند که با زیبایی هنری فاصلۀ زیادی دارد. آن را به رنگهایی مختلف آراستهاند که آرایههای بیان و بدیع مینامند، گرچه خالی از تکلّف و تصنّع نیست و هیچ سازگاری با زیبایی طبیعی ندارد.
آنگاه میبینیم که به چنین دعاهایی توجه نمیکنند، با اینکه از آیات روشن بیان عربی است، چرا که از جانی پاک و درونی مطهر برخاسته که جان امام است و با خدای عزّ وجلّ سخن میگوید. پس اثر شعوری است که از خدای تعالی بر بندهاش افاضه شده و بندهاش بدان وسیله به سوی خدای بزرگ روی میآورد.
در این دعاهای دینی بهترین نمونه برای وحی دین و الهام تقوا یا ندای ورع را میبینیم. درون آن موسیقی گوارایی مییابیم که جانها دوستش میدارند، با لذت در گوشها مینشیند، دلها به واژگان روان و معانی ماندگارش گوش میسپارند. آنگاه از آن به شور و نشاط میآیند و در برابرش به خشوع و تعبد میافتند.
این است همان ادب دینی که دلها از آن به ذوق میآیند و در برابرش خاشعانه چبین بر زمین مینهند. گوشها آن را میشنوند و به نغمه هایش ترنم میکنند. خرد آن را میپذیرد و در ملکوت آن شناور میشوند.
با این همه مردم به ادبیات بدیع الزمان، حریری، ابی نواس، متنبّی و مانند آنها مشغول میشوند. با اینکه همگان میفهمند که: «بسا فاصله که میان ادبیات اینان با ادبیات دینی وجود دارد». این فاصله زیاد، از چند جهت است: واژگان، معانی و ساختار ادبی. پس ادیبان به این ناحیۀ ادبی ارجمند روی آورند تا آن را غنیمت روزگار و گنجی پنهان بیابند.
سخنی از مجلۀ الرضوان
خدای سبحان برای مسلمانان خیر خواست که در مصر – پایتخت فرهنگی شرق عربی و اسلامی – استادانی مانند اینان سخن گفتهاند که حقانیت حق را یافته و از آن پیروی کردهاند. کاش دیگر عالمان مسلمان در دیار ما راه این گونه دانشوران را پی گیرند و مسلمانان به اتحاد کلمه روی آرند و از تفرقه دور شوند.
[دو کتاب از عالمان سنی در مورد صحیفه سجادیه و امام سجاد علیه السلام]
برخی از تأثیرات صحیفه سجادیه بر فرهیختگان مصری را دیدیم. اینان تنها کسانی نیستند که در بارۀ امام سجاد سلام الله علیه سخن گفته و در پرتو شعاع نور آن مطالبی نوشتهاند، بلکه دو دانشور دیگر در این مورد آثاری آفریدهاند.
یکی از اینان شیخ احمد فهمی محمد وکیل شرعی در جیزۀ مصر و از عالمان مدرسۀ قضاء شرعی است که شرحی بر صحیفه نوشته است. این شرح در سال 1373 قمری / 1954 میلادی در مطبعه حجازی مصر با عنوان «الصحیفة الکاملة: أدعیة الإمام زین العابدین علي بن الحسین رضي الله عنهما» منتشر شده است.
استاد دیگر، امام اکبر دکتر عبدالحلیم محمود شیخ الازهر است که کتاب «سیدنا زین العابدین» را نگاشته و دو ناشر (دار الاسلام قاهره، المکتبة العصریة، بیروت) بطور مشترک منتشر کردهاند. وی مقدمه کتابش را با این عبارات پایان داده است:
ما در این کتاب، سیمایی مختصر از یک شخصیت از شخصیتهای بزرگوار را نشان دادهایم. شخصیتی که تا نهایت حدّ توان، در این جهت کوشیده که در پرتو وحی کریم راه یابد، به رسول خدا اقتدا کند، و راه مهدیین هر زمان را پی گیرد. این است شخصیت امام علی بن الحسین ملقب به زین العابدین. و از خدا میخواهم که همگان را به این کتاب سود رساند و سینهها را بدان فراخ گرداند که او بهترین مولی و بهترین یاور است.
این کتاب با وجود حجم اندک خود – 150 صفحه – فوائدی در بر دارد که معرفت خواننده را نسبت به امام علی بن الحسین علیه السلام بالا میبرد. بدین ترتیب: فصل اول: حیات و شخصیت حضرتش، فصل دوم: حکمتهای ایشان، فصل سوم: مواعظ آن امام، فصل چهارم: تألیفات او، فصل پنجم: دعای او، خاتمه.
البته این کتاب از لغزشهای نویسندگان خالی نیست. همچنین به منابعی اعتماد کرده که علامت سؤال پیرامون آن وجود دارد. ولی حسن انتخاب آن در این بوده که رساله حقوق را به نقل از کتاب تحف العقول نوشته حسن بن شعبه حرّانی در فصل چهارم کتابش آورده است. همچنین در فصل پنجم چندین دعا از صحیفه سجادیه (دعای 49 تا 54) و پس از آن دعاهای ایام هفته (از ملحقات صحیفه) و دعای 42 صحیفه را نقل میکند.
سخن را در همین جا پایان میدهیم و از خدا میخواهیم که این تلاش را از ما بپذیرد و آن را خالصانه به درگاهش قرار دهد، که او شنوا و پاسخ گو است. این گفتار در روز پنج شنبه 4 رجب 1428 هجری قمری به دست امیدوار به عفو خدای منّان محمد مهدی فرزند سید حسن خرسان عُفيَ عنه نوشته شد.
- الأمالي الخمیسیة نوشته المرشد بالله ج 1 ص 170.
- الفتح: 10.
- آل عمران: 54.
- شرح الأخبار ج 3 ص 252.
- الغارات ج 2 ص 573 و 393.
- الکافي ج 2 ص 20.
- معالم العلماء، شرح حال متوکل بن عمیر.
- همان کتاب، شرح حال یحیی بن علی بن محمد حسینی دلفی
- بنگرید به کتاب الذریعة الی تصانیف الشیعة ج 15 ص 18 که به تفصیل در باره مجموعههایی سخن گفته که بزرگان در مورد دعاهای امام سجاد علیه السلام نوشتهاند. شمار اینان را به پنج صحیفه رسانده است.
- مروج الذهب ج 4 ص 40، اواخر باب اخبار مأمون، به تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه نوشته ابن ابی الحدید ج 2 ص 176؛ کشف الغمة نوشته اربلی ج 1 ص 556.
- پیش از این مدرک این سخن یاد شد.
- الکافي ج 2 ص 468.
- صحیفه سجادیه، دعای پنجم.
- یونس : 101.
- نساء: 82.
- نساء: 82.
- ابن شهر آشوب در مناقب آل أبي طالب ج 4 ص 167 آن را از ربیع الأبرار زمخشری نقل کرده است. (مترجم).
- بقره: 286.
چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۸:۱۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .