[ترجمه مواعظ قطیفی، از بحار الأنوار ج 105 چاپ بیروت / ج 108 چاپ اسلامیه، ص 103 تا 106]
مقدمه
1. اخلاق، ضرورتی همگانی است، در هر زمین و هر زمان، از گاهواره تا گور. البته انسان، گاه تحت الشعاع عواملی مانند دانشهای رسمی و عبادتهای ظاهری از این ضرورت جاودانه غفلت میورزد، ولی این غفلت دشواریهای جبران ناپذیر برای فرد و جامعه رقم میزند، تا آنجا که فرمود: ﴿قد ضلّوا وأضلّوا کثیراً﴾.
1. اخلاق، ضرورتی همگانی است، در هر زمین و هر زمان، از گاهواره تا گور. البته انسان، گاه تحت الشعاع عواملی مانند دانشهای رسمی و عبادتهای ظاهری از این ضرورت جاودانه غفلت میورزد، ولی این غفلت دشواریهای جبران ناپذیر برای فرد و جامعه رقم میزند، تا آنجا که فرمود: ﴿قد ضلّوا وأضلّوا کثیراً﴾.
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
2. خدای بزرگ در برخی از آیات، با توجه به چنین عوامل فریبنده و راهزن، قصۀ آن عابد بنی اسرائیل را باز میگوید که به تصریح قرآن: ﴿آتیناه آیاتنا فانسلخ عنها﴾.
این کلمات نورانی جای دقت و تأمّل دارد. در مورد مقامات معنوی و شبه معنوی که برخی از آدمیان دارند، هیچگاه نمیتوان به قاطعیت گفت که این مقامات، الهی است یا شیطانی. بلکه گاهی به صراحت قرآن: ﴿إن الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم﴾. لذا هیچ راهی برای اینکه این جایگاه، موهبت خدا است یا شیطان، باقی نمیماند جز کلام خداوند عالم الغیب و الشهادة، که انسانها را آفریده و بر آشکار و نهان آنها آگاه است و از طریق قرآن یا به زبان پیامبر و خاندانش علیهم السلام، از آن خبردار میشویم.
3. میبینیم که در این آیات، آشکارا از این حقیقت سخن میرود که خداوند، خود، آن آیات (یعنی مقامات) را به عابد بنی اسرائیل داده بود. ولی بی درنگ سخن از آن است که: «او خود را از آنها جدا کرد».
این جمله نقطهای روشن است که کمال موهبتی اختیار را میرساند که خدای حکیم به انسان داده و این انسان است که میتواند از آن مثبت بهره گیرد یا منفی. و خودش مسئول نوع بهره وری از آن است، مانند هر موهبت خدایی دیگر.
4. نکته مهم این است که حسن اختیار یا سوء آن در انسان، وابسته به علم نیست، بلکه وابسته به اراده و اختیار است. مؤیّد این مدّعا، شواهد چندی است، از جمله آیات 22و 23 سوره انفال که ﴿شرّ الدوابّ﴾ را میشناساند. در ضمن این شناساندن، میفرماید: ﴿ولو علم الله فیهم خیراً لأسمعهم، ولو أسمعهم لتولّوا وهم معرضون﴾. یعنی بعد از شنواندن خداوند، باز هم اینان روی میگردانند و سوء اختیار خود را نشان میدهند.
خلاصه اینکه کمال موهبتی الهی یک مطلب است، و برخورد انسان – که از آگاهی و اختیار او نشأت میگیرد – مطلب دیگر.
5. به همین لحاظ، عالمان دین، یکی از وظایف خود را تذکرهای اخلاقی میدانند که البته جدا از تذکرهای عقائدی نبوده و نیست. آنان چنین تذکرهایی را برای همگان ضروری میبینند، به ویژه برای کسانی که در سلک طلب علم هستند، یعنی به تعلّم و تعلیم اشتغال دارند. آنان در اینگونه تذکرها به این حقیقت اشاره میکنند که: «چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا». و یادآور میشوند که: «هر که بالاتر رود و از نردبان بیفتد، استخوانش بیشتر خواهد شکست».
6. مواعظ و تذکرهای اخلاقی بخشی عمده از متون اجازات را تشکیل میدهد. با مروری بر اجازات، هر چند شتابزده، شواهدی از این مدعا میتوان یافت که نگارنده در برخی از نوشتارهای پیشین خود بدانها توجه داده و نقل کرده است؛ از جمله فوائد برگرفته از اجازات مرحوم آیة الله مرعشی (در ارجنامه مرعشیان) و فوائد برگرفته از اجازات مرحوم علامه اوردبادی (در نشریۀ کتاب شیعه، شماره اول).
7. تذکرهای مرحوم شیخ ابراهیم قطیفی فقیه و محدث قرن دهم را علامه مجلسی در کتاب الإجازات بحارالانوار آورده است. توجه به آنها و توفیق مطالعه مکرر آنها را مدیون لطف صدیق محقق مخلص جناب استاد محسن صادقی هستم که در خلال پژوهشهای چند سالهاش در باب اجازات، این صفحات کم برگ و پربار را یافت و به من نشان داد و ترجمهاش را پیشنهاد کرد.
از آن روزها چند ماه میگذرد و من همچنان در انتظار فرصتی برای این توفیق میبودم تا این روزها که این ترجمه و نشر آن را مایۀ تسلّایی برای خود یافتم، در سوگ فقدان مادر مهربانم که حقّ بزرگ مادریاش را همواره به گردن دارم: حاجیه خانم فاطمه موحد نساج؛ که اکنون سه هفته از رحلتش میگذرد و هر روز بیش از پیش جای خالی او را احساس میکنم.
تقدیر چنان بود که ترجمه این سطور در روزهای آغازین ماه محرم به فرجام رسد که سالگرد نگارش اصل این سطور است (ششم محرم 915).
8. اینک پاداش معنوی ترجمه و نشر این سطور – که نخستین یادداشت منظم نگارنده پس از وفات مادر است – از جانب پدر و مادرم رحمة الله علیهما و نیز از جانب فقیه بزرگوار مرحوم قطیفی، تقدیم میشود به آستان اسمان سای امام همام، حضرت ابی عبدالله و یاران باوفای حضرتش علیه و علیهم السلام، که: «جان در راه بهترین آرمان دادند و جاودانه شدند». یا لیتنا کنّا معهم فنفوز فوزاً عظیماً.
از فضل خدای منّان امید میبریم که بر این دوستداران آستان حسینی منت نهد و ظهور واپسین حلقۀ رشتۀ نور را برساند و آرزوی دیرینۀ این دلسوختگان را بر آورد که قرنها از ژرفای جان به درگاه خدایشان عرضه داشتهاند: «فأسأل الله ... أن یرزقني طلب ثارکم مع إمام هدیً ناطقٍ بالحقّ منکم».
متن
1. سفارشهایی را برای خودم و برای تو میپسندم، بطور عموم و بطور خصوص. 2. سفارش من بطور عموم، تقوای خدا است. بدین معنی که از او پروا داری، پرواداریِ کسی که میداند که هر چه نعمت دارد، از جانب خدای متعال است. مبادا بر او وارد شوی، بدان سان که او نمیپسندد. باید باور داری که او میتواند این نعمتها را از تو بگیرد و دیگری را برای این نعمتها جایگزین گرداند.
تقوای کسی که میداند عمل خیر تمام اهل آسمان و زمین، حق نعمت او را ادا نمیکند، و بهای اکرام او که در بهشت برای اهل طاعت مهیا کرده نخواهد بود.
3. اگر درونت بدین آرام نیافت، آن را با داروی «محبت» درمان کن. کسی از آفریدگان که به تو محبت کند، گرچه در حدّ خوش رویی باشد، به طبع خود او را دوست میداری و این را به قطع مییابی. حال بنگر به درونت که آیا محبت خدای تعالی را در درون خود مییابی؟ اگر آن را نیافتی، بدان که به او ایمان نیاورده ای، زیرا خدای تعالی میفرماید: ﴿یحبّونهم کحبّ الله﴾. و این اشاره به مشرکان است.
خداوند خبر میدهد که آنان خداوند را در درجۀ بالا دوست میدارند، ولی دیگران را نیز مانند او دوست دارند.
سپس فرمود: ﴿والذین آمنوا أشدّ حبّاً لله﴾. این فقط بدان رو است که مؤمنان راستین هیچ کس را مانند خداوند متعال دوست ندارند.
این همان حقّ یقین است. کسی که هم کار نیک و هم کار زشت دارد، انسان او را به خاطر نیکیهایش دوست دارد، چه رسد به کسی که فقط نیکی کند نه زشتی. حال چه میپنداری در مورد کسی که مالک ذات انسان و توابع آن است، و خود محلّ بازگشت و مآل و وارث همگان است و هیچ کسی از نعمتهایی که نزد اوست، بی نیاز نیست. و برای هر کار، ناگریز باید به او رجوع کرد.
4. اگر به این نیز آرام نیافتی، درون خود را با «حیا» علاج کن. کسی که به تو نیکی کند و تو به او بدی کنی، و چند بار این چرخه تکرار شود که از او نیکی و از تو بدی باشد؛ آنگاه در تمام این حالات با تو همراه باشد، از تو بی نیاز باشد و تو را به سرپرستی خود نگاه دارد و لطف را به تو شایسته بیند، و تو را سزاوار بیند که باز گردی به آنچه تو را به شایستگی بکشاند.
چنین کسی سزاوار است که از او حیا کنی. خدای تعالی میفرماید:
﴿أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ﴾.
5. اگر به این نیز آرام نیافتی، درون را به داروی «تجارت با او» درمان کن، که تجارتی بی ضرر است و سودی بی زیان دارد؛ نگاه دارندهای است که هر کاری برای او انجام دهی، از دید او پنهان نمیماند.
وکیلی است که حسنه را برای عامل آن به ثمر میرساند.
به کوشش خود بنگر در تجارت اندکی که در دنیا داری، که چه اندازه برای او اشتغال میورزی، و چه اندازه از اوقات گرانبهای خود را به او اختصاص میدهی، بدون اینکه وسوسه و دلتنگی را بدان بیامیزی.
6. اگر در راه او تجارت کنی، بدان که قلب تو، نسبت به وعید او سهل انگار است. خداوند فرمود: ﴿بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَلَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ﴾ و پس از نقل خبر حضرت یوسف علیه السلام فرمود: ﴿وَكَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَلا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكانُوا يَتَّقُونَ﴾
و در قصۀ قارون فرمود: ﴿فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَقالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ والإيمان وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً وَلا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾
این نکاتی است که بطور عموم بیان شد. اما آنچه بطور خصوص میگویم:
7. وقت خود را نگاه دار، چیزی از آن را تباه مکن که زیانکار شوی. وقتی کاری نداشتی، یاد خدا کن، زیرا یاد خدا در هر حال، با بیشتر کارهای شایسته برابری میکند.
8. وقتی به عبادت خداوند روی میآوری، خود را از وسوسۀ درون نگاه دار و به پناه او ببر، و از خدایت حیا کن که تو را در چنان حالتی ببیند.
وقتی در نیازی از نیازهای دنیا به سوی غیر خدا روی آوری، با تمام وجودت به آن شخص روی میکنی، ولی هنگامی که به سوی خدا توجه میکنی، در همان حال از او رویگردانی.
در چنین وضعیتی سزاوار غضب خدای تعالی میشوی.
9. محاسبۀ نفس خود را در هر شب و روز، از یاد مبر.
10. بر دهان خود مُهر بزن که کلمهای از آن بیرون نیاید جز آنچه دوست داری در روز جزا در نامۀ عملت ببینی. پس آنچه را که دوست نداری در نامۀ عمل ببینی، مگو.
در بارۀ یکی از مجاهدان صدر اسلام روایت شده که در یکی از غزوهها در رکاب پیامبر کشته شد. مادرش بر بالین او آمد در حالی که شهیدی بود و بین کشتهها افتاده. اثر سنگی را که از گرسنگی به شکم بسته بود، بر او دیده میشد که شدّت صبر و نهایت عزم او را نشان میداد. مادر دست بر او کشید و گفت: این فرجام نیکو گوارایت باد پسرم. پیامبر شنید و کلامی به این مضمون گفت که: «ساکت باش، او گاهی در مورد مطالبی سخن میگفت که به او مربوط نمیشد و سودش نمیبخشید».
11. سفارشت میکنم به دعا در هر حال که مواظبت و اصرار بر آن کنی. از اهل بیت صلی الله علیهم روایت شده که فرمودند: خداوند در یک امر، باب دعا را نگشود مگر اینکه باب اجابت را نیز بر او گشود.
در دعا برای برادران ایمانی خود بکوش، زیرا صد هزار برابر آنچه برای خودت خواسته ای، در دعا برای آنها به تو میرسد، آن هم به تضمین الهی که مستجاب میشود. در حالی که وقتی برای خود دعا میکنی، در مورد استجابت آن فقط گمان داری نه یقین.
12. وقتی عقیدۀ کسی را صحیح یافتی، هیچگاه در دل خود نسبت به او کینه نداشته باش، که چنین گناهی نزد خدا بزرگ است.
از اهل بیت علیهم السلام روایت شده که فرمودند: «شخصی در مورد دیگری گفت: به خدا سوگند خداوند فلانی را نمیآمرزد. خدای تعالی فرمود: من گناه فلانی را آمرزیدم، در حالی که عمل کسی را که نسبت به چنین آمرزشی برمن تأبّی میکرد نابود کردم».
البته این مطلب سبب نمیشود که در مورد آن گناه به او تذکر ندهی.
13. در درون خود چنین بگذران که در عالم وجود کسی نیست که رتبهاش پایینتر از تو باشد، زیرا گناه خود را میدانی و خبر داری که نسبت به آنها عذری نداری، اما این موارد را نسبت به فرد دیگر نمیدانی.
بعلاوه فرجام کار مردم بر تو پوشیده است. چه بسا گنهکاری آمرزیده شود، ولی عمل خیر یک فرد مطیع حبط شود.
14. بپرهیز، بپرهیز، بپرهیز، از این که در دل خود میل به ریاست بحق داشته باشی (چه رسد به ریاست باطل)، که چنین کاری از بزرگترین گناهان و معاصی است. زیرا خدای تعالی از تو راضی شده که فقط در مورد خودت تکلیف داشته باشی.
این برای تو بهتر است از این که در بارۀ دیگران نیز مورد سؤال قرار گیری. و نیازی نیست که سبب نجات فرد دیگر شوی، خصوصاً وقتی که نفس به ریاستطلبی مایل شود.
15. خود را فریب مده که ریاستطلبی گامی در راه خدا است، زیرا باید اکراه از ریاست در راه خدا باشد. البته نیت ریاست در راه خدا، اگر بدون محبت آن به دست آید، راه صالحان است، بلکه راه معصومان که میدانند که فقط به وسیلۀ خداوند شناسانده شدهاند و از جانب خدا به سوی خدا پیوند یافتهاند.
پس اگر در معرض ریاست قرار گرفتی، مورد ریبه است. بدین روی باید قلبت از آن بلرزد، و از آن بیش از گذشته حذر کن، و فکر مکن که در آن حقّی داری، مبادا عملت به فساد گراید.
16. مبادا، مبادا، برای فتوا دادن سرعت به خرج دهی و علاقه به فتوا دادن داشته باشی. زیرا در خبر وارد شده که سریعترین مردم در سقوط به دَرَکات دوزخ کسی است که در فتوا دادن شتاب میکند.
در این مورد کلام الهی خطاب به پیامبرش گویا است که فرمود: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ﴾ و فرمود: ﴿وَلا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ﴾ و فرمود: ﴿قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ﴾ و دیگر آیات.
17. برای خود بخشی از شب را (به عبادت و تهجّد) قرار بده، که در آن خداوند را یاد کنی. و در زمرۀ غافلان مباش.
18. این است وصیّت من، اولاً به خودم، سپس به برادران مؤمنم و خصوصاً به تو. خداوند تو را و ما را و مؤمنان را به این مطالب و مواعظ دیگر نفع رساند، بحقّ محمد و آله الطاهرین سلام الله علیهم اجمعین. و خداوند کار ما و شما را به گونهای پایان دهد که رضای او در آن باشد، که شایستۀ چنین الطافی است.
19. از تکرار روزانۀ مواعظ غفلت مکن. و اگر نتوانی، هفتهای یک بار، که با این کار، دل جلا میگیرد و آخرت به یاد انسان میماند.
20. مداومت بر کتاب خدا و سنت پیامبر، و پیوند با دودمان حضرتش را از دست مده.
این سطور را فقیر به درگاه خدای منّان، ابراهیم بن سلیمان نوشت، در حالی که حمد و صلوات و استغفار میگفت، در حرم مطهر غروی (نجف اشرف) صلوات الله و سلامه علی مشرّفه نوشت به تاریخ ششم ماه عاشورای سال 915.
سبحان ربك ربّ العزة عمّا یصفون، وسلامٌ علی المرسلین، والحمد لله ربّ العالمین.
چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۱۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .