مقدمه مترجم
1.پیشتر، ترجمۀ دو بخش از کتاب «أخطاء ابن تیمیة في حق رسول الله صلی الله علیه وسلم وأهل بیته» نوشته دکتر محمود سید صبیح (قاهره: مؤلف، 1423هـ./2003م.) برای نخستین بار به فارسی ترجمه شده که در دو پایگاه اینترنتی «آسمان هشتم» و «الاثر» انتشار یافته است.
نکات ضروری در آنجا گفته شده که تکرار نمیکنم. فقط به این نکتۀ مهم تذکر میدهم که حساب معدودی سلفی – که به مدد خشونت و پول و تبلیغات – چهرهای ضد انسانی از دین مهر نشان دادهاند، با برادران اهل تسنن که اکثریت خردپذیر و مهرورز دارند، کاملاً جدا است.
2. انتخاب این کتاب برای ترجمه، در همان راستا است. بدیهی است که تک تک جملات و مستندات متن مورد تأیید مترجم نیست، و نیازی به تعلیقه در تمام موارد نیز احساس نشد.
بلکه هدف اصلی، ایجاد پیوندی است میان دو نسل فرهیخته ایران و مصر، که همداستانی خود را در مرجعیت علمی اهل بیت و ردّ منکران این حقیقت را عیناً ببینند. و بدانند در عقیده به مهرآفرینی پیام «رحمة للعالمین» پیوندی استوار دارند.
3. اهل بیت عموماً و امام صادق علیه السلام خصوصاً، نقطۀ روشن وحدت امت هستند.
این حقیقت را بارها از زبانهای مختلف شنیدهایم و به تعبیرات گونه گون بازگفتهاند. ولی انصاف باید داد که : «عندلیب آشفه تر میخواند این زیبا سرود».
4. از فرصت استفاده کنم و به این نکته تذکر دهم که پیگیری این نقطۀ اتحاد در تمام اقالیم قبله، یکی از بایستههای پژوهشی است که باید بیش از این بدان توجه شود.
البته به این واقعیت توجه شده، که در رآس آن باید یاد کرد از علامۀ محقق ذوفنون سید عبدالعزیز طباطبایی که در کتاب گرانسنگ «اهل البیت في المکتبة العربیة» بیش از هشتصد کتاب مستقل از اهل تسنن را که در باب اهل بیت نوشته شدهاند، شناسانده است؛ آنهم فقط به زبان عربی و تا زمان نگارش آن کتاب که نزدیک به بیست سال پیش است.
نگارندۀ این سطور، دو گفتار مستقل در استدراک آن کتاب – در حوزۀ کتابها و مقالات فارسی زبان – نوشته، که یکی از آن مقالات در یادنامۀ محقق طباطبایی (جنگ انجمن فهرست نگاران نسخههای خطی، دفتر سوم) انتشار یافته و یکی دیگر در آستانۀ انتشار است. تعداد مدخلهای این دو گفتار، بیش از پانصد مدخل است.
گزارشهای مختلف از این منابع (ترجمه، معرفی، نقد، تلخیص، بازنویسی و ...) گامی مهم در این راه است.
5. اینک ترجمه گفتار دکتر محمود سید صبیح است که از صفحات 130 تا 134 کتاب یادشده آمده است. امانت کامل در ترجمه رعایت شده بجز در مورد شماره بندی متن که برای بهره گیری بهینه از متن، انجام شد.
این ترجمه را تقدیم میکنم به آستان آسمان سای ششمین حجت خدا، خورشید تابان بقیع، امام بحق ناطق جغفر بن محمد صادق صلوات الله علیه.
بدان امید که وسیلهای برای تقرب به پیشگاه فرزند و وارث بزرگوارشان حضرت بقیة الله باشد و توشۀ راه برای روزی که : «لا ینفع مال ولا بنون إلا من أتی الله بقلب سلیم».
1.ابن تیمیه به شیوۀ خود در تنقیص اهل بیت – بلکه تنقیص هر کسی که امت به فطرت خود تقدیر میکند و دوست میدارد – سخنی شگفت دارد.
ابن تیمیه در منهاج السنة 7/533 – 534 مینویسد:
1.پیشتر، ترجمۀ دو بخش از کتاب «أخطاء ابن تیمیة في حق رسول الله صلی الله علیه وسلم وأهل بیته» نوشته دکتر محمود سید صبیح (قاهره: مؤلف، 1423هـ./2003م.) برای نخستین بار به فارسی ترجمه شده که در دو پایگاه اینترنتی «آسمان هشتم» و «الاثر» انتشار یافته است.
نکات ضروری در آنجا گفته شده که تکرار نمیکنم. فقط به این نکتۀ مهم تذکر میدهم که حساب معدودی سلفی – که به مدد خشونت و پول و تبلیغات – چهرهای ضد انسانی از دین مهر نشان دادهاند، با برادران اهل تسنن که اکثریت خردپذیر و مهرورز دارند، کاملاً جدا است.
2. انتخاب این کتاب برای ترجمه، در همان راستا است. بدیهی است که تک تک جملات و مستندات متن مورد تأیید مترجم نیست، و نیازی به تعلیقه در تمام موارد نیز احساس نشد.
بلکه هدف اصلی، ایجاد پیوندی است میان دو نسل فرهیخته ایران و مصر، که همداستانی خود را در مرجعیت علمی اهل بیت و ردّ منکران این حقیقت را عیناً ببینند. و بدانند در عقیده به مهرآفرینی پیام «رحمة للعالمین» پیوندی استوار دارند.
3. اهل بیت عموماً و امام صادق علیه السلام خصوصاً، نقطۀ روشن وحدت امت هستند.
این حقیقت را بارها از زبانهای مختلف شنیدهایم و به تعبیرات گونه گون بازگفتهاند. ولی انصاف باید داد که : «عندلیب آشفه تر میخواند این زیبا سرود».
4. از فرصت استفاده کنم و به این نکته تذکر دهم که پیگیری این نقطۀ اتحاد در تمام اقالیم قبله، یکی از بایستههای پژوهشی است که باید بیش از این بدان توجه شود.
البته به این واقعیت توجه شده، که در رآس آن باید یاد کرد از علامۀ محقق ذوفنون سید عبدالعزیز طباطبایی که در کتاب گرانسنگ «اهل البیت في المکتبة العربیة» بیش از هشتصد کتاب مستقل از اهل تسنن را که در باب اهل بیت نوشته شدهاند، شناسانده است؛ آنهم فقط به زبان عربی و تا زمان نگارش آن کتاب که نزدیک به بیست سال پیش است.
نگارندۀ این سطور، دو گفتار مستقل در استدراک آن کتاب – در حوزۀ کتابها و مقالات فارسی زبان – نوشته، که یکی از آن مقالات در یادنامۀ محقق طباطبایی (جنگ انجمن فهرست نگاران نسخههای خطی، دفتر سوم) انتشار یافته و یکی دیگر در آستانۀ انتشار است. تعداد مدخلهای این دو گفتار، بیش از پانصد مدخل است.
گزارشهای مختلف از این منابع (ترجمه، معرفی، نقد، تلخیص، بازنویسی و ...) گامی مهم در این راه است.
5. اینک ترجمه گفتار دکتر محمود سید صبیح است که از صفحات 130 تا 134 کتاب یادشده آمده است. امانت کامل در ترجمه رعایت شده بجز در مورد شماره بندی متن که برای بهره گیری بهینه از متن، انجام شد.
این ترجمه را تقدیم میکنم به آستان آسمان سای ششمین حجت خدا، خورشید تابان بقیع، امام بحق ناطق جغفر بن محمد صادق صلوات الله علیه.
بدان امید که وسیلهای برای تقرب به پیشگاه فرزند و وارث بزرگوارشان حضرت بقیة الله باشد و توشۀ راه برای روزی که : «لا ینفع مال ولا بنون إلا من أتی الله بقلب سلیم».
***
نقدی بر دیدگاه ابن تیمیه در باره امام جعفر صادق رضی الله عنه
1.ابن تیمیه به شیوۀ خود در تنقیص اهل بیت – بلکه تنقیص هر کسی که امت به فطرت خود تقدیر میکند و دوست میدارد – سخنی شگفت دارد.
ابن تیمیه در منهاج السنة 7/533 – 534 مینویسد:
به هر حال، هیچ یک از این پیشوایان چهارگانه مطلبی در باب قواعد فقه از جعفر فرانگرفتهاند، بلکه احادیثی از او روایت کردهاند همانگونه که از دیگران روایت کردهاند. احادیث روایت شده از او با احادیث مروی از احادیث زهری قابل مقایسه نیست، نه از جهت اعتبار و نه از جهت کثرت. بخاری در مورد برخی از احادیث او به تردید افتاده، به دلیل کلامی که در بارۀ او از یحیی بن سعید قطان رسیده است. لذا از او حدیث نیاورده است. بعلاوه بر هیچ کس به اندازۀ جعفر صادق دروغ بسته نشده، گرچه خود او از آن مطالب مبرّا است.
2. نخستین نکتۀ مورد بحث در کلام ابن تیمیه، آن است که میگوید: «هیچ یک از پیشوایان چهارگانه از جعفر مطلبی در قواعد فقه نگرفتهاند».
این سخن، مکابره و تنقیص جعفر صادق و اهل بیت است. هیچ دانشمندی پیش از ابن تیمیه نگفته است که پیشوایان مطلبی از دیگران نگرفتهاند، مثلاً احمد از شافعی یا شافعی از مالک، چنانکه هیچ کسی نگفته که پیشوایان قواعد فقه را از جعفر صادق نگرفتهاند.
ذهبی در سیر أعلام النبلاء 6/257 آورده که حسن بن زیاد گوید:
از ابوحنیفه پرسیدند که فقیهترین فردی که دیدی چه کسی است؟ گفت: کسی افقه از جعفر بن محمد ندیدم
ذهبی در شرح حال بهلول بن عمر صیرفی معروف به مجنون – که حافظ ابن حجر در کتاب التعجیل 1/56 این شهرت را به او میدهد – مینویسد:
ابوحنیفه در بارۀ او نقل کرد که او را دیده که در بازار میخورده است. به او گفته است: تو مانند جعفر صادق همنشینی داری، و در حال راه رفتن میخوری؟
بنگرید به دیدگاه امام ابوحنیفه نسبت به امام جعفر صادق که کار بهلول صیرفی را مانند کار امام صادق میداند.
ذهبی در سیر أعلام النبلاء 6/258 از ابوحنیفه نقل میکند که گفت:
منصور، او – یعنی جعفر صادق – را به حیره فراخواند. سپس مرا خواست و گفت: ای اباحنیفه! مردم به فتنۀ جعفر بن محمد گرفتار شدهاند. پس چند مسئله از مسائل دشوار خود برای او آماده کن. من چهل مسئله آماده کردم. سپس نزد ابوجعفر [=منصور دوانیقی] رفتم، در حالی که جعفر سمت راست او نشسته بود. وقتی آن دو را دیدم، هیبتی از جعفر در دلم افتاد که از ابوجعفر منصور – یعنی خلیفه منصور – در دلم نیفتاد.
من مسائل خود را آغاز کردم. در هر مسئلهای میگفت: شما چنین و چنان میگویید، اهل مدینه چنین و چنان میگویند، و ما چنین و چنان میگوییم. گاهی با ما موافقت داشت، و گاهی با اهل مدینه، و گاهی با هر دو گروه مخالفت میکرد. چهل مسئله تمام شد، و او در هیچ یک از آنها درنماند.
ابوحنیفه افزود: مگر برای ما روایت نشده که داناترین مردم، داناترین آنان نسبت به اختلاف نظرات است؟
3. اما سخن امام مالک در بارۀ ایشان:
حافظ ابن حجر در تهذیب التهذیب 2/88 از مالک نقل میکند:
زمانی نزد او رفت و آمد داشتم. او را نیافتم مگر در یکی از سه حالت: یا نماز یا روزه یا قرائت قرآن. و ندیدم سخن گوید مگر اینکه بر طهارت بود
سخن این است که امام مالک برای چه کاری نزد او رفت و آمد میکرد.
4. ابونعیم در حلیة الأولیاء 9/152 – 153 در بارۀ امام شافعی آورده که بعضی او را به دلیل محبت زیاد نسبت به اهل بیت سرزنش کردند، تا آنجا که به "رافضی بودن" نسبتش دادند.
شافعی در این مورد چنین سرود:
قِف بالمحصّب من منی فاهتف بها
واهتف بقاعد خیفها والناهض
إن کان رفضاً حبُّ آل محمدٍ
فلیشهد الثقلان أنّي رافضي
ذهبی در سیر أعلام النبلاء 10/58 از ربیع بن سلیمان نقل میکند:
همراه با شافعی حج گزاردیم. به هیچ نقطهای نرسیدیم مگر اینکه میگریست و میخواند:یا راکباً قف بالمحصّب من منیواهتف بقاعد خیفنا والناهضِسحراً إذا فاض الحجیجُ إلی منیفیضاً کملتطم الفرات الفائضِإن کان رفضاً حبُّ آل محمدٍفلیشهد الثقلان أنّي رافضي
معروف این است که امام شافعی در آغاز سورۀ حمد، ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ را بلند میخواند، در حالی که پیشوایان دیگر آن را آهسته میخواندند.
همچنین در نماز صبح، بر خلاف پیشوایان دیگر، قنوت میگرفت.
شافعی این موارد را از مذهب اهل بیت فراگرفته بود. بدین سبب و شدت محبت او نسبت به اهل بیت، متهم به تشیع شد، لذا شعرهای یادشده را سرود و خواند.
5. در مورد دیدگاه امام سفیان ثوری به این نصوص توجه شود:
ذهبی در سیر أعلام النبوة 6/261 – 262 به نقل از ابونعیم، پرسشهای سفیان ثوری از امام جعفر صادق را آورده که البته در منابع دیگر نیز آمده است.
سفیان گوید: نزد جعفر بن محمد رفتم، در حالی که جبّهای از خز پوشیده بود و عبایی از خز بر دوش داشت. به تعجب در او نگریستم. گفت: چه شده، ثوری؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا! این لباس شما و لباس پدرانتان نیست. فرمود: آن زمان مردم در تنگنا بودند و (عابدان) با توجه به دشواری مالی مردم رفتار میکردند. ولی امروز سیل اموال سرازیر شده است.
آنگاه جبۀ خز را بالا زد. دیدم که زیر آن جبهای پشمینه پوشیده است. فرمود: آن را برای خدا پوشیدهایم و این را برای شما. آن را که برای خدا پوشیدیم، پنهان داشتیم و آن را که برای شما است، آشکار ساختیم
ذهبی همچنین در سیر أعلام النبلاء 6/264 – 266 مینویسد:
خلیل بن احمد از سفیان ثوری آورده که گوید: وارد مکه شدم. اباعبدالله جعفر بن محمد را دیدم که به ابطح فرود آمده است.
گفتم: یا ابن رسول الله! چرا موقف را پشت سر قرار دادهاند و چرا حرم در مشعر الحرام جای نگرفته است؟
گفت: کعبه، بیت الله است و حرم حداب او، و موقف دروازۀ آن است. وقتی زائران قصد او کنند، آنها را بر در نگاه میدارد تا تضرع کنند. وقتی به آنها اجازۀ ورود داد، آنها را از در دوم میآورد که مزدلفه است. آنگاه به کثرت تضرع و طول عبادت آنها نگریست و به آنها رحم آورد.
چون رحم آورد، به آنها امر فرمود که قربانی کنند. وقتی قربانی کردند و سر تراشیدند و ناخن چیدند، یعنی از گناهانی که حجاب میان خدا و مردم بود پاک شدند، آنان را به زیارت خانۀ خود در حال طهارت امر فرمود.
گفتم: چرا روزه در ایام تشریق مکروه است؟
پاسخ داد: بدین روی که مردم مهمان خدایند و بر مهمان لازم نیست که نزد میزبان به حال روزه باشد.
گفتم: فدایت شوم، چرا مردم به پردۀ کعبه میآویزند، و جامۀ کعبه پاره است و به دست هیچ کس نمیآید؟
پاسخ داد: مانند شخصی است که میان او با شخصی دیگر جرمی بوده که به او میآویزد، و دور او میگردد تا این جرم را بر او ببخشد.
ذهبی میافزاید: امام احمد در زمان امام صادق رضی الله عنه نبود، زیرا امام جعفر صادق در سال 148 در گذشت.
6. ابن تیمیه گوید: «از او همانند دیگران احادیثی روایت کردهاند. در حالی که احادیث آنان چندین برابر احادیث اوست. احادیث او با احادیث زهری قابل مقایسه نیست، چه از جهت اعتبار و چه از نظر کثرت».
در پاسخ به کلام ابن عدی در کتاب الکامل 2/131 و ذهبی در سیر أعلام النبلاء 6/256 و ابن حجر در لسان المیزان 2/144 اشاره میکنم که از دراوردی آوردهاند: «مالک تا زمانی که بنی عباس به حکومت نرسیده بود، از جعفر حدیث نقل نکرد».
علت روشن است: دولت امویها روی کار بود، آنان بر اهل بیت سخت میگرفتند و قتل حسین رضی الله عنه در زمان آنان بود.
همین گونه است مقایسه زهری با امام علی زین العابدین، چرا که برخی از دانشوران سنّ آنها را یکی میدانند، مانند احمد بن صالح. و بعضی زین العابدین رضی الله عنه را سیزده سال بزرگتر از زهری دانستهاند، یعنی کمی بیشتر از زهری. حافظ ابن حجر در تهذیب التهذیب 7/269 چنین گفته است.
پیوند میان زهری با امام علی زین العابدین را در جای دیگری از این کتاب گفتهایم.
از سوی دیگر میگوییم:
آیا ابن تیمیه فراموش کرده که روایات ابوهریره چند هزار حدیث است و روایات معدود ابوبکر صدّیق به هیچ وجه با آن قابل مقایسه نیست.
آیا درست است که بر این اساس بگوییم: احادیث ابوهریره و احادیث ابوبکر قابل قیاس نیست، چه از جهت اعتبار و چه از نظر کثرت، پس ابوهریره کجا و ابوبکر صدیق کجا؟
7. ابن تیمیه گوید: «بخاری به دلیل کلام یحیی بن سعید قطّان – که در مورد جعفر تردید داشت – تردید کرده و حدیث از او نیاورد. بعلاوه به هیچ کسی به اندازۀ او دروغ نبستهاند، گرچه او از آنها مبرّا است »
پاسخ ابن تیمیه را از زبان شاگرد او – یعنی ذهبی – میآوریم. وی در سیر أعلام النبلاء 6/256 – 257 مینویسد:
یحیی بن سعید گوید: نزد من حدیث جعفر بن محمد حدیثی طولانی – یعنی در باب حج – خواندند. اما در درون من نسبت به او تردیدی هست و مجالد را بیش از او میپسندم.
من – ذهبی – میگویم: این کلام، از لغزشهای یحیی قطان است، زیرا تمام پیشوایان حدیث اجماع دارند که جعفر بیشتر مورد وثوق است تا مجالد. و به کلام یحیی توجه نکردهاند.
شافعی جعفر را ثقه میداند.
یحیی بن معین گوید: جعفر بن محمد ثقه و مورد اطمینان است.
از ابن ابی حاتم در بارۀ این چند طریق پرسیدند که کدام یک صحیحتر است: جعفر بن محمد از پدرش، سهیل از پدرش، و علاء از پدرش. گفت: جعفر با اینان مقایسه نمیشود.
از ابوحاتم شنیدم که گفت: در مورد جعفر نباید از مانند او پرسید
پس از کلام ذهبی باید به کلام ابن عدی در کامل 2/131 – 134 توجه کرد:
او (جعفر) از پدرش از جابر و از پدرانشان احادیث فراوانی آورده، نسخههایی از اهل بیت نقل کرده، و پیشوایان از او حدیث آوردهاند، و او از ثقات مردم است، چنانکه ابن معین گوید.
8. در جملهای که در بند هفتم نقل شد، ابن تیمیه تخلیط بزرگی مرتکب شده که معنایی جز ابهام و ایهام ندارد. کلام را در هم پیچانده، بدین گونه که کلام یحیی قطان صدق امام جعفر صادق را میرساند، لذا کلام ذهبی را نقل کردیم که آن را از لغزشهای یحیی قطان میداند.
این یک موضوع؛ اما بقیۀ جمله که بر گذشته عطف شده، موضوع دیگری است. پس بر میگردد به کسانی که بر امام جعفر صادق دروغ بستهاند. پس فاصلۀ زیادی است میان این دو معنی که در یک سیاق آمده است. به این نکته توجه شود.
9. ابن تیمیه گوید: «بر کسی به اندازۀ جعفر صادق دروغ نبستهاند، گرچه او از آنها مبرّا است». وقتی خود برائت امام صادق را میپذیرد، فایدۀ این سخن چیست؟ به چه سبب، کلام لغزشآلود یحیی قطان را نقل میکند که ذهبی اجماع پیشوایان بر خطا بودن آن را آورده است؟
10. امام بخاری – که شافعی مذهب است – هیچ حدیثی از امام شافعی در صحیح خود نیاورده است. آیا بدین معنا است که او شافعی را ثقه نمیداند یا اینکه پیشوایان از او روایت نکردهاند؟ دقت شود.
11. ابن تیمیه امام جغفر صادق را از دروغهایی که به او بستهاند، مبرّا میداند. آیا با این جمله، میخواهد بخاری را در عدم نقل از امام صادق توجیه کند؟ یا میخواهد در مورد آنچه از او روایت شده تشکیک کند تا هر کسی سخنی از جعفر صادق شنید در آن تردید کند؟
قصد او را خداوند بهتر میداند. ولی ما به ابن تیمیه پیشنهاد میدهیم که بهتر بود که میگفت:
«بر هیچ کسی دروغ بسته نشد بدان اندازه که بر جعفر صادق دروغ بستند، گرچه او از آن سخنان مبرّا بود؛ همچنانکه بعضی از راویان بر جدش رسول خدا صلی الله علیه و سلّم دروغ بستند».
12. چرا امام جعفر بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین سبط رسول خدا صلی الله علیه و سلم را به عنوان "صادق" ستودهاند؟
به یاد آورید که پیامبر صلی الله علیه و سلم را به عنوان «صادق امین» ستودهاند.
راست گفت عمرو بن ابی المقدام که گفت:
«وقتی به جعفر بن محمد مینگریستم، مییافتم که او از سلالۀ پیامبران است».
جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .