[1]
این یادداشت دربارۀ کتابی است با این عنوان:
روایت علیرضا رحیمیان از معلم راهنما در مکتب تربیتی دو استاد؛ تهران: بهشت، 1395، 285 صفحه.
توضیح بیشتر این است: سید عبدالحمید ابطحی و دو سه تن دیگر از دانشآموختگان مدرسه علوی تهران که اکنون به عنوان معلم با این مؤسسه همکاری دارند، برای ثبت شیوههای تربیتی این مدرسه پنج جلسه با دکتر علیرضا رحیمیان (که اکنون هفتاد سال دارد و دانش آموختۀ دورۀ ششم مدرسه علوی است و چهل سال در مقام معلمی و مدیریت مدرسه همکاری دارد) مصاحبه کردهاند. اینان متن ویراستۀ مصاحبه را همراه با مقدمات، توضیحات، پیوستها و تصاویر در این مجموعه عرضه کردهاند.
این برنامه در راستای برنامۀ گستردۀ تربیتی «مؤسسه مطالعات تعالی نسل» (متن) انجام شده که دیگر خروجیهای این مؤسسه در آخرین برگهای کتاب گزارش شده است. (حدود چهل طرح در هفت گروه).
کتاب، خوشخوان و باسلیقه عرضه شده است. جویندگان مطالعات مرتبط با تربیت دینی اسلامی در این کتاب، فرصتی مییابند که آموزههایی کاملاً ابتکاری مبتنی بر تجربۀ چند ده ساله را در این کتاب ببینند. تفصیل این مطلب را در ادامۀ یادداشت خواهید خواند.
[2]
بحث در باب تربیت دینی چه ضرورتی دارد؟ در فضای تراث محور و پژوهش مدار که افراد، خود را وقف تحقیقهای بنیادی کردهاند و پژوهشهای کاربردی را دون شأن خود میبینند، سخن از تربیت دینی کمفایده تلقی میشود. اما اگر به این نکته بنگریم که هدف اصلی از این همه گفتگو، «آدم شدن» است، آن هم در زمانی که کشتی ایمان به توفانهای سخت گرفتار آمده، دیگر چنین نمیپنداریم. کافی است در باب چگونگی برخورد با فرزندانمان دربارۀ مسائل عقیدتی و اخلاقی گرفتار پرسشهای بیپاسخ شویم تا صحت این مدعا را دریابیم. بگذریم از اینکه انتقال این تجربهها، ثبت بخشی از تاریخ برای آیندگان است که ناگفته مانده بود.
البته هیچ کسی منکر ضرورت مباحث تربیتی نیست، اما تأکید ویژه بر «دین دانی» نسلهای جدید و غفلت از «دین داری» آنها - تا چه رسد به «دین بانی» شان - در عمل، نوعی انکار عملی ضرورت تربیت را نشان میدهد.
[3]
در این کتاب، سخن از دو استاد همکار است که هر دو تقریباً همسن بودند، ولی به فاصلۀ سیسالهای درگذشتند و پس از رحلت، در محل دفن خود (در قبرستان نو در قم) بار دیگر به هم پیوستند. یعنی: شیخ علیاصغر کرباسچیان (مشهور به علامه). و استاد رضا روزبه. ترکیب این شیخ شوخ و چابک تهرانی با آن فیزیکدان آرام زنجانی دیدنی بود و بسی اثرگذار. آن یک، جایگاه مهم خود را در حوزه رها کرده بود و این یک جایگاه مهمش در دانشگاه را، و هر دو نام و نان خود را فدای تربیت نسلهای پس از خود کردند، کاری که ثمرش را دیدند و دیدیم. تجربههای این دو یار دیرین در زمینۀ تربیت دینی از سال 1335 شمسی به بعد، ارزش ثبت دارد، نه فقط برای تاریخ آینده، بلکه برای بهرهگیری نسلهایی که این اساتید را از نزدیک درک نکرده، و فرآیند عملی آنها در تربیت دینی را درک ندیدهاند. بلکه گاهی مطالبی در نقد شیوههایشان خواندهاند که غالباً سیاسی محض است و بی توجّه به مبانی تربیتی شان. نیز برای درسآموزی به نسلهای بعدی اینگونه مدارس اسلامی که مرور زمان آنها را از آموزههای مؤسسان این مدارس دور نسازد و به بیراهه نیفتند.
مشکلی که به گسست بین نسلها در این زمینه دامن میزند، این است که هیچکدام از این دو استاد، دست به قلم نبردند تا تجربههای خود را بنگارند؛ کاری که روانشاد توران میرهادی در کتاب چهار جلدی «تجربههای مدرسۀ فرهاد» سامان داد و میراثی گرانقدر در زمینۀ آموزش و تربیت فعال و خلاق (گرچه بار دینی ندارد) بر جای نهاد.
البته دربارۀ این دو تن مؤسس مدرسه علوی کتابها و مقالاتی نوشته شد. دربارۀ مرحوم کرباسچیان، سه گروه کتاب نوشته شد:
الف. متن مکتوب درس گفتارهای اخلاقی.
ب.نامههای تربیتی ایشان.
ج.مجموعه دیدگاهها دربارهاش.
ذیل هر عنوان چندین کتاب و نوشتار به نگارش و نشر درآمده که در سایت مربوط میتوان یافت.
درباره مرحوم روزبه (با توجه به عمر 52 سالهاش) نوشتارهای کمتر نوشته شد، مانند: مدخل «روزبه، رضا» در دانشنامه جهان اسلام که شاگرد سابقشان دکتر حداد عادل نوشت، و یکی دو کتاب. نیز متفرقات مهم آیة الله شبیری زنجانی در کتاب «جرعهای از دریا» (که با توجه به همشهری بودن، اطلاعات دستاول دارد).
اما هیچ یک از اینها کار تحلیلی نیست. البته دکتر سید محمد بنی هاشمی کتابی تحت عنوان «تربیت اسلامی» نوشت (تهران: انتشارات منیر) که عمدتاً ناظر به برنامۀ تربیتی است که خود در علوی گذرانده است. و کتابی از دکتر محمدعلی فیاض بخش و ...
ولی هنوز کاری جدیتر و تحلیلیتر مورد نیاز بود، که مؤسسسۀ متن بدان همت گماشت. این همه با توجه به این است که هیچ کس در مورد جریان کلی این مدرسه یا شخصیت بنیانگذاران آن ادعای عصمت یا کمال ندارد. خدوم دانستن فرد یا مرکزی یک سخن است و مدعای غلط معصوم دانستنش سخن دیگر. نیازی به توضیح بیشتر نیست.
[4]
مؤسسۀ نوپای متن، قصد دارد در هفت محور نوشتارهایی ارائه کند. عنوانهای آن هفت محور، اندیشه و برنامهریزیای را که منجر به آن شده، نشان میدهد.
• مجموعه نظام مدیریت مدرسه
• مجموعه تجربه نگاری مدارس اسلامی (مدیران)
• مجموعه نظام معلّم راهنمایی (یعنی معلم راهنما بودن)
• مجموعه اخلاق معلمی
• مجموعه فقه مدرسه
• مجموعه رشد و تحول دانش آموز
• مجموعه دانش افزایی والدین
این کتاب، نخستین کتاب از سومین مجموعه است. کتاب دو مقدمه دارد: آشنایی با کرباسچیان و روزبه. و چهار پیوست: شیوه نامۀ معلم راهنما از بیان کرباسچیان (دهه 70)، و از زبان روزبه (دهه 40)، آشنایی با راوی (رحیمیان)، و تصاویر از این دو استاد.
دربارۀ متن اصلی کتاب، یعنی پنج جلسه مصاحبه در ادامه سخن میگویم.
[5]
این روزها در اتاق فکرهای متعددی در پی تدوین آییننامههای تربیت اسلامیاند. عموماً با صرف هزینههای گزاف و البته برخی با مبنای فلسفی کهن، که استقراء را بر نمیتابد و با روشهای پیمایشی بیگانه است و میخواهد با «حصر عقلی» به شاخصهای تربیت دینی برسد؛ یا اینکه کتابهای سدههای پیش را گشودهاند تا برای امروز آییننامه بنویسند؛ آنگاه به شیوۀ آزمون – خطا اجرا کنند و دور مکرر و ...
آنچه در باب تربیت دینی در این کتاب آمده، از این جنس نیست. بلکه از جنس «مطالعه – مشاوره – اجرا – بازنگری – روزآمدسازی» است. تمام اینها در محیطی کوچک بدون ادعای نظام سازیِ کشوری یا جهانی. پس از شصت سال تجربۀ فشرده، این نخستین بروز تجربهها در قالب یک سلسله مصاحبه است. این نکته به کتاب، جاذبۀ ویژهای میدهد.
در خلال صفحات کتاب، به اسمهایی بر میخورید که به احتمال زیاد، هرگز نشنیدهاید، چون رسانهای نبودهاند و نیستند. اشارهای به دستاوردها در متن و شرححالی کوتاه در پانویس، و همین. این فهرست متنوع، بخشی از پشتوانۀ همان تجربۀ فشرده را نشان میدهند که عمری به مجاهدت خاموش دل بسته بودند. افرادی مانند:
شیخ هادی مقدس تهرانی (ص 26)، دکتر عباس داروییان (ص 48)، شیخ محمدحسین زاهد (ص 58)، ملا محمدعلی رستمآبادی (ص 72)، شیخ محمدتقی شریعتمداری (ص 78)، دکتر علی گلزادۀ غفوری (ص 80)، شیخ عباسعلی اسلامی (ص 83)، حاج محمدجعفر خرازی (ص 92)، دکتر محمدرضا خسروی (ص 92)، سید جعفر بهشتی شیرازی (ص 110)، حاج ابوالفضل کرد احمدی (ص 116)، شهید حسین آستانه پرست (ص 145)، میرزا محمدباقر آشتیانی (ص 152)، دکتر احمد توانا (ص 184)، دکتر کمالالدین جناب (ص 189)، دکتر محسن کاشانی وحید (ص 204)، محمدرضا علیرضایی (ص 228).
کاش در این کتاب، مجالی بیشتر برای شناساندن اینان و خدماتشان میبود، و کاش کتاب، نمایۀ اسامی نیز داشت که بازیابی این نامها آسان شود.
[6]
مصاحبههای کتاب، مصاحبه فعال و هدفدار است، نه اینکه با سؤالهای متفرقه، تریبون را به دست گوینده بدهند و کناری بنشینند. بدین جهت گاهی یک سؤال در قامت دو سه صفحه ظاهر شده و گاهی یک سؤال را چند نفر – هر یک به بیان خود – مطرح کردهاند. یعنی که پرسندگان خود کارشناساند. اشاره به جدیدترین منابع تعلیم و تربیت در خلال سؤالها نشان دیگری از این مطلب است. میخواهم بگویم که اگر کسی بخواهد روش مصاحبه فعال در حیطۀ کار علمی دینی را بیاموزد، این کتاب، درسنامه ای عملی است، بدون اینکه ادعای این معنا را داشته باشد.
[7]
برخی از نکتههای کتاب:
• سعی بر این بود که کار تربیتی را بر مبنای شرعی پیش ببریم، آن هم بر مبنای اولیه شرع، نه استفاده از احکام ثانویه (ص 46)، ذکر نمونههایی از آن.
• گریز از تقدس مآبی بی پایه و روشنفکری بی مبنا (ص 47).
• گریز از کمیت محوری و رسانهای کردن کارها، و در مقابل، توجه به خلوص و کیفیت عمل در سطح بسیار محدود (ص 51).
• تقدم نگاه تربیتی بر ضروریات ناشی از توسعه (ص 54).
• مدرسه وسیله تربیت بود نه هدف غائی (ص 55).
• تأکید بر تغذیه صحیح و اهمیت آن (ص 60).
• بنا نیست به هر روشی کسب درآمد کنیم (ص 63).
• پرهیز از التقاط در اندیشه و عمل (ص 67).
• ارتباط با روحانیون: تعلّم دین از آنان و تعلیم علوم جید به آنها (ص 77).
• توسعههای بی مبنا و اضطرار ناشی از آن (ص 81).
• تربیت، چهره به چهره باید باشد. (ص 84).
• تفاوت تلقین مذموم با دل سپاری (ص 100).
• پرسشگری باید با برنامه و در زمان مناسب باشد (ص 104).
• باید آدم ببینید (ص 114).
• جوهر تربیت با ظاهرگرایی تفاوت دارد (ص 117).
• انتقال معرفت دینی نه تحمیل و دستور (ص 122).
• تا مدیر و نیروی انسانی مناسب نداشته باشید، مؤسسه جدیدی درست نکنید. (ص 148).
• به عمل کار برآید (ص 158).
• ضرورت تجدید نظر مداوم در کارها و برنامهها (ص 191).
• برآیند نیروهای حساب نشده صفر است، پس به آن دل نبندیم (ص 195).
• نقاط آسیبزا در بهرهمندی از افراد واجد جوهر (ص 235).
[8]
بُنمایۀ اصلی تربیت دینی یک سخن بیش نیست: آشتی دادن متربّی با حجتهای الهی به شیوۀ استدلالی و برهانی که یقین آور باشد، بهویژه با امام مهدی علیه السلام که حجت حیّ خداوند حکیم در این روزگار است. هر که این کیمیای سعادت را یافت، راه رهایی را یافته است، وگرنه کارهایمان در حدّ شعار باقی میماند. دستیابی به معرفت آن امام همام و افزونی آن در انسان، باید آرزوی همگان و دعای همیشگی آنان از خدایشان باشد. در این گرامی روز عرفه، چنین معرفتی والا را از خدای علیّ اعلی میطلبیم.
پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲:۵۵
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .