آخرین نوشته ها
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۰۸٫۵۹۹ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۴ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۹۸
بازدید از این یادداشت : ۱۰۹

پر بازدیدترین یادداشت ها :
از روزگار رفته حکایت ...
مقدمه
از آن روزها زیاد فاصله نگرفته‌ایم که مردم دل و دماغی داشتند و اسیر کوتاه نویسی فضای مجازی و فست فود‌های فکری نشده بودند و بازار استنساخ و مقابله و تصحیح کتابها داغ بود و بدون درس گرفتن یک کتاب به خود حق نظر دادن در آن زمینه نمی‌دادند و ...
ولی چه شد که آن همه سنت حسنه ناگهان به باد فنا رفت و از صحنۀ زندگی علمی عالمان محو شد و همگان غوره نشده مویز و ...
بگذارم و بگذرم.
این نوشتار، پنج نسخه سواد وقفنامه است، از کتاب:
مخزن الانشاء، گردآوری علی اکبر خوانساری، چاپ سنگی به خط میر محمد صادق ، ماه رمضان سال 1303 در زمان سلطنت ناصر الدین شاه قاجار، ص 67 تا 79 ( البته چاپ اول آن در سال 1286 بوده و این چاپ دوم کتاب است).
این سواد وقفنامه‌ها نشان می‌دهد که اولا فرهنگ وقف کتاب بالا بوده و ثانیا کتابهای مورد اشاره بیشتر وقف می‌شده است.
آیا می‌توانیم در حالی که در این روزگار زندگی می‌کنیم، فرهنگ حوصله و تعمق و گریز از این همه شتابزدگی را، اگر نهادینه نکنیم، دست کم در سطح محدود ترویج کنیم؟
اگر نتوانیم چنین کنیم، دست کم می‌توانیم این سطور را بخوانیم و بر روزگاز از دست رفته و حال و هوای خوش آن غبطه بخوریم ...
[1]
سواد وقفنامۀ قرآن
الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب محمد المصطفی و آله المستطاب. صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین فی المبدأ و المأب.
به واقفان مواقف عبودیت و عارفان عوارف ربوبیت که به اشارت «انا عند المنکسرة قلوبهم» سی پارۀ دل حق منزل را که کتابِ بی ارتیابِ «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان» به اشارۀ «الا بذکر الله تطمئن القلوب» موقوف ذکر «و لذکر الله اکبر» نموده؛ نفسی بی یاد آن انیس قلوب و منفّس کروب نمی‌زنند، و از مضمار مسابقت و مسارعت «و استبقوا الخیرات» قصب السبق ربوده و در میدان «فسارعوا الی مغفرة من ربکم» گوی از همگنان در پیش برده بیش کوشیده‌اند ؛ پوشیده نیست که:
سعادتمندان را که به فرمان لازم الاذعان «فاتقوا الله ما استطعتم» در موارد عبادات و ازدیاد طاعات قدر استطاعت و قوۀ طاقت قیام و اقدام می‌نمایند افضل حسنات و اکمل خیرات ، عمل صالحی است که در حیات و ممات ثواب و برکات آن جاری و ساری بوده ، در روزنامۀ او بعد از ارتحال و انتقال ، یوما فیوما ثبت و ضبط شده ، ذخیرۀ روز درماندگی باشد.
تمهیدا لهذا المقال ، توفیقات الهی و تأییدات نامتناهی شامل حال و مآل فلان گردیده و این قرآن مجید و فرقان حمید را بر کافّۀ مؤمنین و طایفۀ مسلمین که خوانندگان فرمانِ «فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن» اند؛ وقف مخلّد و حبس مؤبّد نموده، مادامت السطور مقطعة بالحروف و الآیات مختمة بالوقوف، قرائت و تلاوت نموده، عبث و معطّل در طاق رواق نسیان و بی پروایی ندارند تا از جملۀ بعضی و داخل نبذی که در حکم «نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کأنّهم لا یعلمون» داخل نباشند؛ و از مؤاخذۀ بیع و شری و عقوبت «و لا تشتروا کتاب الله» آگاه باشد.
و تولیت آن را تا استقرار حیات مستعار است، به خود مفوّض داشته، بعده به اکبر اولاد مذکور بطنا بعد بطن و عقبا بعد عقب تعلق دارد.
و صیغۀ وقف به نهج دین مبین واقع گردید. تغییر دهنده و تبدیل نماینده این سطور مسطور در عذاب و عقاب «الذین یحرّفون الکلم عن مواضعه» سهیم و شریک بوده ، به لعن ایزدی و طعن ابدی و خصومت محمدی گرفتار شده همین کلام ملک علّام به مخاصمه در یوم قیام، قیام خواهد نمود. فمن بدّله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدّلونه.

[2]
سواد وقفنامۀ صحیفۀ کامله
بر لوح صحیفۀ کاملۀ معروفان قبلۀ دعا و عبودیت و دیباچۀ صفحۀ روشناسان آستان تولّا و ربوبیّت سیّد عابدین کعبۀ عظمی عبادات مسند ساجدین مسجد اقصی طاعات که جبهۀ ضراعت و بندگی وقف سجادۀ اطاعت و سرافکندگی نموده هفتۀ عمر خود را موقوف و مصروف به مواظبت و مراقبت دعوات مأثوره مؤثره و آیات مخصوصۀ منصوصه شبانه روزی داشته‌اند مشحون و مزیّن به دعوات اجابت بنیات و مناجات سریع النجات رفیع الدرجات و جواهر زواهر فقرات و عبارات اعجاز امارات شفیع الامة و کاشف الغمة ذو النقبات صاحب العبرات سید الساجدین زین العابدین صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین خواهد بود.
بناء علیه این کلمات تامّات معجز علامات را که موسوم و معلوم به صحیفۀ منقیۀ سجادیه که انجیل با تنجیل اهل بیت محمد و زبور پر نور آل فرخنده مآل احمد صلوات الله علیهم است، وقف لازم ساجدین مساجد و عابدین معابد نموده که در هنگام تحلیل شداید ملمّات و ناملایمات و تحصیل فواید مهمات مهمات و تسهیل معضلات و مسکلات توکل و توسل بدان جسته ؛ مدّ ید تصرّف و تکلّف تملیک و تملّک در آستین ادب دزدیده ، از مؤاخذۀ «الذین یتعدّون عن حدود الله» آگاه باشند، نخرند و نفروشند،، و چهرۀ تدین خود را به ناخن بیباکی و ناپاکی نخراشند.
و السلام علی من اتبع الهدی.

[3]
سواد وقفنامۀ زاد المعاد
هو الواقف علی الضمائر و السرائر.
زاد و ذخیرۀ یوم المیعاد، مفتاح فلاح و مصباح النجاح منهج الصادقین، و جمال الصالحین ناهجان مناهج صلاح و سداد، و عارجان معارج رشد و رشاد، اعمال صالحه و افعال حسنه خواهد بود که آثار یُمن و میمنت و انوار برک و برکت آن الی انقراض الازمان و زمان الانقراض منقرض نشده واصل و عاید راغب طالب گردیده و مراقب و مصاحب صاحب بوده در وقت وحشت و ساعت دهشت رفیق شفیق گردد.
بهین تر خیرات و مهین تر میراث آن است که عموم مؤمنین و جمهور مسلمین را در آن حظّی و نصیبی باشد؛ تا حق مواسات و شرط مؤاخات «انما المؤمنون اخوة» به عمل آید.
از جمله اجلّۀ عباذات و عمدۀ طاعات، وقف نمودن اسفار اذکار و کتب ادعیه بهیه و نسخه جات سنیۀ اعمال ماه و سال و لیالی و ایام است بر خاص و عام؛ که به مفاد کلام صدق نظام «ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم» احراز سعادات و احتراز بلیّات مشروط و مربوط به دعوات اجابت بیّنات و استجابت قاضی الحاجات است؛ و به حکم “ ادعونی استجب لکم» دریافت امانی و آمال و امان از نکال و وبال و تجنّب از بلایا و تقرّب به منایا منوط و مضبوط به توسل جستن به دعوات مأثوره و صلوات مشهوره خواهد بود؛ و حصول مغتنمات و وصول مثوبات، موقوف به وقوف کتب مصنفه مألوفه معروفه در این فصول و ابواب است.
لهذا این کتاب مستطاب و بدرقۀ بارقۀ طریق باب نسخۀ منقّحۀ زاذ المعاد و عدّۀ معدودۀ یوم التناد را وقف مؤبّد دین و حبس مخلّد یقین بر کافّۀ عباد که خوانندگان فرمان «وادعوه خوفا و طمعا» می‌باشند، نمود فلان که به موافقت ازلی و تأییدات لم یزلی به فرایض و مندوبات و سنن و واجبات اعمال عمل نمایند و دست تقلّب و تصرّف در آستین تدیّن و توقّف کشیده دارند. والسلام.

[4]
سواد وقفنامۀ کتب مصیبت سید الشهداء
علیه آلاف التحیة و الثناء
هو الواقف بالمواقف
چون داغداران انجمن شور و شیون مصیبت آل فرخنده مآل رسول و خونین جگران محفل سین و محن تعزیت قرة العین مقتول بتول، نوحه سرایان محنت اهل بیت طهارت و عصمت و ماتمیان الم دودمان عترت رسالت را که غمخانۀ دل و ویرانۀ سینۀ غم منزل را وقف مصایب و نوایب خاندان نبوت و مختصّ رزیۀ ذریۀ خلافت ساخته؛ کربلای کرب و بلای شفیعان امت و مسند آرایان امامت شناخته؛ در نوحه گری و تعزیت سرایی سید و سند شهدا ، سر و سرور سعدا، ذبیح در خاک و خون غلطیدۀ اله، منصوص مرتبۀ «من احبّ الحسین احب الله» ، مخصوص رتبۀ «حسین منی و انا من حسین»، سید شباب اهل الجنة، امام الناس و الجنة، ریحان پروردۀ بر و دوش چمن رسالت، ارغوان بر آوردۀ کنار و آغوش گلشن ولایت، نور دیدۀ خاتم انبیاء و اوصیاء و سرور سینۀ خیر النساء، حجت خافقین ، بانی ثقلین، سلطان موعود به وعدۀ «من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا نصیرا» ، الاعلی شأنا و الاوضح برهانا و الافصح بیانا، مولانا و مولی الکونین ابی عبدالله الحسین، علیه و علیهم صلوات الله رب المشرقین؛ رنگ گلرنگ قطرات عَبرات جاری و در بیقراری خودداری ندارند و مانند دل نفس از طپیدن و سینه کوبیدن بر نمی‌دارند؛ سیاه پوشانی که مژگان صفت صف حلقۀ شور و شین آراسته و هر گوشه از پاره‌های آیینۀ دل شکسته آمین بسته؛؛ از هر سر مویی مویه کُنان و موی کَنان، خوناب از دیده می‌بارند و به سر پنجۀ بی باک زمین سینۀ غمناک را شخم و شیار کرده تخم سرشک می‌بارند؛
از سوز و گداز چون شمع ماتم افروخته ، از برق شعلۀ مشعلۀ آه جانکاه مثابۀ نخل دیده آتش سوخته‌اند؛
و از یاد پیکر به خون خضاب کردگان داغداران لاله زار دشت شهادت و گلبن از پا افکندۀ دست عداوت اهل شقاوت داغ از سینۀ ریش می‌کنند و پنجۀ پر خون چون گل سرخ یر سر خویش می‌زنند؛
الحق رشحه‌ای که امروز از دیده به رخ فشانند، فردا آتش دوزخ را فرو نشاند؛ و دانۀ خونابۀ چشمی که در این مزرعه از عین اندازند، نمونۀ «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین» جز جناب وهاب ؛که داند که چه خرمن‌های خرمی ثمر بر می‌دارند؛ و جمعی که در رواح ملال چهرۀ ماه سیمای خود را از مهر به هلال اظفار کدورت خراشند، بی شبهه در صباح قیامت، به وعدۀ «نورهم یسعی بین ایدیهم» چون مهر سرخ رو، سر از خاک بر آرند؛
قطرۀ آبی که به یاد لب تشنگان تفتیده درون، از مژۀ پر خون چکاند در شربت خانۀ “ لا فیها غول»، ساغر لبالب از دست ساقی کوثر نوشند.
اگر در این وقت جامۀ جان و پیراهن تن چاک چاک زنند، در ساعتِ ساعت به اعزاز خلعت امتیاز «و لباسهم فیها حریر» در پوشند.
و درفش فغانی که در این لشکر غم عَلم سازند در روز آزمایش صفوف لوای والای احمدی بر سر افرازند.
دم صرصر امل که بر آرند شمیم نسیم بهشت است. گرد کدورت غبار اندوهی که نثار فرق انکسار نمایند عبیر عنبر سرشت است.
در گرم داشتن حلقۀ ماتم و هنگامۀ این غم و گریستن در این الم که فرض عین و عین فرض است، از نوشتن و دانستن قصص پر غصص جانسوز و مراثی واقعات غم اندوز، لابد و ناچار است که خوانند و گریند و گریانند.
بنا بر این فلان این نسخۀ مجسّد و اوراق مجلّد را – که محتوی واقعات ضجرت آیات و منطوی به سوانحات فجیعت سمات اهل بیت طیبین و طاهرین است – بر جمیع شیعیان و موالیان ، وقف نمود وقفا صحیحا شرعیا و حبسا مخلّدا صریحا ملیا مادامت السماوات ممنوعات عن الوقوف و الساعات مقطوعات بالصروف؛
که در منابر و مجامع و مناظر و سوامع به مسامع جوامع سامعین رسانیده ؛ طلب مغفرت و غفران جهت واقف موفق نماید؛ و از بیع و شری احتراز و اجتناب واجب شمرند.
و تولیت آن را به واقف مؤمی الیه دانسته، بعد به کسانی که ذاکر و حافظ و قاری مراثی و مترجم بنیان این کتب و مقوّم ارکان این مطلب بوده، به عبث در رواق خاموشی و طاق فراموشی در زیر غبار بی پروایی و نسیان نگذارند، و در محافظت و محارست آن نهایت اهتمام ورزند، مرجوع و مرفوع دانند.
هکذا الی تعاقب الزمان و توالی الملوان . و السلام علی من اتبع الهدی . فی سنة فلان.

[5]
سواد وقفنامه که به جهت صحایف
و کتب خود انشا فرموده1
تمام این صفحه براعت استهلال است به اسامی کتب متفرقه در علوم مختلفه چنانکه به اندک ملاحظه واضح خواهد شد. و الحق در صنعت انشاء طرزی بسیار مطبوع و لطیف است.( حاشیه اصل کتاب)

فراید طریفۀ حمد و سپاس و ظرایف فریدۀ شکر بی قیاس که نتیجة الاصداف عزّ و بها و تحفة الاشراف ملأ اعلی تواند بود، نثار محافل واقف السرایری است که شمسۀ آفتاب و ماهتاب جهانتاب و جدولات سیارات و مواقف ثابتات و مطالع افق و طوالع صبح و اشراقات ضیاء و انوار الملکوت بیضا و اثنی عشریه بروج و هیاکل الانوار نجوم و کشف الخفاء فجر و غرر و درر هلال و بدر و اسرار خفیۀ شب و تلویحات روز و تجرید مجرّدات عقول و درّ مکنون مفردات نفوس ، ملخّصی از حکمت لایزال اوست.
و سبحۀ ثریا و سلسلة الذهب کهکشان و ذخیرة الابرار خمسۀ متحیّره و هفت اورنگ سبعۀ سیّاره و منطق الطیر فم الدجاجه و جام جم خورشید و مطلع السعدین زهره و مشتری و کشکول قصعة المساکین و انوار سهیلی شهراء و همای همایون نسرین و عنقای مغرب غراب و نگارستان کف الخصیب و تاج المآثر اکلیل و قسطاس میزان و ممالک و مسالک ربع مسکون و خطط مصری امصار و آثار البلاد هفت اقلیم و طبقات سماوات ، شرذمه‌ای از داستان جلال او.
قرابادین لیل و شرح آقسرایی نهار و منهاج حجر و حادی چرخ برین و بحر الجواهر سپهر و غنا و منای ماه و مهر و اقطاب قطبین شمالی و جنوبی و شرح نفیس نفوس و عقول و ذخیرۀ جواهر و اعراض و اثبات و علامات عالم اسباب از قانون حکمت کامل الصناعة ، تذکره‌ای است مستغنی و شافی.
و کلیات قرون و دهور و تصریف سنین و شهور و موجز دقایق و ساعات و تشریح ثوانی و آنات و شرح وصول اربعه مقالات سته جهات و دفینه معادن و دواعی الذات نفس نباتی و حیات الحیوان روح حیوانی و هیکل وجود انسانی از فواید افضلیت شاباشش تحفه‌ای است جامع و کافی.
مفتاح ماه نو و لوامع البیان قمر از فن بدیع ابداع او نکته‌ای است و سطح مستدیر ارض از خطوط تذکره جلالش نقطه‌ای.
رشحات سحاب و نفخات صبا از گلشن راز صنعتش ورقی است و محاسن بارقۀ رعد و صواعق محرقۀ برق و صوارم مشرقۀ نیازک از شهاب الاخبار قدرتش سبقی.
از حکمة العین صنعت کامله که در مستهلّ هر ماه به حاشیۀ قدیم چرخ کهن به اشارات ابروی هلال حاشیۀ جدید پردازد و به مفاد «انا زیّنّا السماء الدنیا بمصابیح» سراجۀ سپهر را به سراج المنیر ماه و به رأس الضیاء مهر «کمشکوة فیها مصباح المصباح» منور سازد.
لوامع الاشراق خورشید از انوار جلالیه شوکتش پرتوی است بر عالم امکان تافته و لوایح بسیط غبرا بر کتاب سرّ مکتوم قدرتش شرحی مبسوط که به خط غبار تحریر یافته.
صبح انور در کتابخانه آثارش تفسیر بیضاوی است که به آب طلای آفتاب و سرخی شفق رقم گشته و مکاتیب لیالی و ایام در نظر قدرت عالم آرایش نظام التواریخی که کاتب قدر به سیاهی ظلمت و سفیداب ضیا فهرست نوشته.
کتاب السماء و العالم سپهر از بحار قدرتش بخاری است برخاسته و جسم هیولایی بر جمال جلالش شاهدی که با درّ و مرجان و جواهر فرّ و صورت آراسته.
و اوراق بسائط در دبستان ایجاد کاغذ مشقی دبیران ابداع اوست و مداد مرکباب در مکتب تکوین دوده مشعل دودمان اختراع او.
هر صدف از خوض بحر الحقائق حکمتش دیده نظاره‌ای است آب مروارید آورده و هر حجر در حجرۀ کان کتاب یاقوتی که در وصف یکتایی گوهر ذاتش به عبارات رنگین تألیف گشته.
خاک تیره را به مواهب علیه در چلّه خانه خمرت طینت آدم «بیدیّ اربعین صباحا» مجمع غرایب و مظهر بدایع صنایع ساخته به مفاتیح عنایت ابواب جنان هدایت و تکریم بر چهره گشاد، و غبار فرسوده را از عواطف خبیّه در کارخانۀ «کنت کنزا مخفیا فأحببت ان اعرف» مخزن اسرار و کاشف استار کرده، در مدرس تعلیم «و علّم آدم الاسماء کلها» کتاب علم الیقین است شناسائی حقایق اشیاء بر دامن نهاد.
و به صیقل ارشاد به حلیۀ مرآت جنان و تصفیۀ سجنجل حل گره تدارک حواس و مسالک خیال و مرآة العقول قوۀ عاقله و نهج الحق خرد و نهایة الادراک مدرکه و نهج البلاغه نطق و افصاح فصاحت و امالی تقریر و خصایص انسانیت کرامت فرموده.
و به لطف کامل کنز الدقایق دانش و حقایق بینش و عوارف معارف و فهرست خصال و تهذیب مکارم اخلاق به دست قبول داده.
استبصار بصیرت کافی و عیون معانی شافی و حجة البیضاء عقول وافی و اصفای ذهن صافی از مبدأ فیض افاضه نمود.
و از قاموس قدرت کامله و مجمع البحرین حکمت و صنعت شامله دُرد لغات لطیفه به ساحل ظهور آورده.
زبان گویای نفس ناطقه را مفتاح المفاتیح ابواب فرهنگ و هوش گردانید و به دستور مهذب و رسم مقرّب اصلاح منطق انسانی نموده.
و به مفاد «و هدیناه النجدین» صحاح از اسقام و صراح از ایهام باز شناسند، تا به پایمردی این اسباب تسلیک نفس الی حضرة القدس نموده در معارج علم الیقین و مدارج معرفت رب العالمین به مقصد واصلین و مقامات عارفین شتابند.
و به توسط استعداد تحصیل حق شناسی و تمهید قواعد بندگی کرده فواید جلیله از عمر ابدی و عیش سرمدی «ما لا عین رأت و لا اُذن سمعت» در یابند.
و در آخر حمد و نیایش جواهر زواهر مدح و ستایش که ذره بیضای گوش “ ولدان مخلّدون» و نثر اللئالی خدود «حور عین کأمثال اللؤلؤ المکنون» تواند بود، شایان روضۀ بهیۀ جناب صاحب کتاب است که جواهر النضید عقل اول فصّ خاتم رسالت اوست و درّ النظیم نفس کل آویزۀ گوش نتوت او.
و اسار البلاغۀ کتاب عزیزش «ان هذا لشی ء عجیب» و دلایل الاعجاز قرآن مجیدش «تبصرة و ذکری لکل عبد منیب».
با آنکه قلم نگرفت، قلم نسخ بر صحف ابراهیم و زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی کشید؛ و با آنکه ورق ننوشت لوح محفوظ تخته ابجد خوانان مکتب تعلیم او گردید.
اگر ثبت انتخاب وجود مسعودش سبب نگشتی صحاف قدر اجزاء زمان را به ورقین روز و شب به هم نپیوستی. و اگر بیان معانی ذات بدیعش غرض نبودی دست قضا مطول سنین و ملخص شهور و مجمل ساعات را به رشتۀ طول زمان شیرازه نبستی.
اگر نور شریفش باعث کشف اسرار نمی‌شد، نکتۀ برجستۀ سپهر از کتاب لیس عدم نقل دفتر وجود نمی‌گشت. و اگر ذات مقدسش موجب حلّ مضمرات نمی‌آمد، مضامین پیچیدۀ گردون و معانی سربستۀ افلاک از صفحۀ نیستی عیان نمی‌گردید.
«یوم تبلی السرائر» که دبیر شفاعتش رقم بخشش زند صحائف اعمال مذنبین را کسی محرّر و معتبر نداند. و «یوم نطوی السماء کطیّ السجلّ للکتب» که سرپنجۀ عنایتش قلم از ترجمان عملها برگیرد، حاشیۀ خطای گناهان صادره و کتاب مبکیات هفوات نادره را کسی نخواند.
عنوان تعلیقة الکبرای نبوتش آیۀ «آتیناه الحکمة و فصل الخطاب» ، و دیباچۀ رسالۀ رسالتش «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب».
منهل شرع شریفش ینابیع اصول و فروع، و شمس الآفاق نور گرامیش پیش از انفجار فجر تکوین در طلوع
ضمیر منیرش جامع حقایق حدوث و قدم ، وجود مسعودش علت غائی تألیف کتاب خلق الانسان و حدوث العالم.
اعنی: درّ یتیم دریای ایجاد و نتیجۀ صغری و کبرای ابتدا و معاد، محبوب حضرت رب العالمین ، ثمرۀ پیش رس حدیقۀ «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین».
زبده و خلاصۀ عالم، عمده و گزیدۀ سلسلۀ بنی آدم، مغیث الخلق و غیاث الامم، بیان الاحسان و کتاب الکرم، کشف الغمة و هدایة الامة، سید الرسل و ایضاح السبل، علیه من الصلوة اذکاها و من التحیات انماها، مادام البحر محیطا و الارض بسیطا، و الدهر مطولا و الشهور مفصلا.
و نفایس فنون تسلیمات تحیات بر والی ولایت «من کنت مولاه فعلی مولاه» و سالار رحال رجال «لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» که حدیث شامل و خاتم از جوامع الاخبار خلافتش روایتی است، و کریمۀ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» از کمال الدین امامتش آیتی.
کندن درِ خیبر از حملۀ حیدری غزواتش بابی است و معجزات انبیا و اولیا از مناقب مرتضوی و فضایل فتوحاتش کتابی.
سیف مسلولش در احقاق حقانیت به هنگام احتجاج برهان قاطع است و مکتب بدیعۀ کلامش در تنقیح احکام شرایع اسلام نور ساطع.
کتاب موالاتش نامۀ بیزاری از نار جحیم است و مظهر خلافتش مستوجب حرمان از روح و ریحان و جنت نعیم.
اعنی: باب مدینه علم و کامل نصاب مدارج حلم. بلد الامین ایمان را رکن رکین و شهرستان ولایت را حصن حصین. منبع اطوار طیبین و طاهرین و جامع علوم اولین و آخرین. صحیفۀ کاملۀ قدرت لم یزل عارف رموز نهایت ابد و بدایت ازل مروج ذهب.
المذنب بالامر الجلی ذوالوجن الباهر البهی مشرق الشمس مطلع السعدین العلم عروض الایجاد کتاب العین مولی الثقلین ابی الحسنین علی علیه السلام.
و اولاد امجاد آن حضرت که شموع خاندان خیر البشرند و کتابخانۀ ایجاد را نسخۀ حادی عشر؛ جوامع آثار رحمت ذوالجلال اند و مکتب رسالت را کتاب آل.
مستغرقان بحر گناه را سفینة النجات اند و گمگشتگان ظلمات ضلالت را عین الحیات.
جواهر تفسیرشان به وقت تبیان جوامع جامع الانوار تنزیل است و قول و خبرشان در مجمع بیان کشاف معالم تنزیل و تأویل.
خاتم نبوت خاتم النبیین را نصوص اند و دلایل رسالت را فصوص. ارکان دعائم دینند و نخبۀ خاندان ابداع و تکوین.
اعلام الهدی و مصابیح الدجی و کتاب الحجة علی اهل الدنیا، علیهم من لطائف ظرائف الدرجات اشرفها و من الصلوات اتحفها مادامت ثواقب النجوم متبالیة و عدة الشهور متوالیة و شوارق البدر طالعة و لمعات الشمس لامعة.
غرض از تحریر این ورقه و تمهید این مقدمه آن است که چون امری کثیر الفوائد که به وسایل آن ذخیرۀ عقبی و سرمایۀ ایمان توان اندوخت و از انوار مضیئه‌اش چراغ خلاصی در راه عقاب اعمال توان افروخت؛
سیه نامگان صحیفۀ سوء عمل را باعث تحصیل رستگاری و درماندگان کتاب مرقوم گنهکاری را سبب رفع شرمساری و سیاحان طریق نجات را زاد المعاد و سباحان بحر المنافع حق طلبی را ذریعۀ ادراک گوهر مراد و عالمان معالم اجلال بندگی را منتهی مطلب و مقصد اقصی است و طالبان صراط المستقیم سداد را منتهی المرام و غایة القصوی و در مواقف «و قفوهم انهم مسئولون» گرفتاران علل عصیان را باعث شفا و در محاکمات روز جزا واماندگان تیه حیرت را نجات بخشا بوده؛
در نشأه اولی موجب حصول مقاصد وافیه و سبب وصول به مطالب عالیه و مآرب کافیه به وجوه شافیه باشد و در عقبات عقبی انیس صالحین و حلیه متقین و امان اخطار و ربیع ابرار و مفتاح الفلاح و مصابیح نجاح و حرز امان و مسکّن التهاب نیران الاحزان گردد. بجز حسنات اعمال نمی‌توان بود.
لهذا بندۀ فقیر و محتاج رحمت ربّ قدیر محمد مهدی ابن محمد نصیر وقف صحیح شرعی نمود تمامی قرآن مجید و فرقان حمید و جمیع کتب فقه و تفسیر و حدیث و کلام و غیرها من الفارسیة و العربیة و اللغویة و الادبیة متملّکات خود را که نقد محصّل و ذخیرۀ ایام عمل صرف جمع و تحصیل آنها گشته؛ فی الحقیقة هر یک تحفه عراقین و مایۀ سعادت دارین می‌تواند بود.
و به موجب تفصیل علیحده «تفصیل الکتاب لا ریب فیه» خالصا لمرضاة الله بر اولاد ذکور و اولاد ایشان نسلا بعد نسل و بعد از انقراض ایشان بر اقربا و ذوی الارحام کما فرض الله و بعدهم بر علمای بلد تفویض نموده ؛
تولیت آن را مادام الحیاة به نفس خود و بعد از آن به اکبر و ارشد ولد و بعد هم بر اعلم و افقه بلد بحیث لا یباع و لا یوهب و لا یرهن و لا ینقل عن البلد.
عمدۀ نسخه شرایط آنکه زیاده بر شش ماه نزد احدی نگذارند و بدون قبض به کسی ندهند و قلم نسخ بر قواعد وقفیت نکشند.

  • تمام این صفحه براعت استهلال است به اسامی کتب متفرقه در علوم مختلفه چنانکه به اندک ملاحظه واضح خواهد شد. و الحق در صنعت انشاء طرزی بسیار مطبوع و لطیف است.( حاشیه اصل کتاب)
شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۸ ساعت ۹:۵۲
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت